تبیان، دستیار زندگی
رمان «بخوان به نام مهر» نوشته وجیهه علی اکبری سامانی، اثر برگزیده مسابقه سراسری «نماز و نیایش» است که به نقش معنویت در زندگی انسان امروزی در مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی می‌پردازد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش معنویت در زندگی انسان‌ها

نگاهی به رمان «بخوان به نام مهر» اثر وجیهه علی‌اکبری‌سامانی


 رمان «بخوان به نام مهر» نوشته وجیهه علی اکبری سامانی، اثر برگزیده مسابقه سراسری «نماز و نیایش» است که به نقش معنویت در زندگی انسان امروزی در مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی می‌پردازد.


نقش معنویت در زندگی انسان‌ها

« خودم را با یادت مشغول نگه داشتم. اما ... تو یک ماه زودتر از چیزی که به من گفته بودند ، آزاد شدی. وقتی فهمیدم دیوانه شدم. دلم می خواست فریاد بکشم .. دستم به هیچ جا بند نبود. جایی را به جز خانه تان نمی شناختم که آن هم قفل و موم شده بود. من ماندم و یک شهر شلوغ و پرهیاهو و یک عشق گمشده...»

پرداختن به انواع آسیب‌های اجتماعی و پیامدهای ناگوار آن در قالب داستان از جمله دلمشغولی‌های برخی از نویسندگان است که در این زمینه تا به حال چاپ و منتشر شده است.

تازه‌ترین اثر در این زمینه، رمان «بخوان به نام مهر» نوشته وجیهه علی‌اکبری سامانی، داستان‌نویس جوان است که اخیراً از سوی انتشارات کریم العبد در تهران چاپ و منتشر شده است.

این اثر که پیش از این در مسابقه سراسری نماز و نیایش رتبه اول کشوری را کسب کرده بود، اکنون در بازار کتاب ایران توزیع شده تا به سهم خود جای خالی کتاب‌های مرتبط با این موضوع را پر کند.

داستان کتاب «بخوان به نام مهر»، درباره سرنوشت دختر جوانی به نام«هما» است که در زندگی روزمره بر اثر ناملایمات زندگی دچار آسیب‌های اجتماعی متعددی می‌شود و همین امر باعث ناامیدی مقطعی او از الطاف الهی می‌شود. هما که بر اثر فشارهای زندگی به گریز از خانه تن داده است، بر حسب اتفاق سر از خانه یک خانواده مومن و متدین در می‌آورد که به مرور افق‌های روشن زندگی را به روی او می‌گشایند. «حاج خانم» مادر شهید و فرزندش«حسام» جانباز است و نوع نگرش این دو به زندگی، تناقض‌هایی را در ذهن بدبینانه هما به وجود می‌آورد. هما که به قول خودش از همه زندگی بریده است، با دیدن صبر و امید در خانه‌ای که به آن پناه آورده است، در اندیشه‌های قبلی خود تجدید نظر می‌کند و کم کم امید به زندگی را در دل خود می‌پروراند.

« هما پرده را کنار زد و سلام کرد. حسام جوابش را داد و پیش از او، حاج خانم به حرف آمد: هماجان! شما این جا فک و فامیل دارید؟

هما به علامت علامت منفی سرش را تکان داد: نه! چه طور مگه؟

حاج خانم رو به حسام کرد : دیدی، من که گفتم .

حسام قدمی به جلو برداشت : دوستی، آشنایی هم ندارید؟

ابروهای هما به حالت تعجب دو قوس کشیده در پیشانی اش انداخت: نه! هیچ کس. چیزی نشده؟ اتفاقی افتاده؟

حسام سر تکان داد. رفتم آگاهی تا نشانی محل دفن مادرتان را بگیریم گفتند همان موقع جنازه را برای دفن تحویل شخصی داده اند. ... چمشان هما از تعجب گرد شد. چه .... کسی؟ حسام جواب داد: معلوم نیست . فردا باید بروم پزشکی قانونی. حتماً نشانی و مشخصات طرف را دارند.»

«حاج خانم» مادر شهید و فرزندش«حسام» جانباز است و نوع نگرش این دو به زندگی، تناقض‌هایی را در ذهن بدبینانه هما به وجود می‌آورد. هما که به قول خودش از همه زندگی بریده است، با دیدن صبر و امید در خانه‌ای که به آن پناه آورده است، در اندیشه‌های قبلی خود تجدید نظر می‌کند

نویسنده برای تاثیرگذاری بیشتر داستان از عناصری مثل فضاسازی کمک گرفته و در بخش‌های اولیه داستان، در جایی که شخصیت هما خسته، دلشکسته و با روحیه ناآرام پا به خانه حاج خانم می‌گذارد، با بهره گیری از توصیف و فضاسازی، آرامش خانه حاج خانم را برای ساختن فضای تازه‌ای در برابر دیدگان ناآرام هما ترسیم می‌کند:« حاج خانم ناز بالش مخملی را پشت هما گذاشت و کمکش کرد تا درجا نیم خیز شود. پشت دری‌ها و پرده توری هر دو پنجره قدی اتاق را جمع کرده بود و با بند بافته شده‌ای به گل میخ‌های دیوار زده بود. پنجره‌ها را باز کرده بود تا هوای اتاق عوض شود. عطر سبک و دل‌انگیز گل های زرد و سپید خرمن یاس که روی دیوار حیاط خوابیده بود، همه جا موج می‌زد. نگاه هما به دیوار رو به رو مانده بود که برگ‌های درشت و سبز موچسب، تمام سطحش را پوشانده بود. حیاط پر گل و درخت بود و کف آن با آجرهای چهارگوش فرش شده بود و از لای درز آجرها، چمن‌های خودرو بیرون زده بود.» (ص 19 و 20)

توصیف این فضا در برابر نگاه شخصیت هما که پیش از این جز صحنه‌های زشت و ناگوار ندیده است، برای تلطیف روحیه او مناسب است و همین رویکرد نویسنده به مرور از فضاهای بیرونی به ذهن و درون شخصیت هما هم کشیده می‌شود.

هما در روزهای اولی که در خانه حاج خانم به سر می‌برد، حضور خود در این خانه را موقتی می‌داند و تصمیم دارد در اولین فرصت از این خانه برود، اما رفتارهای حاج خانم و فرزند جانبازش به مرور او را دچار وسواس می‌کند که با تامل بیشتری به این اتفاق (آشنایی خود با این خانواده) نگاه کند.

حسام که از ناحیه چشم افتخار جانبازی نصیبش شده است، در یکی از شبکه‌های رادیویی برنامه‌ای در ارتباط با نقش معنویت در زندگی روزمره انسان‌ها را نویسندگی و اجرا می‌کند: «صدای حسام در موسیقی متن آرام گرفت. هما محو جملات حسام مانده بود

حسام که از ناحیه چشم افتخار جانبازی نصیبش شده است، در یکی از شبکه‌های رادیویی برنامه‌ای در ارتباط با نقش معنویت در زندگی روزمره انسان‌ها را نویسندگی و اجرا می‌کند: «صدای حسام در موسیقی متن آرام گرفت. هما محو جملات حسام مانده بود. صدای حسام مثل وقت‌هایی که برایش حرف می زد گرم و گیرا بود: «قرآن را باز می‌کنیم و می‌خوانیم: ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا، لنکونن من الخاسرین(سروه اعراف، آیه23)؛ بارالها! ما به خود ستم کردیم که نافرمانی تو را کردیم. اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود. راست می‌گوید خدا. ما هم خطاکاریم و هم زیانکار. اما خوشا به اقبال بلند آنهایی که تا قدمی از این صراط مستقیم بیرون می‌گذارند، با قلبی شکسته و چشمی گریان باز می‌گردند. آن وقت است که مهربانی خدا سر ریز می‌شود...» (ص64)

ترسیم چنین فضایی به تلطیف روح و جان آسیب دیده شخصیت هما کمک می‌کند تا به مرور تلخی‌های گذشته را فراموش کند و برای رسیدن به آرامش روحی و روانی کامل در زندگی به کتاب آسمانی، قرآن کریم و دستورات اسلام از جمله فرایض دینی مثل نماز روی آورد.

کتاب بخوان به نام مهر نثر روانی دارد و از پیچیدگی‌های زبانی هم به دور است. در مجموع، این اثر که با محوریت «نماز» تالیف شده است، تلاش و کوششی است برای هدایت و تشویق نسل جوان و نوجوان، در دنیای آشفته و پر هرج و مرج امروز، به ارتباط و آشتی با خالق هستی.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منابع: کتاب «بخوان به نام مهر» ، خبرگزاری فارس