تبیان، دستیار زندگی
احمد جان! تو بچه‌های گردان که کسی کبریت نداشت، می خوای برم جلو ببینم اگه برادرای عراقی کبریت داشتن به یارم بدم خدمت تون، آتیش روشن کنین!؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خوش تیپای گردان شناسایی می‌شوند!

قایق سنگین شد. ساعت نزدیک است به 9 شب. بعد از غواص‌ها، نوبت ما است بزنیم به خط. از آب می‌ترسم محکم چسبیده‌ام به لبه‌ی قایق. هوا سرد است. گلوله‌های رسام، بیخ گوشمان هوا را می‌شکافند و ...

---

گردان جنگ

- آخه مرد حسابی! آدم وسط عملیات، هوس پشتک‌وارو می کنه! او نم تو آب!؟ وسط زمستون!؟ نمی‌توانم جوابش را بدهم. تمام اعضاء و جوارحم منقبض شده است. دندان‌هایم تَرق تَرق به هم می‌خورند. قلم شتر اگر لایشان باشد آسیاب می‌شود. دوست دارم از میان این همه خمپاره که می‌آید، یکی بخورد به این درخت‌ها آتش بگیرد و من خودم را بندازم داخل آتش تا گرم شوم.

- احمد جان! تو بچه‌های گردان که کسی کبریت نداشت، می خوای برم جلو ببینم اگه برادرای عراقی کبریت داشتن به یارم بدم خدمت تون، آتیش روشن کنین!؟

به زحمت حرکات فکم را جمع و جور می‌کنم. شکسته می‌گویم : شوخی نکن! دارم می‌میرم! می‌میرم! تو رو خدا یه کاری کن!

حمید قش قش می‌خندد. نه به حرفم شاید با یادآوری معلق شدنم از لبه‌ی قایق. موقع پیاده شدن از دستپاچگی بند پوتینم گیر کرده بود به لبه‌ی قایق و کله ملق ... بعد حمید مرا مثل یک بچه اردک زشت سر داده بود به طرف خشکی. سبک و کم سن و سال بودم. بعد از چند کیلومتر پیشروی در این سوی اروند، این جا مستقر شده‌ایم. نیروهای تازه نفس، پیشروی را به سمت فاو ادامه داده‌اند. نخلستان‌ها هنوز پاک سازی نشده و ...

احمد جان! تو بچه‌های گردان که کسی کبریت نداشت، می خوای برم جلو ببینم اگه برادرای عراقی کبریت داشتن به یارم بدم خدمت تون، آتیش روشن کنین!؟

نصف شب صدای "الدخیل" برادران عراقی توجه همه را به خود جلب می‌کند. از تاریکی نخلستان‌ها می‌آیند، گریه می‌کنند، دست‌هایشان را گرفته‌اند بالا. حمید جلو می‌رود دست در جیب آخرین نفرشان که می‌برد می‌گوید ای ول برادر! دمت گرم!

---

دارم جان می‌گیرم. کنار آتش، بخار از لباس‌های نمناکم بالا می‌رود.

حمید می‌گوید: بازم برادران عراقی دیدی گفتم ...

دم به دم بالای سرمان منور پرتاب می‌شود حمید می‌گوید سر تو بنداز پایین. می خوان خوش تیپای گردان رو شناسایی کنن!

خوش به حال حمید که این قدر شوخ و خونسرد است. دفعه‌ی چهارمی ست که در عملیات شرکت می‌کند. من...

بخش فرهنگ پایداری تبیان


نویسنده : محمد ابراهیم اکبری