یک مثلث مقدس در آیه قرآن
امتیاز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ایجاد شكّ و وسوسه و شیطنت، حقّ را از مردم مىپوشانند و شناخت صحیح را از مردم مىگیرند، در حقیقت یگانه امتیاز انسان بودن را گرفتهاند و این بزرگترین ظلم است.
وجدان و فطرت، بهترین گواه بر حقّ پوشى انسان
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره42) و حقّ را با باطل نپوشانید و حقیقت را با اینكه مىدانید، كتمان نكنید.
امتیاز انسان، به شناخت اوست و كسانى كه با ایجاد شكّ و وسوسه و شیطنت، حقّ را از مردم مىپوشانند و شناخت صحیح را از مردم مىگیرند، در حقیقت یگانه امتیاز انسان بودن را گرفتهاند و این بزرگترین ظلم است.
هم كتمان حق، جرم و گناه است، و هم آمیختن حق و باطل كه هر دو از نظر نتیجه، یكسان مىباشند، حق را بگوئید هر چند به زیان شما باشد، و باطل را با آن نیامیزید هر چند منافع زودگذرتان به خطر بیفتد.
حضرت على علیه السلام مىفرماید: اگر باطل خالصانه مطرح شود، نگرانى نیست.(چون مردم آگاه مىشوند و آن را ترك مىكنند) و اگر حقّ نیز خالصانه مطرح شود، زبان مخالف بسته مىشود. لكن خطر آنجاست كه حقّ و باطل، به هم آمیخته شده و از هر كدام بخشى چنان جلوه داده مىشود كه زمینه تسلّط شیطان بر هوادارانش فراهم شود. (نهج البلاغه، كلام 49)
پیامهای آیه:
1 ـ نه حقّ را با باطل مخلوط كنیم و آن را تغییر دهیم و نه باطل را در لباس حقّ مطرح سازیم. «لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ»
2ـ وجدان و فطرت، بهترین گواه بر حقّ پوشى انسان است. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
یك مثلّث مقدّس!!
وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِینَ (بقره 43)
و نماز را بپا دارید و زكات را بپردازید و همراه با ركوع كنندگان، ركوع نمایید.
با اینكه دستور اخیر اشاره به مساله نماز جماعت است، ولى از میان تمام افعال نماز تنها "ركوع" را بیان كرده و مىگوید: "با ركوع كنندگان ركوع كنید" این تعبیر شاید به خاطر آن باشد كه نماز یهود مطلقا داراى ركوع نبود، این نماز مسلمانان است كه یكى از اركان اصلى آن، ركوع محسوب مىشود.
جالب اینكه نمىگوید: نماز بخوانید، بلكه مىگوید: أَقِیمُوا الصَّلاةَ (نماز را بپا دارید) یعنى تنها خودتان نمازخوان نباشید بلكه چنان كنید كه آئین نماز در جامعه انسانى بر پا شود، و مردم با عشق و علاقه به سوى آن بیایند.
بعضى از مفسران گفتهاند تعبیر به "اقیموا" اشاره به این است كه نماز شما تنها اذكار و اوراد نباشد بلكه آن را بطور كامل بپا دارید كه مهمترین ركن آن توجه قلبى و حضور دل در پیشگاه خدا و تاثیر نماز در روح و جان آدمى است. (المنار، ج 2 ص 293- و مفردات راغب ماده" قوم")
در حقیقت در این سه دستور اخیر، نخست پیوند فرد با خالق (نماز) بیان شده، و سپس پیوند با مخلوق (زكات) و سرانجام پیوند دسته جمعى همه مردم با هم در راه خدا!
پیامهای آیه:
1ـ بعد از دعوت به ایمان، دعوت به عمل صالح است. «آمِنُوا») ( «أَقِیمُوا»
2ـ نماز و زكات، در آئین یهود نیز بوده است (چون این آیات خطاب به یهودیان است). «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»
3ـ رابطه با خدا، از طریق نماز و كمك به خلق خدا، از طریق زكات و همراهى با دیگران، یك مثلّث مقدّس است. «أَقِیمُوا»، «آتُوا»، «ارْكَعُوا»
4ـ اصل فرمان نماز، با جماعت است. اساس دین بر حضور در اجتماع و دورى از انزوا و گوشهنشینى است. «وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِینَ»
آمران به معروف، باید خود عامل به معروف باشند!
أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ. (44 بقره)
آیا مردم را به نیكى دعوت كرده و خودتان را فراموش مىنمایید؟ با اینكه شما كتاب (آسمانى) را مىخوانید، آیا هیچ فكر نمىكنید؟
گرچه روى سخن در آیات فوق همچون آیات قبل و بعد، به بنى اسرائیل است، ولى مسلما مفهوم آن گسترده است و دیگران را نیز شامل مىشود.
دانشمندان یهود، قبل از بعثت پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله، مردم را به ایمان آوردن به آن حضرت دعوت مىكردند و بشارت ظهور حضرت را مىدادند، امّا هنگام ظهور، خودشان ایمان نیاوردند و حتّى بعضى از آنان به بستگان خود كه اسلام آورده بودند، توصیه مىكردند كه مسلمان بمانند، ولى خودشان اسلام نمىآوردند. (نمونه، ج 1، ص 214)
در روایات آمده است: دانشمندى كه دیگران را به بهشت دعوت كند، ولى خودش اهل جهنّم باشد، بزرگترین و سختترین حسرتها را خواهد داشت. (بحار، ج 2، ص 37)
حقّ تلاوت، عمل است. امام صادق علیه السلام فرمود: «كونوا دعاة الناس باعمالكم و لا تكونوا دعاة بالسنتكم» (نور الثقلین، ج 1، ص 57) با اعمال خودتان مردم را دعوت كنید، نه تنها با گفتار.
از حضرت على علیه السلام نقل شده است كه فرمود: سوگند كه من شما را به كارى دعوت نمىكنم، مگر آنكه خودم پیشگام باشم و از كارى نهى نمىكنم مگر آنكه خودم قبل از شما آن را ترك كرده باشم. (نهج البلاغه، خطبه 175)
در نهج البلاغه آمده است: هر كس خود را امام دیگران قرار داد، ابتدا باید به تعلیم خود بپردازد. (نهج البلاغه، حكمت 73)
امام كاظم علیه السلام فرمودهاند: «طوبى للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول» (بحار، ج 78، ص 299) درود بر عالمانى كه به گفته خود عمل مىكنند و واى بر عالمانى كه فقط حرف مىزنند.
عالم بىعمل در قالب تمثیل:
الف) در قرآن: عالم بىعمل، الاغى است كه بار كتاب حمل مىكند، ولى خود از آن بهرهاى نمىبرد.( جمعه، 5)
ب) در روایات:
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله: عالم بىعمل، مثل چراغى است كه خودش مىسوزد، ولى نورش به مردم مىرسد.( كنز العمّال، ح 29109)
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله: عالم بىعمل، چون تیرانداز بدون كمان است.( بحار، ج 10، ص 100)
عیسى علیه السلام: عالم بىعمل، مثل چراغى است بر پشتبام كه اتاقها تاریكاند. (بحار، ج 14، ص 309)
امام على علیه السلام: عالم بىعمل، چون درخت بىثمر و گنجى است كه انفاق نشود.( غرر الحكم)
امام صادق علیه السلام: موعظهى عالم بىعمل، چون باران بر روى سنگ است كه در دلها نفوذ نمىكند. (بحار، ج 2، ص 39)
ج) در كلام اندیشمندان:
عالم بىعمل:
ـ گرسنهاى است روى گنج خوابیده.
ـ تشنهاى است بر كنار آب و دریا.
ـ طبیبى است كه خود از درد مىنالد.
ـ بیمارى است كه دائماً نسخه درمان را مىخواند، ولى عمل نمىكند.
ـ منافقى است كه سخن و عملش یكى نیست.
ـ پیكرى است بىروح.
پیامهای آیه:
1ـ آمران به معروف، باید خود عامل به معروف باشند. «تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ»
2ـ اگر مقدّمات فراموشى را خود فراهم كرده باشیم، معذور نیستیم. عذر آن فراموشكارى پذیرفته است كه بىتقصیر باشد. «تَنْسَوْنَ»، «تَتْلُونَ»
3ـ تلاوت كتاب آسمانى كافى نیست، تعقّل لازم است. «تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
4ـ خود فراموشى، نشانهى بىخردى است. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ» آمنه اسفندیاری بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نورج1
2- تفسیر نمونه ج1
3- بحار، ج 2، ج10، ج14،ج78
4- كنز العمّال، ح 29109
5- نهج البلاغه، حكمت 73
6- نهج البلاغه، خطبه 175
7- نور الثقلین، ج 1، ص 57
8- نهج البلاغه، كلام 49
9- المنار، ج 2، ص 293