تبیان، دستیار زندگی
ادبیات نمایشی ایران، هرگاه بخواهد به رستگاری دست یابد و آثار نمایشی اصیل، ناب و ماندگاری به تئاتر ایران و به تبع آن به جهان ارائه کند، ناگزیر به استفاده درست از گنجینه‌های غنی ادبیات فارسی کلاسیک است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برتری شاهنامه از برترین تراژدی‌های آتن


ادبیات نمایشی ایران، هرگاه بخواهد به رستگاری دست یابد و آثار نمایشی اصیل، ناب و ماندگاری به تئاتر ایران و به تبع آن به جهان ارائه کند، ناگزیر به استفاده درست از گنجینه‌های غنی ادبیات فارسی کلاسیک است.


برتری شاهنامه از برترین تراژدی‌های آتن

محمد ابراهیمیان* از جمله نویسندگان نامی کشورمان است که سال‌ها در راه اعتلای نمایشنامه‌نویسی این مرز و بوم گام برداشته است. از آنجا که نمایشنامه‌نویسی شاخه‌ای مهم از ادبیات به شمار می‌آید و همچنین با توجه به کم و کاستی‌های این گونه ادبی به سراغ او می‌رویم تا گفته‌های او را در خصوص گنجینه‌های غنی زبان و ادبیات فارسی و چگونگی استفاده از آنها در راه اعتلای ادبیات نمایشی خودمان منعکس کنیم.

وضعیت نمایشنامه‌نویسی در کشورمان

بدون در نظر گرفتن دهه‌های اولیه عصر مشروطیت به بعد و دهه‌های 20 و 30 که ادبیات نمایشی ایران در حال پا گرفتن بود در حدود 40 و 50 سالی که از عمر نمایش ایران می‌گذرد شما به چند متن نمایشی خوب متأثر از فردوسی، نظامی، عطار، مولوی و دیگر بزرگان ادبیات کشور برمی‌خورید؟ چیزی در حد صفر پاسخی است که من صریح و روشن به این سؤال می‌دهم و این به آن معناست که تلاش چندانی برای جلا بخشیدن به ادبیات نمایشی ایران، از طریق مراجعه به ادبیات کلاسیک فارسی صورت نگرفته است. اغلب نمایشنامه‌نویسان ما کوشیده‌اند از روی دست نمایشنامه‌نویسان مغرب زمین با اندک تغییراتی در موضوع، برای مثال اجتماعی کردن آن، دست به نگارش متنی مشابه آن‌ها بزنند. شرایط درام نویسی ما در حال حاضر نیز به همین منوال است. دست کم سالی هزار نمایشنامه در کشور نوشته می‌شود. این به آن معنا است که با یک حساب سرانگشتی طی این سال‌ها هزاران نمایشنامه به جشنواره‌های مختلف ارائه شده است. حال از میان انبوه نمایشنامه‌هایی که در ایران نوشته شده است تنها 30 نمایشنامه به من معرفی کنید که قادر باشند، ما را متقاعد کنند که ادبیات نمایشی فعلی ما به مفهوم و معنای درست و متناسبی بر فرهنگ و داشته‌های خودمان دست پیدا کرده است.

مهم‌ترین علت این فقدان حداقل در سال‌های اخیر بی‌توجهی نمایشنامه‌نویسان کشور به داشته‌های غنی ادبی خودمان است. به علاوه زیاده‌نویسی، پر نویسی و به دعوت جشنواره‌های گوناگون پاسخ دادن از جمله عللی است که ادبیات نمایشی ما را به این حال و روز گرفتار کرده است. ادبیات نمایشی مقوله‌ای است که از دل فرهنگ، تمدن، تاریخ و شرایط اجتماعی و همچنین باورها و هنجارهای حاکم بر هر جامعه‌ای سر برمی‌آورد. نمایشنامه اثری ادبی است که با آینده و آیندگان سخن خواهد گفت. طرح روزمرگی‌ها و موضوعات ژورنالیستی و متناسب با اخبار روز و یا حتی تقلید از تئاتر بی‌کلام کاری است که صرفاً از عهده روزنامه‌نگاری یا همان ژورنالیسم برمی‌آید. وظیفه تئاتر در حوزه ادبیات نمایشی چیزی فراتر از این‌هاست. ادبیات نمایشی دو هزار سال پیش یونان باستان و یا حتی عصر الیزابت هنوز که هنوز است با ما سخن می‌گوید. مخاطبان امروز هنوز مخاطبان دو هزار سال پیش اوری‌پید، آشیل و سوفوکل هستند. هنوز شکسپیر، شیلر و گوته با ما سخن می‌گویند. از بزرگان نمایشنامه‌نویسی جهان همچون چخوف گرفته تا میلر درام نویسی دوران شگرفی را پشت سر گذاشته است. بزرگانی که در آثارشان مخاطبان سراسر جهان را هدف سخن خود قرار داده‌اند که این مهم‌ترین عامل برای جهانی شدن نمایشنامه‌نویسی به شمار می‌آید.

مهم‌ترین علت این فقدان حداقل در سال‌های اخیر بی‌توجهی نمایشنامه‌نویسان کشور به داشته‌های غنی ادبی خودمان است. به علاوه زیاده‌نویسی، پر نویسی و به دعوت جشنواره‌های گوناگون پاسخ دادن از جمله عللی است که ادبیات نمایشی ما را به این حال و روز گرفتار کرده است.

بهترین روش برای ارتقای نمایشنامه‌نویسی ایران زمین

ادبیات نمایشی ایران، هرگاه بخواهد به رستگاری دست یابد و آثار نمایشی اصیل، ناب و ماندگاری به تئاتر ایران و به تبع آن به جهان ارائه کند، ناگزیر به استفاده درست از گنجینه‌های غنی ادبیات فارسی کلاسیک است. درام‌نویسان ایرانی به معنای واقعی آن می‌باید با پشتوانه‌ای محکم از دشوارترین شیوه‌های سخن سرایی سبک خراسانی، عراقی، سبک هندی و دیگر سبک‌های ادبی ایران از مثنوی رزمی و عرفانی گرفته تا نثرهای دوران‌های مختلف به این گونه‌های ادبی بپردازند. از طلیعه ادبیات پرشور ایران، از قرن‌های سوم و چهارم هجری بگذرد و دامنه مطالعات خود را تا به امروز گسترش دهد.

فردوسی، عطار، نظامی، مولوی، جامی، سعدی، حافظ و آثار بسیاری دیگر از شعرای ایران زمین که اغلب در داستان‌سرایی شاهکار خلق کرده‌اند را بخواند، دریابد و روش‌های داستان گویی عطار، نظامی، فردوسی و مولوی را بشناسد. نثر زیبای بیهقی، نثر دشوار کلیله و دمنه، آسودگی خوانش قابوس‌نامه، نثر مسجع گلستان تا سقوط زبان در عصر صفوی، نثر متملق و چاپلوس مدارانه دوره قاجار، زبان عصر مشروطیت تا به امروز در حوزه شعر، داستان، قصه، نمایشنامه و زبان ژورنالیسم را بخواند و به زیباترین شکل ممکن از آن‌ها بهره جوید. ما وارث زیباترین و فاخرترین ادبیات در جهان هستیم و می‌توانیم به پشتوانه این گنجینه‌های ادبی به متعالی‌ترین ادبیات نمایشی در جهان دست یابیم.

نمایشنامه نویس ایرانی به معنای واقعی کلمه، باید از هزار توی ادبیات داستانی ایران چه رزمی، تغزلی و چه عارفانه بگذرد.

برخورداری از دایره وسیع واژگان که ضرورت درام نویسی است، وامدار زبان کوبنده فردوسی، سخن درشت ناصرخسرو، تصویرسازی نظامی، نگارگری عطار، ایجاز سعدی و واژگان آسمانی حافظ شیرازی است. شناخت آهنگ بلیغ قرآن و شگفتی‌های زبان نهج‌البلاغه از ضروری‌ترین حوزه‌های مطالعاتی درام نویسی ایرانی است. با تمام وجودم توجه درام نویسان را به نظم، آهنگ و موسیقی کلام خدا در سوره‌های کوتاه جلب می‌کنم که چه سرمشق شگفتی برای چینش کلمات، نظم و ریتم آهنگین دیالوگ‌هاست.

محمد ابراهیمیان

عمده‌ترین مشکل درام‌نویسان ایرانی

عوامل مختلفی در آن دخیل هستند که مهم‌ترین مشکل درام نویسی ایران از این جا ناشی می‌شود که بسیاری معتقدند ما خودمان سنت درام نویسی نداریم و به همین دلیل ناچار به مراجعه به آثار غربیان هستیم.

درست است که ما به شیوه تئاتر یونان باستان درام‌نویس نداشته‌ایم. اما درام‌های شاهنامه فردوسی با برترین تراژدی‌های آتن، نه تنها برابری می‌کند که حتی می‌توان ادعای برتری آن‌ها را نیز مطرح کرد. نمی‌خواهم بگویم که فردوسی بزرگ از منظر درام نویسی و پرداخت ساختار درام از سوفوکل، آشیل و اوری پید سرتر است، چرا که شائبه میهن پرستی افراطی به میان خواهد آمد، اما اگر فردوسی داستان‌هایش را به شکل درام، آن گونه که مرسوم است می‌نوشت بی‌شک اکنون از بزرگ‌ترین درام‌نویسان جهان به شمار می‌آمد. نمایشنامه نویس هم عصر ما، هزار سال بعد از فردوسی پا به عرصه گذاشته است و به همین دلیل باید زرادخانه کلماتش هزار بار بیشتر از او باشد. زیرا فرهنگ لغات هزار سال پیش و پس از فردوسی در اختیار اوست. من هنوز در شگفتم که مگر کتابخانه احتمالی موجود در توس چند جلد کتاب در اختیار فردوسی گذاشته بود و امروز چه تعداد کتاب و چه میزان اندیشه و تا چه اندازه سوژه در اختیار نویسندگان ما قرار گرفته است!

به نظر من باید ابتدا از بومی بودن عبور کنیم تا در عرصه جهانی قادر به سخنگویی باشیم. هنوز راهی طولانی در پیش روی ماست و من به نسل جوان و فخیم درام نویسی ایران امید فراوانی دارم. جریان‌های زیبایی در قلمرو ادبیات نمایشی در حال شکل‌گیری است. باید خود و ادبیات نمایشی را جدی‌تر تلقی کنیم. مهم نیست که این اتفاق برای وقوع، زمانی طولانی را بطلبد چرا که تنها مسئله مهم نوشتن نمایشنامه و قرار دادن آن در مسیری متعالی است. به عقیده من درام نویسان واقعی همچون هنرمندان واقعی، شب تاریک جهان را به انوار خدایی روشن می‌کنند.

پی‌نوشت:

* محمد ابراهیمیان فارغ‌التحصیل رشته روان شناسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است سال‌های 46 تا 52 که اوج جنبش‌های دانشجوئی، فرهنگی و هنری بود او هم‌زمان با تحصیل در دانشگاه در گروه‌های معترض دانشجوئی شرکت فعال داشت و سپس به کار روزنامه‌نگاری حرفه مورد علاقه‌اش پرداخت.

نخست کار مطبوعاتی خود را در مجله فردوسی آغاز کرد و سپس با مجلات تماشا به همکاری پرداخت در دوران دانشجوئی یک چند سردبیر مجله زیبائی و زندگی بود و سپس با نوشتن مقاله‌ای درباره فردوسی که هم‌زمان در روزنامه اطلاعات و کیهان با عنوان ”هر واژه در دست فردوسی سلاحی می‌شود“ به دعوت دکتر مجابی به سرویس هنر و ادبیات روزنامه اطلاعات پیوست...

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منابع: روزنامه‌ایران، آفتاب