تبیان، دستیار زندگی
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و وارد شدن در دنیای سراسر نور و برکتش ، لازم است هرچه بیشتر قلب و روح خود را آماده‌ی پذیرش انوار آن ماه بگردانیم. حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» در نامه‌ی خود به فرزندشان امام حسن«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «وَ أَوْثَقُ سَبَبٍ أَ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماه مهمانی خدا یا تلویزیون؟


در بسیاری موارد ما در ارتباط با بقیه می‌خواهیم به خیالات خود جواب دهیم. چیزی که فرهنگ مدرنیته گرفتار آن است و برای جواب‌گویی به آن امثال سینما و تلویزیون را پدید آورد، و از این طریقه‌ها، با پرکردن خلوت های خود،راه ارتباط خود را با خدا به فراموشی سپرد.


رمضان

با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و وارد شدن در دنیای سراسر نور و برکتش ، لازم است هرچه بیشتر قلب و روح خود را آماده‌ی پذیرش انوار آن ماه بگردانیم. حضرت مولی‌الموحدین«علیه‌السلام» در نامه‌ی خود به فرزندشان امام حسن«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «وَ أَوْثَقُ سَبَبٍ أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَینَک وَ بَینَ اللَّهِ» محکم‌ترین و پایدارترین پیوند، پیوند تو است با خدا.

وقتی متوجه باشیم به‌ جز بندگی ما و ربوبیتِ خدا، همه اعتبارات است و حقیقتی ندارد. پس به واقع یک ریسمان است که بین ما و خدا، حقیقی و پایدار و محکم است که همان بندگی او است. این ریسمان وقتی وارد زندگی‌ها می‌شود که ما خودمان را بنده ببینیم و لاغیر، و خدا را معبود ببینیم و لاغیر. برعکس آن‌کس که خود را همه کاره زندگی خود می‌داند و خود را به ابزارهای دنیا، اعم از خانه و پول و مقام، متصل می کند، این آدم به پوسیده‌ترین وسیله بین خود و آن ابزارها متوسل شده است. با چیزهای همراه و مصاحب شده که بر عکسِ نفس خودش که پایدار است، ناپایدار اند. به گفته حافظ:

نخست موعظه‌ی پیرِ می‌فروش این است              که از مصاحب ناجنس احتراز کنید

مصاحب حقیقی خدا است و از آن جهت هم‌جنس شماست که شما جلوه‌ای از روح او هستید، همان روحی که عالی‌ترین مخلوق است و نمایش کامل انوار او.

ناجنس یعنی آن چیزی که هم جنس شما نباشد و شما را به خدا متصل نگرداند، خداست که مقصد و مقصود هر کس است. و لذا غیر خدا همه چیز نسبت به قلب و روان ما ناجنس است.

در آیات مربوط به ماه رمضان خداوند به پیامبرش«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرماید: چون بندگان من از تو در باره‌ی من سؤال می‌کنند، من نزدیک هستم؛[1] نشان می‌دهد که ماه رمضان ماه همّت جهت ایجاد آمادگی برای ملاقات و رؤیت خدا توسط قلب‌ها است

چنانچه ملاحظه بفرمایید به غیر خدا، همه انسان‌ها همه چیز را برای خود می‌خواهند، چون همه ناقص‌اند و می‌خواهند از طریق بقیه نقص خود را برطرف کنند، فقط کسانی از این امر استثناء هستند که متوجه شده‌اند باید از طریق خدا نقص خود را بر طرف نمایند. رفقای عادی شما به شما می‌گویند: رفته بودی دلم برایت تنگ شد، چون از تنهایی خودشان ناراحت‌اند. یک وقت است ما بدون امام نمی‌توانیم زندگی کنیم چون امام جان ماست، آن درست است. و ملاقات اولیاء الهی و علماء بزرگ هم در همین راستا است. ولی در بسیاری موارد ما در ارتباط با بقیه می‌خواهیم به خیالات خود جواب دهیم. چیزی که فرهنگ مدرنیته گرفتار آن است و برای جواب‌گویی به آن امثال سینما و تلویزیون را پدید آورد، و از این طریقه‌ها، با پرکردن خلوت های خود،راه ارتباط خود را با خدا به فراموشی سپرد.

حضرت می‌فرمایند: مواظب باش با گرفتار شدن در بندهای گره‌خورده خیالات از آن رشته اصلی و قابل اعتمادی که بین تو و خداوند هست محروم نشوی. در ماه رمضان با بند‌های خیال وداع کن اما با رشته بین خود و خدا هرگز وداع نکن.

رمضان

این‌که در آیات مربوط به ماه رمضان خداوند به پیامبرش«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرماید: چون بندگان من از تو در باره‌ی من سؤال می‌کنند، من نزدیک هستم؛[1]  نشان می‌دهد که ماه رمضان ماه همّت جهت ایجاد آمادگی برای ملاقات و رؤیت خدا توسط قلب‌ها است.

باید مواظب باشیم که این ماه نزدیکی به خدا که مسیر صد ساله را میتوان با عنایت خداوند متعال یک شبه رفت و از پیراهه های روح و جان جدا شد را با مصاحبت ناجنس هدر ندهیم ،

تلویزیون سریال های مختلفی برای این ماه عزیز تدارک دیده و بسیاری از ما برای دیدنشان لحظه شماری می کنیم و گاه چنان درگیرشان می شویم که یادمان می رود کار دیگری داریم برای دیدن این برنامه ها وقت بسیار است، اما لحظه ای بیندیشیم ببینیم حیف نیست دریا دریا خیر و برکت و آمرزش را در پای تلوزیون هدر دهیم آیا این زیان و ضرری جبران ناپذیر نیست؟ که گناهان یک ساله و سال ها را به دوش کشیده و حال که این افتخار شامل حالمان شده و به دریایی وارد شده ایم که میتوانیم از لوث وجود هر آنچه نباید، راحت شویم با قطره ای اشک و به زبان آوردن آهی از عمق جان و از سر ندامت برهانیم خود را قفس تنگ خواهش ها و عطش های پست و دون شأن انسان و انسانیت .

عزیزان "پنج کیلومتر تا بهشت" راه نیست کمتر است و اصلا راهی نیست اگر قدر این لحظات و روزها و شب ها را بدانیم .

حال که درهای آسمان باز است بهتر است به آسمان نظر کنیم از حجاب ها و پرده ها گذشته درد این سال و سال ها به درگاه بی نیاز برده در خلوت با مقام والایش عرض حاجت کنیم و حاشا که این لحظات نورانی را "تکیه بر باد" داده و تا "سی امین روز" به جای فرشته شدن و بالاتر رفتن از هر چه فرشته است، نه تنها قدمی به پیش نرفته که سقوطی آزاد داشته و به جای "سقوط یک فرشته" یک انسان سقوط کند ،انسانی که خدا به مهمانی دعوتش کرد و با گستاخی تمام دعوت خدای مهربانی ها را رد کرد همو که خدا به او بالیده است به فرشتگانش فخر فروخته حال غافل از مقام کبریائیش در چرخه ای عبث از این روزگار عمر گران مایه مصرف می کند و خدمت شکم و تن می کند و برای مار مور قبر پروار می بندد.

فقط نگاه

اگر کسی طالب دیدار جمال عالم آرای جانان است باید نگاه از غیر برگرفته و در میان نقش ها و نگارها، او را شاه نشین چشم و جان کند .

عزیزان "پنج کیلومتر تا بهشت" راه نیست کمتر است و اصلا راهی نیست اگر قدر این لحظات و روزها و شب ها را بدانیم . حال که درهای آسمان باز است بهتر است به آسمان نظر کنیم از حجاب ها و پرده ها گذشته درد این سال و سال ها به درگاه بی نیاز برده در خلوت با مقام والایش عرض حاجت کنیم و حاشا که این لحظات نورانی را "تکیه بر باد" داده و تا "سی امین روز" به جای فرشته شدن و بالاتر رفتن از هر چه فرشته است، نه تنها قدمی به پیش نرفته که سقوطی آزاد داشته و به جای "سقوط یک فرشته" یک انسان سقوط کند

تمام وجود انسان می‌تواند نگاه به حق باشد، دیگر خود را نباید دید و حتی خدا دیدن خود را هم نباید دید، فقط دیدن حق باید در میان باشد. شما وقتی مرا نگاه می‌کنید دیگر نگاه کردن خود را نگاه  نمی کنید. یک وقت شما فقط مرا نگاه می‌کنید و دیگر هیچ، ولی یک وقت می‌گویید عجب! دارم نگاهش می‌کنم، در حالت دوم دیگر مرا نگاه نمی‌کنید بلکه به نگاه‌کردن خود توجه دارید. شما وقتی در آینه چیزی را می‌بینید فقط نگاه کردن هستید، اما وقتی متوجه خودتان هستید که دارید نگاه می‌کنید آن وقت دیگر به آن چیز نگاه نمی‌کنید.

پس در موقع رؤیت نگاهتان را نگاه نمی‌کنید. نگاه کردن، غیر از نگاه را نگاه کردن است. پروانه وقتی به دور شمع می‌گردد همین طور می‌گردد و می‌گردد تا جذب نور ‌شود تمام وجودش توجه به نور می‌شود، اصلاً وجود خود را فراموش می‌کند. به‌همین جهت به‌سرعت به طرف آتش شمع می‌رود، ناگهان با تماس با آتش و گرمی آن به خودش می‌آید، عقب می‌کشد. دوباره نور را می‌بینید و جذب آن می‌شود، خود را فراموش می‌کند و به طرف آتش می‌رود، دوباره می‌سوزد و عقب می‌کشد، تا به آن‌جا می‌رسد که هرچند نزدیکی به شمع با سوختن همراه است، اما بالأخره خود را به آتش می‌زند، دیگر مواظب است خود را نبیند تا عقب بکشد، تمام وجودش می‌شود دیدن نور، این‌جاست که قوْتِ نور می‌شود و خودش می‌شود آتش.

انسانی که متوجه رشته بین خود و خدا شد، تمام وجودش می‌شود نگاه به حق، دیگر هیچ رشته دیگری را به رسمیت نمی‌شناسد. اگر کسی فهمید که بنده است. یعنی بند به خدا است تمام نگاهش می‌شود نگاه به حق، چیزی جز حفظ این ارتباط برایش معنی ندارد. بندگی چیزی جز توجّه به حق نیست، عین اتصال به حق است، چون وجودش به همان بندگی و بند بودن است، وجود مستقلی ندارد، بندگی یعنی عین فقر نسبت به حق. این نور پائینی را نگاه کنید وقتی رابطه‌اش با نور بالایی قطع شود مثلاً یک مقوا  بین نور بالایی و پائینی قرار دهند. نور پایینی هیچ می‌شود. چون همین که به نور بالایی وصل است، وجود دارد. وقتی می‌خواهیم بندگی کنیم. چون بندگی چیزی جز اتصال به حق نیست، تماماً می‌شویم توجه و نظر و نگاه به حق، و انصراف از هر آنچه می‌خواهد ما را به خود جذب کند. تمام عبادات برای حفظ این نگاه است. گفت:

گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند           نگاه دار سرِ رشته تا نگهدارد

عصر ایمان

خودِ خدا به ما یاد داده که بگو: «إِیاک نَعْبُدُ وإِیاک نَسْتَعِینُ»؛ به ما یاد داده است که چطور سرِ رشته را نگهداریم، اگر کس دیگری خواست به ما یاد بدهد ما نمی‌پذیرفتیم، اوست که می‌داند راه و رسم ارتباط با خودش چگونه است، حتی به پیامبران نیز خودش یاد داد چگونه رشته‌ی بین خود و او را پایدار نگهدارند. سوره «حمد» تحفه بزرگ خدا است، خدا در این سوره به ما یاد داده که چگونه با او حرف بزنیم، چیز عجیبی است. حالا شما در سوره حمد فقط نگاه به حق هستید، تمام مضامین این سوره دریچه نگاه به حق است. نگاه به نگاه نیست. نگاهت را نگاه نمی‌کنی. اگر نگاهت را نگاه کنی که نگاه نمی‌کنی. بنده فقط نیاز است، فقط فقر است. حالا ببین ریسمانی که بین تو و اوست چه ریسمانی است. یک طرفش تویی که فقط نیازی و نگاه، یک طرفش فقط اوست که فقط غنا است و لطف و حیات و سایر کمالات. «هیچ‌چیز» به «چیز» وصل شده است. در سوره حمد راه اتصال به خودش را به ما آموخته و ما را دعوت کرده که به او وصل شویم و به او بنگریم. گفت:

خود، که را آمد چنین دولت به دست        قطره را موجی تقاضا گر شده است

چــون تقاضــا می‌کنـــد دریـا تو را            از چه اِستــادی و وامــانــدی هَــلا

اَللّـــه، اَللّـــه ،زود بشتـــاب و بجـــو       زان‌که بحررحمت است‌این، نیست جو

اَللّـــه اَللّـــه چون به فضلت راه داد         ســر بــه خـــاک پـــای او بـاید نــهاد

آری! خداوند در ماه رمضان ما را به فضل خاصی راه داده است، تا او را بنگریم و مست تماشای اسماء جمال و جلال او شویم. آن‌طور که حضرت صادق«علیه السلام» فرمودند:

«لَا تُدْرِکهُ الْعُیونُ فِی مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَکنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان»[2]‏چشم‌ها هنگام نظر افکندن او را نمی بیند ولى دلها با حقایق ایمان او را دیده‏اند.

آیا هنگام آن نشده که قلوب مؤمنین با رؤیت عظمت حق و آیات الهی به خشوع آیند و مانند یهود و نصاری نباشند که با گرفتارشدن به آرزوهای بلندِ دنیایی قلب‌هایشان از رؤیت الهی محروم شد و اکثراً از دین خارج شدند؟

در طلیعه‌ی ماه رمضان خداوند از ما سؤال می‌فرماید که:

«اَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یکونُوا کالَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ»[3]  آیا هنگام آن نشده که قلوب مؤمنین با رؤیت عظمت حق و آیات الهی به خشوع آیند و مانند یهود و نصاری نباشند که با گرفتارشدن به آرزوهای بلندِ دنیایی قلب‌هایشان از رؤیت الهی محروم شد و اکثراً از دین خارج شدند؟

«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا…»[4] بدانید وقت آن رسیده که خداوند قلب‌های مرده را زنده گرداند.

بدانید و قدر بدانید و زنده شوید مردگی و دنیازدگی و روزمرگی را رها کنید این را خدا می گوید به من شما ای خفتگان خفته برخیزید و مسلمانی ز سر گیرید که نه فرصت خواب است .

پی نوشت ها :

[1] - سوره بقره، آیه 186

[2] - الکافی ج‏1ص 98.

[3] - سوره حدید، آیه 16 .

[4] - سوره حدید، آیه 17 .

منبع : سایت لب المیزان

فرآوری : محمدی

گروه دین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.