جسارت و شجاعت در سخن
در مقام سخن، زبان گویا مىشود و انسان شجاع، در كمال صراحت و قوت، حرف مىزند. در میدان جنگ، به دست و پا نیرو مىبخشد، با قدمى محكم و استوار به سوى دشمن پیشروى مىكند و با دست، سلاح به كار مىبرد و بدون ترس با وى مىجنگد.
ملكه شجاعت، در ضمیر افراد شجاع، مانند سایر ملكات نفسانى، درجات و مراتب متفاوت دارد. به هر نسبت كه قوىتر باشد، به همان نسبت، اثر آن روى اعضاى بدن قوىتر خواهد بود.
عن على (علیه السلام) شجاعه الرجل على قدر همته.(1)
على (علیه السلام) فرموده: شجاعت هر انسان، به قدر همت اوست.
ابراهیم خلیل الرحمن، روزى كه مىخواست بتها را بشكند، با خود حدیث نفس مىكرد و این اندیشه را در سر مىپروراند كه باید از فرصت استفاده كنم. وقتى مردم از شهر بیرون مىروند، یك تنه به بتخانه بروم، بتها را بشكنم و این لكه ننگ را از دامن شهرى كه در آن زندگى مىكنم، بزدایم.
با معیارى كه على (علیه السلام) در اندازهگیرى شجاعت انسانها بیان نموده، مىتوان دریافت كه حضرت ابراهیم شجاعتى داشت بىنظیر یا لااقل بسیار كمنظیر، زیرا او همت گمارد به تنهایى، با مردم یك شهر مقابله كند، در برابرشان بایستد، از طوفان خشم و انتقامجویى آنان نهراسد، و خوفى به دل راه ندهد و این كار عجیب و حیرتزا را در كمال قدرت و رشادت انجام داد.
خداوند، در قرآن شریف، حضرت ابراهیم را كه یك فرد است، یك امت خوانده و دربارهاش فرموده است:
ان ابراهیم كان امه قانتا لله حنیفا.(2)
ابراهیم امتى بود مطیع و مستقیم در طاعت بارى تعالى.
در تفسیر كلمه امت، احتمالاتى داده شده، از آن جمله این كه ابراهیم عالم و موحد، با تمام كمالات معنوى و ذخایر درونىاش، یك نفر نبود كه با امت مشرك به مبارزه برخاست. بلكه او، خود به تنهایى، امتى بود موحد، كه با امت مشرك مقابله نمود و در برابر آنان با قدرت و نیرومندى ایستاد.
پیامبران خدا و جانشینان بر حقشان، كه از طرف حضرت بارى تعالى مبعوث مىشدند، داراى شجاعت بودند، زیرا اینان با اختلاف درجات و تفاوت شعاع مأموریتشان، موظف بودند با شرك و عقاید باطل مبارزه كنند، مردم را از اسارت تقلیدهاى كوركورانه آباى نادانشان برهانند، و به توحید دعوتشان نمایند. مأموریت داشتند مردم را از هوىپرستى، كه ریشه اصلى تمام گناهان است، باز دارند، آنان را به تقوا و درستكارى دعوت نمایند.
و به راه سعادتشان سوق دهند، انجام این كارهاى سنگین و مهم، بدون شجاعت و قوت روح ناممكن بود. از این رو، همه آنها، به قدر لزوم داراى شجاعت بودند و مأموریت خود را در حوزهاى كه باید انجام وظیفه كنند، با قوت و نیرومندى به موقع اجرا مىگذاردند.
امروز نیز خطباى اسلام و داعیان الى الله، كه این كار مقدس را برگزیده، هدایت مردم را پذیرا شده، قدم به جاى قدم انبیاء نهاده، و مردم را به دین حق مىخوانند، باید هم مانند رهبران الهى شجاع باشند و با قوت و صراحت سخن بگویند، زیرا شجاعت و قوت ضمیر، در كیفیت سخن گویندگان اثر مىگذارد، با قاطعیت حرف مىزنند، و رد گفتههاى آنان ضعف و سستى احساس نمىشود.
عن على (علیه السلام) بیان الرجل ینبى عن قوه جنانه.
على (علیه السلام) فرمود: چگونگى بیان گوینده، حاكى از نیروى باطنى و قوت ضمیر اوست.
عن ابى عبدالله (علیه السلام) ان السریره اذا صحت قویت العلانیه.(3)
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: وقتى باطن آدمى صحیح و منزه از نقص باشد، آشكارش قوى و نیرومند خواهد بود.
شجاعت خطیب و قاطعیت كلام وى بر نفوذ سخنش مىافزاید، شنوندگان با اطمینان خاطر استماع مىنمایند، بر اثر آن زودتر اقناع مىشوند. و سریعتر با هدف خطیب موافق و هماهنگ مىگردند.
شجاعت، براى خطباى دینى، به شرط آن كه از مرز شرع تجاوز نكند و رنگ تهور به خود نگیرد، امرى است لازم و ضرورى. زیرا، اینان از دین خدا سخن مىگویند و اوامر الهى را، كه مخالف هواى نفس و اعمال غیر مشروع مردم است، ابلاغ مىنمایند. اگر شجاع نباشند و در مقابل تهدید حكام مستبد، خود را ببازند یا بر اثر تخویف گناهكاران و كسانى كه از مجارى غیر مشروع ارتزاق مىكنند، لب فرو بندند و عقبنشینى نمایند، براى دین مقدس اسلام، گران و سنگین است و براى مسلمانان موجب خجلت و سرافكندگى.
مبلغ بصیر و مؤمن، كه در گفتههاى دینى خود متكى به ذات اقدس الهى است، با یاد و سخن مىگوید
و خویشتن را مجرى اوامر و دستورهاى بارى تعالى مىداند، قطعاً از نعمت شجاعت، كه مرضى خداوند است، برخوردار مىباشد و با تهدید این و آن، از وظیفه دست نمىكشد، خود را گم نمىكند، و دچار وحشت و هراس نمىگردد.
قرآن شریف این گروه شجاع و توانمند را، كه مبلغ رسالات خداوند و ناشر تعالیم الهى هستند، این چنین معرفى فرموده است:
الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله و كفى بالله حسیبا(4)
ایناناند كه رسالتهاى خدا را به خلق مىرسانند، از او مىترسند و از غیر او خوف و خشیتى ندارند، كه او به تنهایى، براى حفظ اعمال خلق، مراقبت امرو آنان، و محاسبه و مجازاتشان كافى است.
1 - میزان الحكمه، ج 5، ص 27.
2 - سوره نحل، آیه 120.
3 - وسائل، ج اول، ص 47.
4 - سوره احزاب، آیه
تهیه و تنظیم:حوزه علمیه تبیان ، محمد حسین امین