تبیان، دستیار زندگی
رفتم آن‌جا ایستادم و گفتم آقایان! صبر كنید، اجازه بدهید. اینها هم ضبط شده، موجود است. هم تصویرش هست، هم صدایش هست. شروع كردم به استدلال كردن كه مرا براى این مقام انتخاب نكنید. گفتم نكنید؛ هر چه اصرار كردم، قبول نكردند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روایت مقام معظم رهبری از یك انتخاب

خدا مى‌داند كه در آن لحظات در دل من چه مى‌گذشت


رفتم آن‌جا ایستادم و گفتم آقایان! صبر كنید، اجازه بدهید. اینها هم ضبط شده، موجود است. هم تصویرش هست، هم صدایش هست. شروع كردم به استدلال كردن كه مرا براى این مقام انتخاب نكنید. گفتم نكنید؛ هر چه اصرار كردم، قبول نكردند.


وصیت نامه رهبر معظم انقلاب

... آن روزى كه در مجلس خبرگان، بعد از رحلت امام رضوان‌اللَّه‌علیه - آن روزِ اوّل كه بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم - بحث كردند چه كسى را انتخاب كنیم و بالاخره اسم این بنده‌ى حقیر به میان آمد و اتّفاق كردند بر این‌كه این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب كنند، من مخالفت كردم؛ مخالفت جدّى كردم. نه این‌كه مى‌خواستم تعارف كنم؛ نه. او خودش مى‌داند كه در آن لحظات در دل من چه مى‌گذشت. رفتم آن‌جا ایستادم و گفتم آقایان! صبر كنید، اجازه بدهید. اینها هم ضبط شده، موجود است. هم تصویرش هست، هم صدایش هست. شروع كردم به استدلال كردن كه مرا براى این مقام انتخاب نكنید. گفتم نكنید؛ هر چه اصرار كردم، قبول نكردند. هر چه من استدلال كردم، آقایان، مجتهدین و فضلایى كه آن‌جا بودند، جواب دادند. من قاطع بودم كه قبول نكنم؛ ولى بعد دیدم چاره‌اى نیست. چرا چاره‌اى نیست؟ زیرا به گفته‌ى افرادى كه من به آنها اطمینان دارم، این «واجب» در من «متعیّن» شده است. یعنى اگر من این بار را برندارم، این بار بر زمین خواهد ماند. این‌جا بود كه گفتم قبول مى‌كنم. چرا؟ چون دیدم بار بر زمین مى‌ماند. براى این‌كه بار بر زمین نماند، آن را برداشتم. اگر كس دیگرى آن‌جا بود، یا من مى‌شناختم كه ممكن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول مى‌كردند، یقیناً من قبول نمى‌كردم. بعد هم گفتم پروردگارا! توكّل بر تو. خدا هم تا امروز كمك كرد. ...

فرازی از بیانات در دیدار عمومى به مناسبت روز ولادت باسعادت حضرت جواد (ع) 23/09/1373

***

آنچه كه در خصوص تعیین رهبر واقع شد و بار این مسؤولیت بر دوش بنده‌ى كوچك ضعیف حقیر گذاشته شد، براى خود من حتّى یك لحظه و یك آن از آنات گذشته‌ى زندگى، متوقع و منتظر نبود. اگر كسى تصور كند كه در طول دوران مبارزه و بعداً در طول دوران انقلاب و مسؤولیت ریاست قوّه‌ى اجرایى، حتّى یك لحظه در ذهن خودم خطور مى‌دادم كه این مسؤولیت به من متوجه خواهد شد، قطعاً اشتباه كرده است. من همیشه خودم را نه فقط از این منصب بسیار خطیر و مهم، بلكه حتّى از مناصبى كه به مراتب پایین‌تر از این منصب بوده است - مثل ریاست جمهورى و دیگر مسؤولیتهایى كه در طول انقلاب داشتم - كوچكتر مى‌دانستم.

بالاخره در مجلس خبرگان بحثهایى پیش آمد و حرفهایى زده شد كه نهایتاً به این انتخاب منتهى شد. در همان مجلس، كوشش و تلاش و استدلال و بحث كردم، تا این كار انجام نگیرد؛ ولى انجام گرفت و این مرحله گذشت.

یك وقتى خدمت امام(ره) این نكته را عرض كردم كه گاهى نام من در ردیف بعضى از آقایان آورده مى‌شود، در حالى كه در ردیف آنها نیستم و من یك آدم كوچك و بسیار معمولى هستم. نه این‌كه بخواهم تعارف كنم؛ الان هم همان اعتقاد را دارم. بنابراین، چنین معنایى اصلاً متصور نبود.

البته در آن ساعات بسیار حساسى كه سخت‌ترین ساعات عمرمان را گذراندیم و خدا مى‌داند كه در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت، برادرها از روى مسؤولیت و احساس وظیفه، با فشردگى تمام، فكر و تلاش مى‌كردند كه چگونه قضایا را جمع‌وجور كنند. مكرر از من به عنوان عضو شوراى رهبرى اسم مى‌آوردند، كه البته در ذهن خودم آن را رد مى‌كردم؛ اگرچه به نحو یك احتمال برایم مطرح مى‌شد كه شاید واقعاً این مسؤولیت را به من متوجه كنند.

در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشكیل مجلس خبرگان، با تضرع و توجه و التماس، به خداى متعال عرض كردم: پروردگارا! تو كه مدبر و مقدر امور هستى، چون ممكن است به عنوان عضوى از مجموعه‌ى شوراى رهبرى، این مسؤولیت متوجه من شود، خواهش مى‌كنم اگر این كار ممكن است اندكى براى دین و آخرت من زیان داشته باشد، طورى ترتیب كار را بده كه چنین وضعیتى پیش نیاید. واقعاً از ته دل مى‌خواستم كه این مسؤولیت متوجه من نشود.

بالاخره در مجلس خبرگان بحثهایى پیش آمد و حرفهایى زده شد كه نهایتاً به این انتخاب منتهى شد. در همان مجلس، كوشش و تلاش و استدلال و بحث كردم، تا این كار انجام نگیرد؛ ولى انجام گرفت و این مرحله گذشت.

براى این مسؤولیت، از خدا استمداد كردم و باز هم استمداد مى‌كنم و هر لحظه و هر آن، در حال استمداد از پروردگار هستم، تا بتوانم این مسؤولیت را در حد وسع خودم - كه تكلیف هم بیش از وسع نیست - با قدرت و قوّت و حفظ شأن والاى این مقام، حفظ كنم و انجام بدهم.

من همین الان خودم را یك طلبه‌ى معمولى و بدون برجستگى و امتیازى خاص مى‌دانم؛ نه فقط براى این شغل باعظمت و مسؤولیت بزرگ، بلكه - همان‌طور كه صادقانه گفتم - براى مسؤولیتهاى به مراتب كوچكتر از آن، مثل ریاست جمهورى و كارهاى دیگرى كه در طول این ده سال داشتم. اما حالا كه این بار را روى دوش من گذاشتند، با قوّت خواهم گرفت؛ آن‌چنان كه خداى متعال به پیامبرانش توصیه فرمود: «خذها بقوّة».

براى این مسؤولیت، از خدا استمداد كردم و باز هم استمداد مى‌كنم و هر لحظه و هر آن، در حال استمداد از پروردگار هستم، تا بتوانم این مسؤولیت را در حد وسع خودم - كه تكلیف هم بیش از وسع نیست - با قدرت و قوّت و حفظ شأن والاى این مقام، حفظ كنم و انجام بدهم. این تكلیف من است، كه امیدوارم ان‌شاءاللَّه مشمول لطف و ترحم الهى و دعاى ولىّ‌عصر(عج) و مؤمنین صالح باشم.

سخنرانى در مراسم بیعت ائمه‌ى جمعه‌ى سراسر كشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان 12/04/1368

بخش تاریخ تبیان


منبع:دفتر حفظ و نشر  آثار آیت الله خامنه ای