تبیان، دستیار زندگی
مردم آفریقا می‌گویند در زمان‌های خیلی خیلی قدیم که مردم هنوز کشاورزی را یاد نگرفته بودند و در غارها زندگی می‌کردند و حتّی شکار کردن را هم بلد نبودند، در خوشبختی کامل زندگی می‌کردند. لابُد می‌پرسید: آن‌ها چه می‌خوردند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دور شدنِ آسمان

دور شدنِ آسمان

مردم آفریقا درباره‌ی آسمان، افسانه‌ای دارند که خیلی جالب و شنیدنی است.

می‌گویند در زمان‌های خیلی خیلی قدیم که مردم هنوز کشاورزی را یاد نگرفته بودند و در غارها زندگی می‌کردند و حتّی شکار کردن را هم بلد نبودند، در خوشبختی کامل زندگی می‌کردند. لابُد می‌پرسید: آن‌ها چه می‌خوردند؟ غذای آن‌ها یک غذای پاک و خوش‌مزه بود. غذای آن‌ها، آسمان بود.

در آن روزگار، آسمان خیلی خیلی پایین بود. آن‌قدر پایین که حتی دست بچه‌های کوچک هم به آن می‌رسید. مردم هر وقت که گرسنه و یا تشنه می‌شدند، دست دراز می‌کردند و تکّه‌ی کوچکی از آسمان را می‌کندند و می‌خوردند. هر کسی به اندازه‌ای که نیاز داشت، از آسمان می‌کند و می‌خورد. سال‌های سال گذشت و بعضی از مردم شکمو و طمعکار، گاهی بیش از اندازه‌ای که نیاز داشتند، از آسمان می‌کندند و می‌خوردند.بعضی‌ها حتّی پس از آن که سیر می‌شدند، تعداد زیادی از آسمان را می‌کندند و در خانه مخفی می‌کردند؛ یعنی احتکار می‌کردند. این کار باعث شد که آسمان کم‌کم از زمین دور شود. چون هر تکّه‌ای که از آن کنده می‌شد، قسمتی از آسمان از بین می‌رفت. بالاخره کار به جایی رسید که آسمان کاملاً از زمین دور شد؛ دورِ دور!

دیگر دست کسی به آسمان نمی‌رسید و مردم گرسنه، مجبور شدند به فکر چاره بیفتند. اوّل شکارکردن را یاد گرفتند و بعد هم کشاورزی و …

مردم، دیگر گرسنه نبودند؛ اما خوشبخت هم نبودند؛ چون آسمان از آن‌ها قهر کرده بود و رفته بود بالای بالا. دیگر دست هیچ‌کس به آسمان نمی‌رسید.

همان‌طور که می‌دانید، امّا خوشبخت هم نبودند؛ چون آسمان از آن‌ها قهر کرده بود و رفته بود بالای بالا. دیگر دست هیچ‌کس به آسمان نمی‌رسید.

همان‌طور که می‌دانید، این حکایت، یک افسانه است و ساخته و پرداخته‌ی ذهنِ انسان‌ها؛ ولی حقیقتی در این افسانه وجود دارد که بسیار مهّم است. می‌دانید که آسمان، پاک و معصوم است و ما هر وقت می‌خواهیم خدا را عبادت کنیم و یا از خدا تشکّر کنیم، دست به سوی آسمان می‌گیریم و به آسمان نگاه می‌کنیم. البته این را می‌دانیم که خدا همه جا هست؛ امّا آسمان چون بالاتر از ماست، ما به‌طور قراردادی فرض می‌کنیم که آسمان بهترین جایی است که خدا می‌تواند باشد. برای همین هم به کتاب‌هایی که از سوی خداوند نازل شده‌اند، می‌گوییم کتاب‌های آسمانی. قرآن، کتاب آسمانی ما مسلمانان است.

در این افسانه، با دور شدن آسمان از انسان، معصومیت آسمانی از انسان دور شده است. کاش می‌شد واقعاً چنین افسانه‌ای اتفاق می‌افتاد و ما آسمان می‌خوردیم. فکر می‌کنم خیلی باید خوش‌مزه باشد. از آن زمان که آسمان از مردم دور شده، مردم دیگر آسمان را فراموش کرده‌اند و همه‌ی توجهشان به زمین است. برای همین هم سرِ یک وجب خاکِ زمین، گاهی جنگ‌های بزرگی راه می‌افتد.

از خدا می‌خواهم که آسمان را به ما نزدیک‌تر کند. حتماً شنیده‌اید و خوانده‌اید که در ماه مبارک رمضان، درهای آسمان باز می‌شود و آسمان در شب‌های قدر به زمین نزدیک می‌شود. بیایید از خدا بخواهیم که هر شب درهای آسمان را به روی ما باز کند و پاکی و خوبی را دوباره به ما برگرداند. تا همه‌ی ما مثل کودکان و آسمان، پاک و معصوم و خوب باشیم.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:هدهد(جعفر ابراهیمی)

مطالب مرتبط:

نشانه‌هایی از شهر ظهور

خدای ما، خدای مهربانی‌ها!

می‌آیی زمان سواری کنیم؟

احساس تنهایی

نور را صدا بزن

چند نکته در باره باران

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.