تبیان، دستیار زندگی
فرمود: اى بندگان دنیا، روزها براى معاملات خود قسم یاد مى‏كنید. شب‏ها در بستر مى‏خوابید. در خلال شبانه‏روز از آخرت غافل‏اید. پس چه وقت براى آخرت خود توشه بر مى‏گیرید و در امر معاد تفكر مى‏كنید؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سيره عملي ائمه در تبليغ
سیره عملی ائمه در تبلیغ

رسول اكرم (صلى‏الله و عليه و آله و سلم) و ائمه معصومين (عليهم السلام ) ، براى آن كه در مردم اثر شايسته بگذارند و تعاليم الهى را هر چند بهتر و بيشتر در آنان نفوذ دهند، نكات لازم را در گفتار خويش رعايت مى‏نمودند و هماهنگى را بين مطلب مورد بحث، با مقدار صدا، چگونگى قيافه، و حركات دست و بدن رعايت مى‏نمودند. اين مطلب از خلال بعضى از روايات به خوبى استفاده مى‏شود.

كان رسول الله (صلى‏الله و عليه و آله و سلم) اذا خطب قال فى خطبته: اما بعد فاذا ذكر الساعه اشتد صوته و احمرت وجنتاه.(220)

رسول اكرم (صلى‏الله و عليه و آله و سلم)، موقعى كه خطبه مى‏خواند، پس از حمد بارى تعالى، اما بعد، مى‏فرمود. و وقتى از سعات قيامت نام مى‏برد، آهنگ صدايش تشديد مى‏گرديد و چهره مباركش سرخ مى‏شد.

مراد از ساعت، كه در قرآن شريف مكرر آمده، قيام قيامت است. موقعى كه پيشواى اسلام، از قيامت اسم مى‏برد، آهنگ صدايش تشديد مى‏گرديد و گونه هايش گلگون مى‏شد. در واقع، با اين تحول صدا و صورت، به شنوندگان هشدار مى‏داد و آنان را از سخت‏ترين موقعى كه در پيش دارند، آگاه مى‏ساخت و اين خود معنى موازنه و هماهنگى بين مطلب مورد بحث و آهنگ صدا، و چگونگى چهره و حركات بدن خطيب است.

عن النبى صلى الله عليه و آله انه كان اذا خطب احمرت عيناه و علا صوته واشتد غضبه كانه منذر جيش.(221)

درباره رسول اكرم (صلى‏الله و عليه و آله و سلم) آمده است كه وقتى خطبه مى‏خواند، چشم‏هاى حضرت سرخ مى‏گرديد، صدايش بلند مى‏شد، و حالت خشمش شدت مى‏يافت. گويى، به ارتشيان هشدار مى‏دهد و به آنان اعلام خطر مى‏نمايد.

اخلاق حميده و سجاياى پسنديده رهبر بزرگ اسلام، در برخورد با مردم، ضمن روايات بسيارى آمده است. از آن جمله:

كان اكثر الناس تبسما مالم ينزل عليه قرآن او يعظ او يخطب.(222)

پيشواى بزرگ اسلام، بيش از همه مردم متبسم بود، اما موقع نزول قرآن شريف يا وقتى كه خلق را موعظه مى‏فرمود تبسم بر لب نداشت.

خلاصه، رسول اكرم (صلى‏الله و عليه و آله و سلم)، براى آن كه سخنانش هر چه بيشتر در مردم اثر بگذارد و هر چه زودتر موجبات سعادتشان را فراهم آورد، در مقام بيان عقايد اسلامى و مواعظ دينى و ديگر مطالب تربيتى، شرايط هماهنگى و موازنه را بين ماده سخن، با وضع چهره، حالت چشم، آهنگ صدا و حركت دست و بدن رعايت مى‏فرمود.

على (عليه السلام) نيز در خطبه‏ها به جنبه موازنه و هماهنگى توجه كامل داشت. خصوصاً، در موقعى كه مى‏ديد مردم فريضه جهاد را مهم نمى‏شمرند و در جبهه جنگ حاضر نمى‏شوند، سخت ناراحت مى‏شد و خشم درونى خود را در قالب الفاظى تند و آتشين به زبان مى‏آورد. از آن جمله خطبه‏اى است كه مولاى متقيان در مورد سرپيچى مردم كوفه از جنگ با خواج ايراد كرده و در ضمن فرموده است:

الذليل والله من نصرتموه و المغرور من غررتموه و اصبحت و لا اطمع فى نصركم و لا اصدق قولكم فرق الله بينى و بينكم و ابد لكم بى غيرى و ابدلنى بكم من هو خيز لى منكم.(223)

به خدا قسم، ذليل آن كسى است كه شما يار و ناصرش باشيد و مغرور آن كسى است كه شما با خدعه اغفالش نماييد و به راه باطلش سوق دهيد. صبح نمودم، در حالى كه نه به يارى شما طمع دارم و نه گفته شما را تصديق مى‏نمايم.

خداوند بين من و شماها جدايى افكند. به جاى من، ديگرى را به شما بدهد و به جاى شماها، كسانى را كه بهتر از شما هستند، به من عنايت فرمايد.

در اين خطبه، امام (عليه السلام)، مفصل با مردم كوفه سخن گفت و با تعبيرهاى مختلف، مراتب خشم و نارضايى خود را بيان نموده و سرانجام از منبر فرود آمد و در حالى كه مى‏فرمود: انا لله و انا اليه راجعون، روانه منزل گرديد.

گفته‏هاى على (عليه السلام)، در مردم كوفه اثر گذارد. به خود آمدند و به خطاى خويش پى بردند. طولى نكشيد مردى از اصحاب امام به منزل حضرت آمد و گفت مردم از روش خود پشيمان شده و درخواست دارند دوباره به مسجد تشريف‏فرما شويد و به سخنان خود، مردم را براى انجام وظيفه مهيا نماييد. حضرت، فداى آن روز دوباره به مسجد آمد، با مردم سخن گفت، و نتيجه مثبت بود.

گاهى سخنان گوينده با ايمان، آن چنان از صميم قلب، با سوز و گداز و هماهنگى كامل ادا مى‏شود، كه خطيب، خود تحت تأثير قرار مى‏گيرد و ضمن گفته‏هاى خويش اشك مى‏بارد. گريستن خطيب در اين موقع، بر تأثير كلام وى مى‏فزايد و عواطف شنوندگان بيش از حد عادى تهييج مى‏شود.

براى على (عليه السلام)، گريستن ضمن سخن، در مواقعى پيش آمده است. گاهى در مورد جهاد و دعوت مردم براى رفتن به جبهه‏ها و گاه در زمينه موعظه و نصيحت، در اين جا به ذكر دو مورد اكتفا مى‏شود.

مولاى متقيان، براى آن كه مردم را مهيا كند تا دوباره با معاويه بجنگند، خطبه‏اى خواند. در آغاز، پيرامون توحيد سخن گفت، سپس، درباره دنياى ناپايدار. آن گاه چند نفر از شهداى بزرگ صفين را نام برد و آنان را از بندگان خوب خداوند معرفى نمود و فرمود: اينان عمر كوتاه را، كه متاع قليل دنياست، با عمر جاودان، كه متاع پايدار آخرت است، معامله نمودند. خونشان در صفين ريخته شد، ولى در اين معامله زيان نبردند.

ثم ضرت بيده على لحيته الشريفه الكريمه فاطال البكاء ثم قال عليه السلام: اوه على اخوانى الذين تلوا القرآن فاحكموه و تدبروا الفرض فاقاموه و احيوا السنه و اماتوا البدعه دعوا للجهاد فاجابوه و وثقوا بالقائد فاتبعوه ثم نادى باعلا صوته الجهاد عباد الله.(224)

آن گاه دست به محاسن خود زد و با ديده‏اى اشكبار، از جدايى دردناك آنان شكايت نمود. سپس، برترى‏ها و فضايلشان را بر شمرد و فرمود: قرآن را تلاوت نمودند، معنى و مقاصد آياتش را فهميدند، و آن را در ضمير خويش محكم ساختند. در فريضه دين تدبر نمودند و عملاً آن را برپا داشتند. سنت الهى را زنده كردند و بدعت را مى‏راندند. به جهاد فى سبيل الله خوانده شدند، دعوت را اجابت نمودند و چون به رهبر خويش اعتماد داشتند، از وى پيروى كردند. سپس، با بلندترين صداى خود فرياد زد و دوباره مردم را به جهاد دعوت نمود.

فى حديث ان اميرالمؤمنين (عليه السلام) دخل سوق البصره فنظر الى الناس يبيعون و يشترون فركا بكاء شديداً ثم: قال يا عبيد الدنيا و عمال اهلها اذا كنتم بالنهار تحلفون و بالليل فى فراشكم تنامون و فى خلال ذلك عن الاخره تغفلون فمتى تجهزون الزاد و تفكرون فى المعاد.(225)

در حديث است كه على (عليه السلام) وارد بازار بصره شد. ديد مردم سرگرم خريد و فروش‏اند. بر غفلت مردم سخت گريست. سپس فرمود: اى بندگان دنيا، روزها براى معاملات خود قسم ياد مى‏كنيد. شب‏ها در بستر مى‏خوابيد. در خلال شبانه‏روز از آخرت غافل‏ايد. پس چه وقت براى آخرت خود توشه بر مى‏گيريد و در امر معاد تفكر مى‏كنيد؟

از مجموع بحث، اين نتيجه به دست مى‏آمد كه به طور طبيعى، درون و برون مردم، موقع سخن گفتن، با يكديگر هماهنگ و منطبق است. كسى كه در باطن از چيزى خشمگين گرديده يا از رويدادى مسرور شده، از پيش آمدى خود را باخته و مرعوب است، اگر بخواهد درباره هر يك از آنها سخن بگويد، به طور ناآگاه، وضع ظاهرش، روشنگر حالت درونى اوست. سخنران لايق، اين وضع طبيعى را آگاهانه رعايت مى‏نمايد و با اراده و عمد، وضع ظاهر خود را با مطلب مورد بحث خويش هماهنگ مى‏سازد


1 - بحار، ج 2، ص 301.

2 - ميزان الحكمه، ج 3، ص 49.

3 - سفينه البحار، ج اول خلق، ص 416.

4 - بحار، ج 74، ص 338.

5 - نهج البلاغه، خطبه 182.

6 - سفينه البحار، ج 1، ص 674.

7. سخن و سخنوري ، محمد تقي فلسفي

تهيه و تنظيم: محمد حسين امين