ثابت قدم باش
بیاناتی از حضرت آیةاللّه مشکینى قدسسره
امام محمدباقر علیهالسلام به جابربن زید جعفى مىفرمایند: «یا جابر... أعرض نفسک على کتاباللّه، فان کنت سالکاً سبیله زاهداً فى تزهیده، راغباً فى ترغیبه، خالفاً من تخویفه فاثبت وابشر فانه لایضرّک ما قیل فیک. تحفالعقول/284»؛ اى جابر، خودت را به این کتاب عرضه بدار؛ اگر به راه قرآن مىروى و آنچه را قرآن نخواسته، نمىخواهى؛ و آنچه را قرآن خواسته، بخواهى؛ و از آنچه بیم داده، بترسى؛ ثابت قدم باش و مژدهات باد که هر چه درباره تو گویند، بهتو زیان ندارد؛ و توجه داشته باش که آیا به اخلاق و آداب الهى متخلق هستى؟
شما بزرگواران، وقتى سوره «مؤمنون» را مىخوانید، آیا خودتان را با آیات آن تطبیق مىدهید؟ آیا واقعاً «الذین هم فى صلاتهم خاشعون والذین هم عن اللغو معرضون» هستید؟
اگر دیدى فرمانهاى صادرشده از قرآن، مانند بذرى در زمین مستعد تو نشسته و رشد کرده، پس «فاثبت و ابشر»؛ ثابتقدم باش و به شما بشارت مىدهم که انسان وارستهاى هستى.
حوزه علمیه جاى چنین انسانهایى است. کمال در جایى است که زبان کنترل شده، چشمها گناه نکرده و گوشها اوامر پروردگارش را بشنوند. این بىبندوبارى که غرب مىگوید، تمدن و کمال نیست، بلکه تمدن این است که انسان در وقت نمازش چنان باشد که اشک از چشمش جارى شود، و آنها نیز فردا به این معنا مىرسند.
شما این مطالب و حقایق را فراموش نکنید و مبادا راهتان را گم کنید؛ «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». مدرسه دینى، مکان مناسبى براى جهاد با نفس است. حرکتکردن از وطن به جاهاى دوردست و انتخاب غربت و مصائب دنیوى، براى این است که ما انسان درستى شویم.
همه ما براى عالم آخرت آفریده شدیم و در این دنیا در کلاس انسانیت نشستهایم و مدت این کلاس نیز مدةالعمر است. در این کلاس باید نمره خوبى بگیرید.
مطالعه کتب شرح لمعه، رسائل و مکاسب لازم است، چرا که اینها براى انسان قدرت فهم بهوجود مىآورد و ذهن انسان را مىپروراند؛ البته آن بزرگانى که تمام این درسها را خواندهاند، خودشان مىگویند پس از اینکه در این مسائل کتابهایى خواندیم و نوشتیم، باید برگردیم و کتاب نفسمان را مطالعه کنیم.
مرحوم آیةاللّه شیخ محمدتقى آملى مىنویسد: «پس از تکمیل دوره مباحثه آقاى [ضیاءالدین] عراقى به درس ایشان [آقاى نائینى] حاضر شدم و از خدمتشان استفاده کردم و به مباحثه آقا سید ابوالحسن اصفهانى... حاضر مىشدم و آنچه از درس ایشان هم استفاده کردم به دام کتابت قید کردم. تا سنین هزار و سیصد و چهل و هشت و چهل و نه و پنجاه، نه آنکه خود را مستغنى دیدم، بلکه ملول شدم، چه آنکه طول ممارست از تدرّس و تدریس و مجالس تقریر که در شبها تا جار حرم در صحن مطهر منعقد مىداشتم، خسته شدم؛ بهعلاوه کمال نفسانى در خود نیافتم، بلکه جز دانستن چند ملفّقاتى که قابل هزاران نوع اعتراض بود چیزى نداشتم و همواره از خستگى ملول و در فکر برخورد با کاملى [مربى نفوس] وقت مىگذراندم...».
امید است شما روح پاکیزه خودتان را به عالم بالا صعود دهید، و این مدارس علمیه براى همین بنا شدهاند.
منبع : افق حوزه
تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان