تبیان، دستیار زندگی
هنگامى كه دستگاه خلافت در مسائل سیاسى و پاره اى از مشكلات با بن بست روبرو مى شد، امام (علیه السلام) یگانه مشاور مورد اعتماد بود كه با واقع بینى خاصى مشكلات را از سر راه آنان بر مى داشت و مسیر كار را معین مى كرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فعالیت های امام در دوران گوشه گیری

امام علی (ع)

على هذا و قاعدتاً مى بایست امام علی(علیه السلام) پس از درگذشت پیامبر گرامى محور اسلام و مركز ثقل جامعه اسلامى باشد اما وقتى صفحات تاریخ را ورق مى زنیم خلاف آن را مى یابیم . زیرا امام (علیه السلام) در چهارمین دوره زندگى خود، كه در حدود ربع قرن بود، بر اثر شرایط خاصى كه ایجاد شده بود از صحنه اجتماع به طور خاصى كناره گرفت و سكوت اختیار كرد. نه در جهادى شركت كرد و نه در اجتماع به طور رسمى سخن گفت . شمشیر در نیام كرد و به وظایف فردى و سازندگى افراد پرداخت .

این سكوت و گوشه گیرى طولانى براى شخصیتى كه درگذشته در متن اجتماع قرار داشت و دومین شخص جهان اسلام و ركن بزرگى براى مسلمانان به شمار مى رفت سهل و آسان نبود. روح بزرگى، چون حضرت على (علیه السلام) مى خواست كه بر خویش مسلط شود و خود را با وضع جدید كه از هر نظر با وضع سابق تضاد داشت تطبیق دهد.

فعالیت هاى امام (علیه السلام) در این دوره در امور زیر خلاصه مى شد:

1- عباد خدا آن هم به صورتى كه در شأن شخصیتى مانند حضرت على (علیه السلام) بود؛ تا آنجا كه امام سجاد عبادت و تهجد شگفت انگیز خود را در برابر عبادت هاى جد بزرگوار خود ناچیز مى دانست .

2- تفسیر قرآن و حل مشكلات آیات و تربیت شاگردانى مانند ابن عباس ، كه بزرگترین مفسر اسلام پس از امام (علیه السلام)به شمار مى رفت .

3- پاسخ به پرسش هاى دانشمندان ملل و نحل دیگر، بالاخص یهودیان و مسیحیان كه پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله)براى تحقیق درباره اسلام رهسپار مدینه مى شدند و سؤالاتى مطرح مى كردند كه پاسخگویى جز حضرت على (علیه السلام)، كه تسلط او بر تورات و انجیل از خلال سخنانش روشن بود، پیدا نمى كردند. اگر این خلا به وسیله امام (علیه السلام) پر نمى شد جامعه اسلامى دچار سرشكستگى شدیدى مى شد. و هنگامى كه امام به كلیه سؤالات پاسخ هاى روشن و قاطع مى داد انبساط و شكفتگى عظیمى در چهره خلفایى كه بر جاى پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشسته بودند پدید مى آمد.

هنگامى كه دستگاه خلافت در مسائل سیاسى و پاره اى از مشكلات با بن بست روبرو مى شد، امام (علیه السلام) یگانه مشاور مورد اعتماد بود كه با واقع بینى خاصى مشكلات را از سر راه آنان بر مى داشت و مسیر كار را معین مى كرد

4- بیان حكم بسیارى از رویدادهاى نوظهور كه در اسلام سابقه نداشت و در مورد آنها نصى در قرآن مجید و حدیثى از پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله) در دست نبود. این یكى از امور حساس زندگى امام (علیه السلام) است و اگر در میان صحابه شخصیتى مانند حضرت على (علیه السلام) نبود، كه به تصدیق پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله) داناترین امت و آشناترین آنها به موازین قضا و داورى به شمار مى رفت ، بسیارى از مسائل در صدر اسلام به صورت عقده لاینحل و گره كور باقى مى ماند.

همین حوادث نوظهور ایجاب مى كرد كه پس از رحلت پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله) امام آگاه و معصومى به سان پیامبر در میان مردم باشد كه بر تمام اصول و فروع اسلام تسلط كافى داشته ، علم وسیع و گسترده او امت را از گرایش هاى نامطلوب و عمل به قیاس و گمان باز دارد و این موهبت بزرگ ، به تصدیق تمام یاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، جز در حضرت على (علیه السلام) در كسى نبود.

قسمتى از داوری هاى امام (علیه السلام) و استفاده هاى ابتكارى و جالب وى از آیات در كتاب هاى حدیث و تاریخ منعكس است .(1)

امام علی (ع) نخلستان

5- هنگامى كه دستگاه خلافت در مسائل سیاسى و پاره اى از مشكلات با بن بست روبرو مى شد، امام (علیه السلام) یگانه مشاور مورد اعتماد بود كه با واقع بینى خاصى مشكلات را از سر راه آنان بر مى داشت و مسیر كار را معین مى كرد. برخى از این مشاوره ها در نهج البلاغه و در كتاب هاى تاریخ نقل شده است .

6- تربیت و پرورش گروهى كه ضمیر پاك و روح آماده اى براى سیر و سلوك داشتند، تا در پرتو رهبرى و تصرف معنوى امام (علیه السلام) بتوانند قله هاى كمالات معنوى را فتح كنند و آنچه را كه با دیده ظاهر نمى توان دید با دیده دل و چشم باطنى ببینند.

7- كار و كوشش براى تأمین زندگى بسیارى از بینوایان و درماندگان ؛ تا آنجا كه امام (علیه السلام) با دست خود باغ احداث مى كرد و قنات استخراج مى نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف مى كرد.

این ها اصول كارها و فعالیت هاى چشمگیر امام (علیه السلام) در این ربع قرن بود. ولى باید با كمال تأسف گفت كه تاریخ نویسان بزرگ اسلام به این بخش از زندگى امام (علیه السلام) اهمیت شایانى نداده، خصوصیات و جزئیات زندگى حضرت على (علیه السلام) را در این دوره درست ضبط نكرده اند. در حالى كه آنان وقتى به زندگى فرمانروایان بنى امیه و بنى عباس وارد مى شوند آنچنان به دقت و به طور گسترده سخن مى گویند كه چیزى را فرو گذار نمى كنند.

آیا جاى تأسف نیست كه خصوصیات زندگى بیست و پنج ساله امام (علیه السلام) در هاله اى از ابهام باشد ولى تارخى جفاكار یا نویسندگان جنایتگر مجالس عیش و نوش فرزندان معاویه و مروان و خلفاى عباسى را با كمال دقت ضبط كنند و اشعارى را كه در این مجالس مى خواندند و سخنان لغوى را كه میان خلفا و رامشگران رد و بدل مى شده و رازهایى را كه در دل شب پرده از آنها فرو مى افتاده ، به عنوان تاریخ اسلام ، در كتاب هاى خود درج كنند؟! نه تنها این قسمت از زندگى آنها را تنظیم كرده اند، بلكه جزئیات زندگى حاشیه نشینان و كارپردازان و تعداد احشام و اغنام و خصوصیات زر و زیور و نحوه آرایش زنان و معشوقه هاى آنان را نیز بیان كرده اند. ولى وقتى به شرح زندگى اولیاى خدا و مردان حق مى رسند، همانان كه اگر جانبازى و فداكارى ایشان نبود هرگز این گروه بى لیاقت نمى توانستند زمام خلافت و سیادت را در دست بگیرند، گویى بر خامه آنان زنجیر بسته اند و همچون رهگذرى شتابان مى خواهند این فصل از تاریخ را به سرعت به پایان برسانند.

پی نوشت:

1 . محقق عالیقدر آقاى شیخ محمد تقى شوشترى كتابى تحت این عنوان نوشته كه به فارسى نیز ترجمه شده است .

بخش سیره و عترت تبیان


منبع: فروغ ولایت؛ استاد آیةالله شیخ جعفر سبحانى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.