تبیان، دستیار زندگی
اگر بخواهیم اخلاق، سیره، افکار، عقیده و عمل پیغمبر را بنویسیم می‏شود قرآن و اگر خواستیم قرآن را به صورت انسانی کامل درآوریم می‏شود پیغمبر، از این‏رو پیغمبر، قرآن ناطق است و قرآن، پیغمبر صامت، و گفته شده: «کان خُلقه القرآن» هرچه پیغمبر دارد از قرآن و هرچه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رسول اکرم(ص)،قرآن ممثّل برای امّت !


اگر بخواهیم اخلاق، سیره، افکار، عقیده و عمل پیغمبر را بنویسیم می‏شود قرآن و اگر خواستیم قرآن را به صورت انسانی کامل درآوریم می‏شود پیغمبر، از این‏رو پیغمبر، قرآن ناطق است و قرآن، پیغمبر صامت، و گفته شده: «کان خُلقه القرآن» هرچه پیغمبر دارد از قرآن و هرچه قرآن فرموده او عمل کرده است و فرق این دو کتاب و دو قرآن و دو انسان همان تدوین و تکوین است.


پیامبر حضرت محمد (ص)

خدای سبحان درباره پیغمبر می‏فرماید: چنانچه بر او مقدم شدید و هوای خود را بر وحی او تحمیل کردید در حقیقت قرآن را پشت سر انداخته‏اید، اقتدا به پیغمبر، اقتدا به قرآن است چون پیغمبر قرآن ممثّل است و طرد پیغمبر طرد قرآن و آن کسی که می‏گوید : «حسبنا کتاب الله» پیغمبر را طرد کرده و به منزله آن است که بگوید: «حسبنا أهوائنا» [ما را هوای نفسمان بس] و اگر گفت: «إن الرجل لیهجر» یعنی «إن القرآن لیهجر» (معاذالله)، ممکن نیست کسی پیرو پیغمبر باشد و بگوید قرآن منهای پیغمبر را قبول دارم! چون قرآن‏منهای پیغمبر یعنی قرآن منهای قرآن.از این‏رو خدای سبحان همان وصفی را که برای پیغمبر قایل است برای قرآن قایل است: صفت «مصدّق» از صفات مشترک پیغمبر و قرآن است.

قرآن کتب انبیای پیشین، تورات و انجیل غیر محرّف و صحف اصیل را، تصدیق می‏کند: " مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه " از طرفی دیگر، خدای سبحان درستایش پیامبر می‏فرماید:« ولمّا جائهم رسول من عندالله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین أوتوا الکتاب کتاب الله وراءظهورهم ».

پیغمبر، قرآن ناطق است و قرآن، پیغمبر صامت، و گفته شده: «کان خُلقه القرآن» هرچه پیغمبر دارد از قرآن و هرچه قرآن فرموده او عمل کرده است و فرق این دو کتاب و دو قرآن و دو انسان همان تدوین و تکوین است

صفت مشترک قرآن وپیامبر اکرم (ص)

مصدق بودن درحقیقت صفت قرآن است که خداوند پیامبرش را نیز با این صفت معرفی کرده زیرا خُلق رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همان قرآن است، صدر آیه شریفه مربوط به پیامبر و ذیل آن مربوط به قرآن است؛ برای هماهنگ شدن صدر و ذیل، باید بپذیریم که قرآن همان حقیقت پیغمبر و پیغمبر همان قرآن است!

اگر بخواهیم اخلاق، سیره، افکار، عقیده و عمل پیغمبر را بنویسیم می‏شود قرآن و اگر خواستیم قرآن را به صورت انسانی کامل درآوریم می‏شود پیغمبر، از این‏رو پیغمبر، قرآن ناطق است و قرآن، پیغمبر صامت، و گفته شده: «کان خُلقه القرآن» هرچه پیغمبر دارد از قرآن و هرچه قرآن فرموده او عمل کرده است و فرق این دو کتاب و دو قرآن و دو انسان همان تدوین و تکوین است.

حضرت محمد (ص)

نفی رسول خدا نفی کتب الهی می باشد!

در ذیل آیه مزبور می‏فرماید: (یهود که از کتابهای آسمانی بهره‏ای داشتند، با اینکه می‏دانستند قرآن حق است و مطالب تورات و انجیل را تصدیق می‏کند) کتاب خدا (قرآن) را پشت‏سر انداختند معنای این کار، پشت سر انداختن تورات و انجیل نیز هست، زیرا اینها یک حقیقتند که به دو لباس بیان شده‏اند.

«نَبْذ» یعنی دور انداختن با بی‏اعتنایی، مثل اینکه انسان پوست میوه‏ای را که احتیاج ندارد دور بیندازد، گرچه پاره و قسمتی از مطالب را می‏گویند: «نبذ من کذا وکذا» ولی معمولاً در همان معنای دور انداختن با بی‏اعتنایی شایع است. نپذیرفتن قرآن نپذیرفتن پیغمبر است ونیز پشت سرانداختن وبی‏اعتنایی به سخن پیغمبر پشت سرانداختن قرآن است، خداوند می‏فرماید: رفتار یهودیّت در بین شما رواج پیدا نکند، آنها کتاب الهی خود را پشت سر انداختند شما به پیغمبر پشت نکنید.

اقتدای به قرآن ، اقتدای به پیامبر (ص) است !

پس گاه قرآن می‏فرماید: از پیامبر جلو نیفتید و گاه می‏فرماید معیّت با او را فراموش نکنید و گاه اعلام خطر می‏کند که مبادا به او پشت کنید و چون بی‏اعتنایی به‏گفتار پیغمبر بی‏اعتنایی به قرآن است پس اقتدای به قرآن اقتدای به پیغمبر است و دیگرفرض ندارد که کسی بتواند بگوید: «حسبنا کتاب الله» سپس بگوید: «إن الرجل لیهجر»(معاذالله)، معنایش این است که کتاب‏الله را قبول نداریم! چون کتاب‏الله می‏گوید: نَبذ رسول مانند نَبْذ کتاب است، لذا خدای سبحان اوصاف قرآن را برای پیغمبر و اوصاف پیغمبر را برای قرآن بیان می‏کند زیرا این دو یک واقعیت هستند.

در تعبیرات بلند قرآنی آمده است: قرآن وپیامبر هر دو در بارگاه و حضور خدا بودند و از پیشگاه باری‏تعالی تنزل یافتند و خداوند یکی را ارسال و دیگری را انزال کرد: « واتبعوا النور الذی أنزل معه » هر دو لدی‏الله و در مدرسه « إنک لتلقی القرءان من لدن حکیم علیم » بودند ؛ قرآن را فرو فرستادم و پیغمبر را ارسال کردم.

اوّلین و برترین مرحله فیض، وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است

نور به همراه رسول می آید !

در آیه شریفه « واتبعوا النور الذی أنزل معه » ملاک معیّت را پیغمبر قرار داده می‏فرماید: به نوری که همراه پیغمبر آمده، ایمان بیاورید! دیگران به همراه نور می‏روند ولی نور به همراه پیغمبر آمده! پیغمبر چه موجودی است که نور به همراه او می‏آید؟ وقتی می‏گوییم انسان به دنبال نور آفتاب حرکت می‏کند ؛

یعنی آفتاب از خود نور دارد و انسان به تبع نور او راه می‏رود ولی اگر گفتیم آفتاب از فلان ستاره بهره می‏برد معلوم می‏شود آن ستاره از آفتاب خیلی روشنتر است که آفتاب نورش را از آن می‏گیرد و به دنبال آن حرکت می‏کند. اگر بگوییم نور یا آفتاب به دنبال پیغمبر است، یعنی نورانیت پیغمبر به مراتب بیشتر از آفتاب است؛ خدای سبحان قرآن را به عنوان نور معرفی کرده می‏فرماید: این نور به همراه پیغمبر است و برای مؤمنان همین افتخار بس که به آنها بگوید: به همراه پیغمبر باشید! گویا می‏فرماید: قرآن به‏همراه پیغمبراست شما چرا به همراه آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم نیستید؟ اوانسان کامل است، فرض ندارد موجودی انسان کامل، اولین صادر یا اولین ظاهر باشد در عین حال معادل یا برتر داشته باشد.

آنجا که تجلّی مطرح است فیض مطرح است، خواه فیض اقدس یا مقدس، و آنجا که فیض مطرح است اوّلین و برترین مرحله فیض، وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است لذا فرمود: نوری را که به همراه پیغمبر فرستادیم تبعیّت کنید، شما که نمی‏توانید پیغمبر را بشناسید قرآن را ببینید و به دنبال آن حرکت کنید، مثل اینکه بگویید: شما که فاقد چشم مسلّح هستید تا ستاره‏های دور دست را ببینید، با آفتاب حرکت کنید که آفتاب تابع بعضی از ستارگان درخشان است. نور بعضی از کوکبها به زحمت به ما می‏رسد، گرچه از آفتاب به مراتب بزرگتر و نورانی‏ترند اگر گفتند از نور آفتاب استفاده کنید که تابع فلان نیّر است یعنی آن نیّر، آن قدر نورانی است که یکی از جلوه‏های آن آفتاب است و پیغمبر آن قدر بزرگ است که یکی از جلوه‏های او قرآن است. پس شناخت چنین مقام والایی آسان‏ نیست!

گروه دین تبیان


منبع :

برگرفته از کتاب سیره رسول اکرم (ص) حضرت آیت الله جوادی آملی ص303

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.