تبیان، دستیار زندگی
بهار فرا می رسد و مشامت از بوی بهار نارنج آکنده است ، نفس عمیقی می کشی و خود را در تازگی روزگاری نو رها می کنی... روزگاری که به گمان تو باید هر تکرار و کهنگی از آن زدوده شود و تولدی دیگر یابد.... اما نمی دانی از چه بعضی چیزه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عطر بهار نارنج


بهار فرا می رسد و مشامت از بوی بهار نارنج آکنده است ، نفس عمیقی می کشی و خود را در تازگی روزگاری نو رها می کنی...

روزگاری که به گمان تو باید هر تکرار و کهنگی از آن زدوده شود و تولدی دیگر یابد....

اما نمی دانی از چه بعضی چیزها همیشه برای تو تازه اند، اگرچه هرسال، هر ماه، هر روز ، هر ساعت و حتی هر لحظه تکرار شوند...

گویی این تکرار با همه تکرارها، یکنواختی ها و کهنگی های غبار گرفته این دنیا متفاوت است...

شور حسینی تو، هر بهار با تو رنگ و بویی تازه می گیرد و حرارت ِ آن که نه زمستان می شناسد و نه یخبندان؛ قلبت را به تپشی موزون تر و پر انرژی تر وا می دارد...

و این بار این حرارت همیشگی بیش از پیش همراهی ات می کند، تا آن زمان که ثانیه های آخرین ورودت به سالی نو را نوید می بخشد...

و تو یا مقلب القلوب و الابصارت را با یاد حسین زمزمه می کنی ...

حسین...

حسین...

حسین...

شور حسین نه در دل تو، که در کالبد دنیا هر روز بیش از گذشته روحی تازه می دمد و حرکتی پر شتاب به گام های در جستجوی انسانیت می بخشد...

و در این هنگامه است که دیگر هیچ دسیسه ای توان رخنه کردن در روح تازه آزادگی را ندارد و همه تلاش های نامردمان به رسوایی دشمنان می انجامد... چه تخریب بنایی از گل و سنگ باشد، که اگرچه این بی حرمتی اندکی نیست و در خیال خام ابرهه های این زمان شاید اینچنین دنیای مسلمانان در تلاطم چند دستگی ها، غرق اختلافات بیهوده شده؛ بنیان های اعتقادی شان چونان بنایی ویران آنها را به ورطه هلاکت کشاند و در این آشفته بازار، دشمنان هرچه بیشتر به غارت منابع فرهنگی واقتصادی دنیای اسلام فائق آیند...

اما زهی خیال باطل که ایمان ما با فروریختن یک بنا فرو نخواهد ریخت و در میان خرابه ها گم نخواهد شد. ما بت پرستانی نیستیم که چون بت اعظم شکست در پی خدایی دیگر در آییم ...

اگرچه غیرتمان از بی حرمتی ها به جوش می آید، اما عزممان را راسخ تر و استواتر و اتحادمان را محکم تر می کند، ما در بهاری نو زیارتگاهی بهتر و زیباتر بنا می کنیم و در قلب هایمان نفرتی عمیق تر از دشمنان و ایمانی پرشورتر و حرارتی گداخته تر ...تا بسوزاند ریشه هرگونه بی حرمتی را....

....

بهاران از راه می رسد با بوی عطر بهار نارنج و ترنم یا محمد(ص)...

و تو هنوز در چهلمین روز داغ حسین بیتابی که آهنگ رحلت پیامبرت داغی عظیم تر در دل و جانت می افکند ... و غم تنهاترین سردار؛ حسن بن علی روحت را تا اوج بی طاقتی پرواز می دهد....

اما یاد صبری عظیم و شکوه سکوتی پر از فریاد، توان ماندنت می بخشد ...

تو خوب می دانی که عرصه امروز، شور حسینی می خواهد و صبر حسنی...

تو بهارت را با یاد رسول آنگونه آغاز می کنی که هنوز از داغ بی حرمتی غربیان بی فرهنگ می سوزی...

و چگونه است که رسول تو را به خشونت نسبت می دهند در حالیکه او برگزیده خداوند رحیم است و هنوز رحمت و مهربانی اش در برابر دشمنان شرمسار فراموش نشده است...

و مگر نه اینست که خداوند متعال در تورات و انجیل و زبور، حضرت محمد (ص)، بعثت، مهاجرت، و اصحابش را چنین توصیف نمود:« محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الكفار رحماء بینهم...»( فتح/29) ؛ محمد(ص) فرستاده خداست ؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال ‏ركوع و سجود مى‏بینى، در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را می طلبند. نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. این، توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است... .

وچگونه است که محمد را به دنیا و لذایذ آن نسبت می دهند در حالیکه دنیا و جاذبه هایش در برابر محمد توان سر برآوردن ندارد....

و مگر نه اینست که محمد(ص) خود در باره دنیا می فرمود:

دنیا مانند اندامی است که سرِ آن خود بزرگ بینی، چشمش حرص، گوشش ولع، زبانش خود نمایی، دستش شهوت، پایش خودبینی، قلبش غفلت و بی خبری، بودنش نیستی، و ثمره اش زوال است. (مصباح الشریعه باب 32 فی صفت الدنیا) پس چگونه اینچنین می گوید و آنچنان که شما می پندارید عمل می نماید!

و گویا این نشخوارکنندگان آزادی بیان، فراموش کرده اند روزگاری را که برای جشن و شادی شان انسان هایی را در برابر شیران درنده رها می کردند و از تماشای تکه تکه شدنشان در اوج لذت و هیجان به پایکوبی می پرداختند و گویا امروزه خود را نیز نمی بینند که چه جان های بی گناهی در زیر شکنجه های عاملانشان گرفته می شود و چه زنانی در اثر رفتارهای وحشیانه شان کودکانی ناپاک به دنیا می آورند ... و گویا نه چشم دارند و نه گوش که اعتراض های هر روزه روشندلان دنیا را بشنوند که از رفتارهای هم کیشانشان به ستوه آمده اند ...

و بسی شگفتی که به خود اجازه می دهند تا رفتارهای خود را به پیامبر اسلام نسبت دهند...

و اینگونه است که «تو» ... «ما» می شوی تا به همه آنان که می خواهند مسلمانان را در فراسوی امانیسم به ورطه فراموشی و اختلاف کشانند ثابت کنی که دسیسه های شما، اگر نه ما را پیوند ندهد عشقی برادرانه در ما می آفریند تا دیگر نه جدایی معنا دهد و نه پیوند؛ که ما از آغاز یکی بودیم و خواهیم بود و جهانی را با خویش همراه خواهیم کرد تا آنجا که با همه تلاش ها برای وارونه جلوه دادن اسلام، باز هم هر روز و روز بر آمار مسلمانان افزوده خواهد شد...

سایت تبیان

زینب فرخ

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.