آداب موعظه کردن
راغب در كتاب مفردات، وعظ را چنین تعریف نموده است.
الوعظ زجر مقترن بتخویف.
وعظ عبارت از منعى است كه در كنار آن ترساندن و تخویف باشد.
پدرى كه مىخواهد در محیط محدود خانواده، فرزند خویش را در زمینه انتخاب رفیق، اندرز گوید و او را موعظه كند، به وى مىگوید: فرزند عزیز، از همنشینى و رفاقت با افراد فاسد و گناهكار بپرهیز. با آنان رفت و آمد منما. چه، رفیق بد، از عوامل مهم انحراف آدمى از صراط مستقیم است. رفیق بد، ناآگاه در انسان اثر مىگذارد و او را به راه فساد و تباهى سوق مىدهد. رفیق بد، آدمى را گناهآلود مىكند، مطرود جامعه مىسازد، و سرانجام موجب سیهروزى و بدبختىاش مىشود.
واعظى كه مىخواهد در محیط وسیع اجتماع، مردم را در زمینه خشم، اندرز دهد و موعظه كند به آنان مىگوید:
بكوشید غضبآلود نشوید. از رد و بدل سخنانى كه موجب خشم مىشود، اجتناب نمایید. اگر موقعى این حالت به شما دست داد، خود را نگاه دارید. كظم غیظ كنید. براى ارضاى غضب سخن نگویید، و به كارى دست نزنید. بدانید، اگر به غضب، میدان فعالیت دهید و آتش خشم را مشتعل سازید، به كارهاى ناروا و غیر مشروع دست مىزنید و در نتیجه، خودتان در آتش خشم خواهید سوخت.
خداوند، بشر را به گونهاى آفریده است كه تلقین در وى مؤثر است و آن را مىپذیرد. خواه تلقین خوب و نافع باشد خواه بد و زیانبار. موعظه نوعى تلقین است كه واعظ به شنونده القا مىنماید.
موعظه، در انقلاب افكار و دگرگون ساختن اندیشههاى مردم آن قدر مؤثر است كه خداوند، آن را یكى از طرق دعوت رسول گرامى (صلىالله و علیه و آله و سلم) قرار داده و در ردیف سخنان حكیمانه آورده است.
اگر بخواهیم به قدر و منزلت موعظه واقف شویم و ارج و ارزش آن را بهتر بدانیم، كافى است كه در این حدیث شریف دقت كافى مبذول داریم:
عن ابى عبدالله (علیه السلام) قال قال رسول الله صلىالله و علیه و آله لجبرئیل (علیه السلام) عظنى فقال یا محمد عش ما شئت فانك میت و احبب ما شئت فانك مفارقه واعمل ما شئت فانك ملاقیه.(1)
امام صادق (علیه السلام) از رسول گرامى (صلىالله و علیه و آله و سلم) حدیث نموده كه به جبرئیل فرمود:
مرا موعظه كن. گفت: اى محمد، هر طور میل دارى زندگى كن، ولى متوجه باش سرانجام باید بمیرى. هر چه را كه مىخواهى دوست بدار، ولى باید روزى از محبوبت جدا شوى. هر طورى كه مىخواهى عمل كن، ولى آگاه باش روزى اعمالت را مشاهده خواهى نمود.
خداوند، در قرآن شریف، مكرر مردم را موعظه نموده، از آن جمله فرموده است:
ان الله یامر بالعدل و الاحسان وایتاء ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنكر و البغى یعظكم لعلكم تذكرون.(2)
خداوند به دادگرى و احسان و بذل و عطا به خویشاوندان امر مىكند و از گناه و منكر و ظلم، نهى مىنماید. شما را موعظه مىكند، شاید به خود آیید و به وظایف خویش توجه نمایید.
رسول اكرم (صلىالله و علیه و آله و سلم) نیز مواعظ بسیار دارد.
محدثین، در كتب اخبار، آنها را جمع آورى نموده و در دسترس خوانندگان قرار دادهاند. از آن جلمه:
عن انس قال خطبنا رسول الله (صلىالله و علیه و آله و سلم) على ناقته فقال ایها الناس كان الموت فیها غیرنا كتب و كان الحق فیها على غیرنا وجب و كان الذى یشیع من الاموات سفر عما قلیل الینا راجعون.(3)
انس مىگوید: روزى رسول گرامى (صلىالله و علیه و آله و سلم)، در حالى كه بر شتر سوار بود، خطبهاى خواند و فرمود: مردم، گویى مرگ در دنیا براى غیر ما مقدر گردیده است و گویى حق در دنیا بر غیر ما واجب شده است و گویى جنازهاى كه تشییع مىشود، مسافرى است كه عن قریب به سوى ما بر مىگردد.
امیرالمؤمنین و دیگر ائمه طاهرین (علیهم السلام) نیز مردم را با بیانات مختلف، نصیحت و موعظه نمودهاند. مواعظشان در كتب اخبار آمده و علاقهمندان مىتوانند به منابع حدیث مراجعه نمایند.
نكته قابل ملاحظه این است كه خداوند، در برنامه دعوت مردم، پیشواى اسلام را به موعظه حسنه مأمور نموده است. یعنى موعظهاى كه از هر جهت خوب و از هر عیب و نقص مبرى باشد. چنین موعظهاى مىتواند مردم را به راه خدا سوق دهد، آنان را هدایت كند، و از انسانیت برخوردارشان نماید. رسول گرامى اسلام (صلىالله و علیه و آله و سلم)، در پرتو مواعظ حسنه خود، به این موفقیت دست یافت.
خطباى اسلام، كه پیروان مكتب رسول خدا (صلىالله و علیه و آله و سلم) هستند، اگر بخواهند به وسیله موعظه، مردم را به راه حق دعوت نمایند، باید طبق دستور الهى و بر وفق عمل رسول اكرم (صلىالله و علیه و آله و سلم) سخن بگویند و مواعظشان حسنه و خالى از آلایش باشد، تا بتوانند در مردم اثر نیكو بگذارند و آنان را به صراط مستقیم، كه در راه حق است، هدایت نمایند.
در موعظه، دو نكته مهم، شایان كمال توجه است. اول آن كه محتواى كلام واعظ، آگاهى بخش و بیدار كننده باشد، و آن دیگر، كلام را با خلوص بیان نماید.
شنونده نیز باید واجد شرایط لازم، از جهت حسن استماع و ایمان به خدا باشد، تا وعظ در وى اثر كامل بگذارد، وگرنه اثر وعظ، نسبى خواهد بود یا بىاثر.
روى ان بعض الوعاظ دخل على الرشید یوما فقال عظنى فقال له اتراك لو منعت شربه من ماء عند عطشك بم كنت تشتریها قال بنصف ملكى قال اتراها لو حبست عند خروجها یم كنت تشتریها قال بالنصف الباقى قال فلایغرنك ملكه قیمته شربه ماء.(4)
یكى از وعاظ، روزى به مجلس هارونالرشید، خلیفه مقتدر عباسى وارد شد. هارون به وى گفت: مرا موعظه كن.
واعظ گفت: اى رشید، اگر به شدت تشنه شوى و از آب منعت نمایند، به چه قیمت حاضرى آن را خریدارى كنى؟
گفت: به نصف مملكتم.
واعظ گفت: اگر آب را خوردى، به صورت ادرار در مثانه آمد، اما خارج نشد، براى بیرون آوردنش چه قیمت مىپردازى؟
گفت: به نصف باقى ملكم.
واعظ گفت: پس مغرور نكند تو را مملكتى كه نصف آن را براى یك آب و نصف دیگرش را براى یك ادرار از دست مىدهى.
ماده كلام واعظ، تكان دهنده و نافذ بود. ولى هوى و تمایلات نفسانى نگذارد هارون به خود آید، از خواب غفلت بیدار شود، و راه عدل و داد را در پیش گیرد.
اگر ماده كلام واعظ تكان دهنده باشد، و از روى كمال ایمان و اخلاص بگوید، و شنوندگان نیز مؤمن به خدا و تعالیم الهى باشند، و گفته واعظ را با حسن استماع تلقى نمایند، قطعا تحت تأثیر قرار مىگیرند و در پى اصلاح اخلاق و اعمال خود مىروند. گاهى بین شنوندگان ممكن است فردى یافت شود كه بر اثر شنیدن سخنان واعظ، آن چنان منقلب گردد كه نیروى تحمل را از دست بدهد، از شدت تأثر صیحهاى بزند و جان به جان آفرین تسلیم نماید. این امر در تاریخ اسلام سابقه دارد.
1 - سفینه البحار، ج 2، (وعظ) ص 669.
2 - سوره نحل (16)، آیه 91.
3 - میزان الحكمه، ج 10، ص 560.
4 - لئالى الاخبار، ص 147.
تهیه و تنظیم: محمد حسین امین – حوزه علمیه تبیان