تبیان، دستیار زندگی
پیشگویی و سخن از آخرالزمان، موضوعی مهم و حساس است که در عصر امروز بیش از هر زمان دیگری،افکار عموم مردم در سراسر دنیا را به خود مشغول داشته و تبدیل به یکی از اصلی ترین دغدغه های بشر شده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آخرالزمان گرایی سوار بر اریکه سینما


پیشگویی و سخن از آخرالزمان، موضوعی مهم و حساس است که در عصر امروز بیش از هر زمان دیگری،افکار عموم مردم در سراسر دنیا را به خود مشغول داشته و تبدیل به یکی از اصلی ترین دغدغه های بشر شده است.

آخرالزمان - سینما

انچه مشخص است اینکه اهداف و مقاصد مختلفی وجود دارد که موجب می شود تا افراد به تفکر و رویا پردازی در ارتباط با آینده، بپردازند. در این میان بحث آخرالزمان بسیار مهم و تاثیر گذار است که توجه همگان را به سمت خود جلب کرده است. موضوع پیشگویی در مورد اخرالزمان سالهاست که موضوع مورد توجه در میان اقوام و ملتهای گوناگون بوده است و به نظر می رسد اغلب ادیان،تفکرات و مذاهب، نسبت به این موضوع توجه و دقت داشته اند.

در این میان صنعت ارتباطات جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است.صنعت ارتباطات در عصر امروز نقش محوری و تعیین کننده ای را بر عهده دارد و از چنان قدرت و سیطری ای برای تاثیر گذاری برخوردار است که شاید بتواند سایر عناصر و ابزار را نیز تحت پوشش و اثرگذاری قرار دهد. دنیای امروز بر ارکان صنعت ارتباطات گردش دارد و این قدرت و سیطره چندان بعید نیست. یکی از ابعاد مهم در چرخه ارتباطات،صنعت سینما است که تمرکز و توجه جدی نسبت به موضوع اخرالزمان در عصر فعلی،از خود نشان داده است.

در حال حاضر،صنعت سینما موضوع اخرالزمان را به عنوان سوژه ای جذاب و مورد توجه، محور و مرکز تولیدات اصلی خویش قرار داده است و بودجه های کلانی در این راه صرف شده است. صنعت سینما به معرفی انواع و اقسام منجیان اخرالزمانی پرداخته است و به این وسیله اذهان مخاطبان را به سمت و سوی خاصی هدایت کرده است.

سینما به عنوان بزرگترین نهادی است که می توان انرا مدرن ترین کارخانه رویا پردازی و ابزاری چشمگیر در توسعه ی تمدن مادی دانست. سینمای امروز با بهره گیری از جذابیت های ظاهری و فریبنده به وسیله ای تبدیل شده که برای انجام مطالعات علمی و تمرکز بر مسئله آخرالزمان،انتخاب شده است

موضوع اخرالزمان ابتدا با نمایش فجایع و حوادث عجیب و غریب آغاز شد.برای اولین بار در سال 1910 میلادی در فیلمی با عنوان ستاره های دنباله دار،فاجعه و فروپاشی دنیا به نمایش گذاشته شد.برخورد این پدیده با کره زمین موجب انفجار ماشین ها و اتش سوزی خانه ها و ذوب فلزات می شود و موجب می شود تا مردم در جستجوی آب در روی زمین باشند.در پایان این فیلم انچه می ماند چیزی نیست جز دورنمایی از یک دنیای متروک و نابود شده. 6سال بعد از این تاریخ فیلم دیگری با عنوان بازگشت ستاره ی دنباله دار ساخته شد که به نوعی ادامه ی تجربه قبلی بود که با موضوع دیگر در این فیلم ادامه پیدا کرد.

به این ترتیب چرخه ساخت فیلم های اخرالزمانی به راه افتاد. در دهه های بعد از این تاریخ فیلم هایی با عنوان پایان دنیا ساخته و روانه بازار می شدند.فیلم های شبی که جهان منفجر شد(1957.م) و شکافی در کره زمین(1965.م) هر کدام به نوعی به انواعی از انفجار بر روی زمین می پردازند که در نهایت نابودی را به دنبال خواهد داشت.

آخرالزمان - سینما

این مضامین تقریبا تا دهه 80 میلادی ادامه یافت و از این زمان به بعد به تدریج مسائل پایان دنیا،آخرالزمان،شیطان و عقاید ایوانجلیست ها در قالب فیلم های علمی-تخیلی و بسیار هولناک،شکل گرفت. در این زمان بود که به نظر می رسد صاحبان صنعت سینما دریافتند که از طریق این صنعت می توانند پیام ها و مبانی فکری خاصی را به سرتاسر جهان انتشار دهند. از طرف دیگر این موضوع نیز به اثبات رسیده بود که تصاویر سینمایی در دستگاه فکری و روانی انسان،دارای جایگاه ویژه ای می باشند و مسئله مهم دیگر این بود که اغلب اطلاعاتی که به انسان می رسند از طریق تصاویر هستند و این یعنی بهترین وسیله و ابزار برای اثرگذاری بی واسطه و مستقیم بر موضوعات ویژه ای که درون انسان و فکر او را درگیر کرده(مثل اخرالزمان و پایان دنیا)است.

سینما به عنوان بزرگترین نهادی است که می توان انرا مدرن ترین کارخانه رویا پردازی و ابزاری چشمگیر در توسعه ی تمدن مادی دانست. سینمای امروز با بهره گیری از جذابیت های ظاهری و فریبنده به وسیله ای تبدیل شده که برای انجام مطالعات علمی و تمرکز بر مسئله آخرالزمان،انتخاب شده است. زمینه های فکری و فلسفی و مبانی ماوراء الطبیعی سینما در کنار بهره گیری از فنون سایبرنتیک بر روح و روان افراد تاثیر بسزایی داشته است.

نکته بسیار مهم در تمامی این فیلم ها یک محتوای واحد است که در اشکال و ابعاد گوناگون تصویرنمایی می شود. در اغلب این فیلم ها دنیای غرب و نشانه ها و نمادهای مربوط به آن که بیشتر جنبه مثبت و خیر دارند به جامعه غرب و فرهنگ متاثر از ان،مربوط می شود و به این ترتیب مظاهر مربوط به این فرهنگ همگی در قالب نیروی خیر نشان داده می شوند و عناصری که در تقابل با آن قرار می گیرند،طبیعتا نیروی شر محسوب می شوند.

تنها سوالی که در اینجا باقی می ماند این است که در حال حاضر که سینمای جهان در جستجوی چنین تعابیر مهم و عظیمی است و برای احیاء و توسعه افکار خود از هر اقدامی استفاده می کند،سینمای ما در کدام نقطه قرار دارد؟

انچه مشخص است اینکه در دوران فعلی رویکرد صنعت سینما به موضوع آخرالزمان،توسعه و گسترش بسیار یافته است. در گذشته ای که نازیسم و کمونیسم وجود داشتند، در اغلب فیلم ها تشکیل دهنده جبهه شروران محسوب می شدند اما با فروپاشی انها،تفکر و عقاید دین اسلام، به عنوان رویکرد تازه ای برای پرداختن به موضوع اخرالزمان تبدیل شد. از زاویه دید هالیوود،دنیای غرب مظهر خیر و خوبی و سایرین مظهر شر و بدی هستند و به این ترتیب نمایش ناامنی و ترس و اضطراب در اکثر فیلم ها، می تواند مقدمه ای باشد برای ایجاد نوعی احساس پذیرش و قبول یک قدرت برتر که تنها قدرت نجات بخش است.

هالیوود با ساخت فیلم هایی همچون نوستر آداموس،روز بعد،حکومت اتش،روز استقلال،آرمگدون و 2012 می خواهد به این موضوع برسد که بعد از نابودی دنیا،نابودی نسل بشر اتفاق خواهد افتاد و تنها عده قلیلی از افراد باقی می مانند که به تشکیل حکومتی توسط یهود برای حکمرانی بر جهان می پردازند.

آخرالزمان در سینما چه می کند؟

نمونه بارز این قضایا همان چیزی است که در فیلم 2012 نمایش داده شد.این فیلم نقطه اوج تفکرات اخرالزمانی  را نشان داد که زائیده همان خیال پردازی و رویا پردازی کسانی است که قصد دارند تعابیر خاصی از اخرالزمان را که ناشی از کتب غیرآسمانی است،به مخاطب القاء کنند. این موضوع در فیلم 2012 به وضوح نشان داده شده است. تصاویری که به نوعی ناتوانی ادیان آسمانی را در برابر وقایع اخرالزمان به تصویر کشید و در مقابل بودا را پیروز نهایی و به نوعی راهبر معرفی کرد.

انچه مشخص است اینکه محتوای چنین فیلم هایی سرشار از رمز گذاری های متعددی است که نوع رمز گشایی مخاطب از این تصاویر بسیار مهم است.البته تهیه کنندگان این فیلم ها به گونه ای به رمز گذاری مبانی و تفکرات مورد نظر خود در محتوای فیلمها می پردازند که هر مخاطبی از هر نقطه ای از این دنیا که با این فیلم ها مواجه شد،نزدیکترین معنای مورد نظر را از دیدن این تصاویر دریافت کند.

تنها سوالی که در اینجا باقی می ماند این است که در حال حاضر که سینمای جهان در جستجوی چنین تعابیر مهم و عظیمی است و برای احیاء و توسعه افکار خود از هر اقدامی استفاده می کند،سینمای ما در کدام نقطه قرار دارد؟آیا وقت ان نرسیده که قدری تامل کنیم در وقایع دنیای اطرافمان و با چشمانی باز ببینیم و سپس بیندیشیم که وظیفه ما در چنین موقعیتی چیست؟آیا تاسف بار نیست که اوقات طلایی عمرمان را به سرگرمی های بیهوده و ناپایدار صرف کنیم؟...نکند دیر شود...به این موضوع بیشتر بیندیشیم.

پی نوشت:هالیوود و فرجام جهان.نوشته سید ابوالحس طباطبایی

فاطمه ناظم زاده

بخش سینما و تلویزیون تبیان