تبیان، دستیار زندگی
احیاگرى حسینى و احیاى ارزش‏هاى الهى 1. اصلاح گرى امام حسین علیه السلام و احیاى امر به معروف و نهى از منكر 2. تشكیل حكومت اسلامى 3. احیاى كتاب و سنت جمع بندى و نتیجه‏گیرى احیاگرى حسینى و احیاى ارزش‏هاى الهى قیام امام حسین علی...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام حسین علیه السلام و احیاى

دین (3)


احیاگرى حسینى و احیاى ارزش‏هاى الهى

1. اصلاح گرى امام حسین علیه السلام و احیاى امر به معروف و نهى از منكر

2. تشكیل حكومت اسلامى

3. احیاى كتاب و سنت

جمع بندى و نتیجه‏گیرى

احیاگرى حسینى و احیاى ارزش‏هاى الهى

قیام امام حسین علیه السلام نسبت ‏به دین و ارزش‌هاى دینى یك حركت احیاگرانه بود كه با قیام الهى خود بسیارى از ارزش‏هاى دینىراكه مهجور و متروك مانده بود احیا كرد. به‏ طور كلى، وجه مشترك همه احیاگران اسلامى در دغدغه دین داشتن است. آنان گسستى را بین اسلام و جامعه احساس مى‏كنند كه مشاهده آن براى دیگران مقدور نیست‏ یا لااقل به شكل بحرانى درك نمى‏كنند. این گسست ممكن است در مقام اندیشه و برداشت جامعه از اسلام باشد و نیز ممكن است كه عمیق‏تر شود و عرصه سیاست و معیشت مسلمانان را نیز شاملگردد. در این صورت، منطق احیاگرى از سطح گفتمان‏هاى نظرى فراترمی‌رود و ناظر به عمل اجتماعى مى‏شود. بنابراین، احیاگرى دینى، هر دو عرصه فكر و عمل را در بر مى‏گیرد.

«كار ویژه‏» آنان عبارت از اصلاح و تحكیم موقعیت ایمان و بسط معنویت در فضاى فكرى و اجتماعى جامعه اسلامى است.

از تعریف كار ویژه احیاگران دینى، دوره تاریخى و موقعیت اجتماعى كه در آن به سر مى‏برند، روشن مى‏گردد احیاگران در عصر گسست‌هاى معنوى، یا به تعبیر دقیق‏تر در عصر بحران معنویت و عبودیت ‏به سر مى‏برند، در چنین عصرى، جامعه و محییان در موقعیت تشدید فرایندهاى دنیوى و غیر دینى شدن قرار دارند. بر مبناى مختصات تاریخى و موقعیتى احیاگران، مى‏توان گفت كه كار ویژه آنان نوعى رویارویى مستقیم با فرآیندهاى عرفى كننده (دنیوى ساز) است. بر همین اساس است كه جمع بین احیاگرى و عرفى‏گرایى را تمناى محال مى‏دانیم؛ زیرا این دو جریان در جهت كاملا مخالف و متضاد حركت مى‏كنند. عرفىگرایى در هر دوره و موقعیتى، مصداق خاصى دارد و به یك شكل ظاهر نمى‏گردد. از این رو، عرفى گرایى نیز همانند احیاگرى دینى، صورت‌هاى مختلفى را شامل مى‏شود كه در وصف «این جهانى شدن و دنیوى شدن‏» اشتراك دارند. لذا ظهور احیاگران دینى در هر دوره تاریخى، نقطه عطفى بر حركت آرمان خواهى دینى و معنویت‏طلبى بشر است و نمى‏توان نهضت‏هاى احیاگرانه دینى را نفى كننده یكدیگر دانست. (36)

حضرت ابا عبدالله علیه السلام به درگاه خداوند متعال عرضه مى‏دارد: خدایا! تو را شكر مى‏كنم كه مرا در دولت زمامداران كفر به دنیا نیاوردى؛ چون اگر قبل از اسلام به دنیا مى‏آمدم از نعمت اسلام و معارف عمیق آن محروم مى‏شدم، اما تو بر من منت نهادى و پس از سپرى شدن دولت كفر و استقرار دولت اسلام مرا به دنیا آوردى.

1. اصلاح گرى امام حسین علیه السلام و احیاى امر به معروف و نهى از منكر

انسان موجودى است دو بعدى؛ یك بعد او لجن و بعد دیگرش روح خدا. این دو بُعد اگر با یكدیگر هماهنگ شوند، انسان را به پرواز در آورده و به خداگونگى مى‏رسانند، اما اگر هر یك از آن دو بُعد مورد غفلت و بى‏توجهى قرار گرفت، دیگرى به تنهایى تقویت مى‏شود و انسان را یك بعدى و بى‏ معنى و بى‏ارزش مى‏كند، انسان را از جامعیت مى‏اندازد، یا به زمین مى‏چسباند و از هر چارپایى پست‏تر و مخرب‏تر مى‏كند و یا در آسمان‏هاى رؤیایى و آرمان‏هاى بى پایه مى‏كشاند و از واقعیت‏هاى این‏ جهانى دور و ناآگاه مى‏گرداند.

چون مردم بدین ناهماهنگى و ناسازگارى افتادند، تنها راه، اصلاح آنان با وسایل و ابزارهاى گوناگون در شرایط مختلف است؛ در شرایطى باید به ارشاد و راهنمایى و كار فرهنگى دست زد، در شرایطىدیگرباید به عمل پرداخت و با اقدامى سیاسى و مسالمت‏آمیز در اصلاح مجتمع و مردم كوشید، اما در شرایطى كه قدرت حاكم با ابزارهاى تبلیغاتى ذهن و اندیشه و عقل مردم را ربوده، به رگبارهاى تند تبلیغات بسته است و با تنگناهاى اجتماعى مجال هر گونه اندیشیدن و آگاه شدن درست را بر مردم بسته، آگاه شدن و اندیشیدن را در یك مسیر قرار داده است و كسى نمى‏تواند و نباید به شكل دیگرى بیندیشد و از چیزى جز آن كه فرمانروایان مى‏خواهند آگاه شود، در شرایطى كه اندیشه سازان داورى كردن درباره كارهاى خوب و بد دیگران را فضولى در كار خدا جلوه مى‏دهند و حكم كردن درباره هر كسى را به عهده خدا در روز رستاخیر مى‏دانند و بس، در هنگامه‏اى كه مردم را محكوم و دست ‏بسته مشیت پروردگار و قضا و قدر كردگار مى‏دانند، در زمانى كه جز تقلید از اهل حدیث چیز دیگرى جایز نیست و بحث و استدلال و تعقل و تفكر، انسان را به شلاق و زندان و كشته شدن دچار مى‏كند، نه موعظه و ارشاد و كار فرهنگى كارساز است و نه اصلاحات مسالمت‏آمیز مؤثر؛ تنها راه، در چنین شرایطى، وارد آوردن ضربه‏اى شدید، ایجاد زمین لرزه‏اى زیر و رو كننده و صور اسرافیلى بیداركننده و از خواب مرگ برانگیزنده مى‏باشد. (37)

امام حسین علیه السلام در وقت ‏خروج از مدینه در وصیتى كه به برادرش محمد حنفیه كرده، به این هدف اصلاحى اشاره فرموده است و خروج خویش را با انگیزه «مطلب اصلاح در امت پیامبر»، ذكر مى‏كند:

«...انى لم اخرج اشرا ولا بطرا ولا ظالما ولا مفسدا و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى، ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر (38)؛ همانا من براى ایجاد آشفتگى و خودنمایى و نابسامانى و ستمگرى خروج نكرده‏ام، بلكه همانا من براى طلب اصلاح امت جدم قیام كرده‏ام و اراده كرده‏امبهاین كه امر به معروف و نهى از منكر كنم.‏»

عمر بن سعد، پس از بیرون آمدن امام حسین علیه السلام از مكه و عزیمت ‏به سوى كوفه، نامه‏اى به او نوشت و از او خواست كه از این مسیر برگردد و تفرقه ‏افكنى نكند كه هلاك شود! حضرت در پاسخ او نوشت:

«كسى كه دعوت به سوى خدا كند و عمل صالح انجام دهد و بگوید من از مسلمانانم، هرگز دشمنى و مخالفتى با خدا و رسول نكرده است‏.»

در تعبیر «لطلب الاصلاح‏» نكته‏اى وجود دارد. امام علیه السلام نفرمود: «انما خرجت للاصلاح‏» بلكه فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح‏» یعنى من در جستجو و در پى اصلاح هستم. نظیر این تعبیر در سخنرانى امام علیه‌السلام براى نخبگان و علما هم هست كه فرموده بودند: «ولكن لنرى المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فى بلادك‏.» این خطبه زمانى ایراد شد كه هنوز صحبت از خروج و مبارزه با یزید مطرح نبود. امام علیه السلام در آخر این خطبه، دعا مى‏كند و خطاب به خداى متعال مى‏گوید:

پروردگارا! تو مى‏دانى كه هدف ما از این فعالیت‏هاى سیاسى جز این نیست كه معالم دین تو و معیارهاى اسلامى را به مردم نشان دهیم.

یعنى نشان دهیم دین چیست و نشانه‏هاى آن كدام است و چگونه و با چه معیارى مى‏توان افراد دیندار و افراد بى دین را شناخت؟ و نیز هدف ما این است كه اصلاح را در بلاد تو ظاهر كنم. كلمه «نظهر» دو معنى مى‏تواند داشته باشد؛ اول این كه روشن كنیم اصلاح چیست، و دیگر آن كه اصلاح را تحقق بخشیم و بر فساد، ظاهر و غالب گردانیم.

هچنین حضرت در سفر حج در خطبه‏اى كه در منا خواندند از اوضاع كشور اظهار ناخشنودى نمودند و جامعه را نیازمند اصلاحات دانستند:

«اللهم انك تعلم انه لم یكن ما كان منا تناقسا فى سلطان ولا التماسا من فضول الحطام ولكن لنرى المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فى بلادك و یا من المظولمون من عبادك و یعمل بفرائضك و سنتك و احكامك (39)؛ خداوندا تو خود مى‏دانى عملكرد ما نه براى آن است كه به ریاست و سلطنت دست‏ یابیم یا از روى دشمنى و كینه توزى سخن بگوییم، لیكن پیكارها براى این است كه پرچم آیین تو را بر افراشته و بلاد بندگان تو را آباد سازیم و به ستمدیدگان از بندگان تو امنیت ‏بخشیم و احكام و سنن و فرائض تو را پیاده كنیم.‏»

امام حسین علیه السلام در خطبه معروف منا با اشاره به جایگاه و اهمیت «امر به معروف و نهى از منكر» در اصلاح جامعه مى‏فرماید:

«خداوند در این آیه اشاره به آیه 71 از سوره توبه:«المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر» امر به معروف و نهى از منكر را اولین فریضه قرار داد؛ زیرا اگر به انجام این فریضه اقدام گردد تمام فرائض چه آسان و چه دشوار عملى مى‏شود، علاوه بر این امر به معروف و نهى از منكر، دعوت كردن به اسلام است. هر گامى در طرد ستمگرى‏ها و مخالفت ‏با ستمگران، و دعوت كردن به تقسیم عادلانه بیت‌المال و غنایم و گرفتن مالیات از چیزهایى كه در اسلام مشخص گردیده و مصرف آن در جایگاه اصلى خویش است.‏» (40)

2. تشكیل حكومت اسلامى

تردیدى نیست كه رسالت‏ بزرگ همه انبیا و اولیا خدا، مبارزه با ظلم و ستم و فساد و آرمان مشترك همه آنها، آزادى و سعادت و رفاه انسان‌ها، و اجراى احكام الهى و ارزش‌هاى انسانى است. این اهداف بدون از میان بردن نظام‏هاى طاغوتى و تاسیس و تحقق حكومت دینى امكان‏پذیر نیست. از این روامامحسین علیه السلام همچون پدر و نیاى خویش افشاى چهره واقعى مستكبران و مستبدان ریاكار و اسقاط حكومت جابر از آنان را از مهم‏ترین وظایف دینى خویش مى‏شمرد. به همین جهت در كنار پدر و برادرش براى این هدف مجاهدات بسیارى كرد و به ویژه پس از شهادت امام مجتبى علیه السلام به موازات افزایش ستم و فساد باند اموى كوشید تا با افشاگرى‏هاى به‏ موقع، پرده سالوس و ریا را از چهره آنان برگیرد و مردمان را نسبت ‏به واقعیت‏هاى تلخ جامعه اسلامى آشنا كند.(41)

امام حسین علیه السلام در بخشى از دعاى عرفه مى‏گوید:

«فلم ازل ظاعنا من صلب الى رحم فى تقادم من الایام الماضیة والقرون الخالیة لم تخرجنى لرافتك بى و لطفك لى و احسانك الى فى دولة ائمة الكفر الذین نقضوا عهدك و كذبوا رسلك لكنك اخرجتنى للذى سبق لى من الهدى الذى له یسرتنى و فیه انشاتنى .‏»

در این فراز امام حسین علیه السلام خداوند را مى‏ستاید كه او را در زمان جاهلیت ‏به دنیا نیاورده است؛ این نشان بلند نظرى آن حضرت است. چون ممكن است كسى تبهكارانه به سر برد و براى توجیه تباهى خود بگوید: ما در زمان جاهلیت زندگى مى‏كردیم و احكام الهى را نمى‏دانستیم و هر انسان جاهلى معذور است؛ اما روح بلند انسان كامل این را عذر نمى‏داند، بلكه مى‏كوشد تا به احكام الهى عالم شود و بدون عذر باشد، نه معذور. حضرت اباعبدالله علیه السلام به درگاه خداوند متعال عرضه مى‏دارد: خدایا! تو را شكر مى‏كنم كه مرا در دولت زمامداران كفر به دنیا نیاوردى چون اگر قبل از اسلام به دنیا مى‏آمدم از نعمت اسلام و معارف عمیق آن محروم مى‏شدم، اما تو بر من منت نهادى و پس از سپرى شدن دولت كفر و استقرار دولت اسلام، مرا به دنیا آوردى.

این سخن، تشویق به حكومت اسلامى و تلاش براى استقرار نظام الهى است. چون اگر كسى بخواهد شكر نعمت ‏به دنیا نیامدن در دولت كفر را به جا آورد باید براى براندازى دولت كفر و حاكمیت ‏شرك و تشكیل حكومت اسلامى و حفظ آن تلاش كند. براى این ‏كه با وجود حكومت كفر، رسیدن به معارف الهى و اخلاقى انسانى هر چند كه متعذر و ممتنع نیست لیكن دشوار خواهد بود و توفیق زمزمه و مناجات با خدا در لواى حكومت اسلامى و حاكمیت دین آسان‏تر است و سالار شهیدان نیز براى همین منظور قیام كرد تا در پرتو نظام اسلامى، آیندگان نیز همانند خود آن حضرت مشمول الطاف و بركات دولت ‏حق گردند و در پناه دولت اسلام بر حاكمیت قرآن احیا شوند، از این رو فرمود: من علیه حاكمیت ‏ستم قیام كردم تا كفر را براندازم و اصلاح در امت جدم محمد صلی الله علیه و آله ایجاد كنم:«انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى‏.» (42)؛ آن روح بزرگوار حماسى این هدف را پى گرفت تا سرانجام به مقصود خویش نایل آمد.

3. احیاى كتاب و سنت

یكى از احیاگرى‏هاى امام حسین علیه السلام، احیاى كتاب و سنت ‏بود.(43) در قیام كربلا هدف آن است كه با مجاهدت عاشوراییان، دین اسلام عزت خویش را باز یابد و حرمت‏هاى الهى دیگر بار محترم شمرده شوند و دین خدا یارى شود.

در سخنان سیدالشهدا علیه السلام، هم نمونه‏هایى از مرگ سنت‏ها و حیات بدعت‏ها و جاهلیت‏ها مطرح است، هم نكته‏هایى از باز آفرینى ارزش‏هاى فراموش شده و احیاگرى نسبت ‏به اصول از رمق افتادهوجود دارد. امام حسین علیه‌السلام چنان كه گذشت در نامه‏اى كه خطاب به مردم بصره مى‏نویسد، مى‏فرماید:

«و انا ادعوكم الى كتاب الله و سنة نبیه صلی الله علیه و آله فان السنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت و ان تسمعوا قولى و تطیعوا امرى اهدكم سبیل الرشاد (44)؛ من شما را به كتاب خدا و سنت پیامبر فرا مى‏خوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنوید و فرمانم را پیروى كنید، شما را به راه رشاد، هدایت مى‏كنم‏.»

در مسیر راه، وقتى به فرزدق بر مى‏خورد، اوضاع را چنین ترسیم مى‏كند:

«اى فرزدق؛ این جماعت، اطاعت‏ خدا را گذاشته‏اند، پیرو شیطان شده‏اند. در زمین به فساد مى‏پردازند، حدود الهى را تعطیل كرده، به میگسارى پرداخته و اموال فقیران و تهیدستان را از آن خویش ساخته‏اند. من سزاوارترم كه براى یارى دین خدا برخیزم، براى عزت بخشیدن به دین او و جهاد در راه او، تا آن كه «كلمة الله‏» برتر باشد.»(45)

این هدف و فلسفه قیام را از زبان فرستاده امام، حضرت مسلم بن عقیل هم در كوفه مى‏شنویم. وقتى مسلم بن عقیل را دستگیر كرده و به دارالاماره آوردند، ابن زیاد او را به شورش گرى و تفرقه ‏افكنى متهم ساخت. حضرت مسلم با شهامت او را چنین پاسخ داد:

«چنان نیست كه مى‏گویى! مردم این شهر بر این باورند كه پدرت نیكمردانشان را كشته و خون‌هایشان را ریخته و همچون شاهان ایران و روم رفتار كرده است. ما آمدیم تا به عدالت دعوت كنیم و به كتاب خدا فرا خوانیم.» (46)

این تهمت و وضع آن در مورد خود امام حسین علیه السلام هم گفته شده است. عمر بن سعد، پس از بیرون آمدن امام حسین علیه السلام از مكه و عزیمت ‏به سوى كوفه، نامه‏اى به او نوشت و از او خواست كه از این مسیر برگردد و تفرقه ‏افكنى نكند كه هلاك شود! حضرت در پاسخ او نوشت:

«كسى كه دعوت به سوى خدا كند و عمل صالح انجام دهد و بگوید من از مسلمانانم، هرگز دشمنى و مخالفتى با خدا و رسول نكرده است‏.» (47)

و بدین گونه حركت‏ خویش را، حركتى خداجویانه و اصلاح گرانه خواند، نه شورشى تفرقه‏انگیز، تا بهانه كشتن او به حساب آید.

جمع بندى و نتیجه‏گیرى

با توجه به مطالبى كه گذشت، در بسیارى از نهضت‏ها، پس از مدتى كه از دوران آغازین آن مى‏گذرد و كسانى به ناروا به مسند قدرت و ریاست تكیه مى‏زنند، هدف‌هاى نخستین و ارزش‌هاى متعالى كه در شعارهاى نهضت مطرح مى‏شده، كمرنگ مى‏شود، یا فراموش مى‏گردد. آنچه از دین نیست (بدعت) وارد دین مى‏شود و آنچه از پایه‏هاى اصلى و اولیه انقلاب دینى و مكتبى است، از یاد مى‏رود و رویه‏هاى مغایر با سنت‌هاى نخستین رایج مى‏شود و قانون و حكم الهى نقض مى‏شود. مردم نیز به تدریج، به این انحراف‌ها و بدعت‌ها خو مى‏گیرند و عكس‏العمل چندانى از خود نشان نمى‏دهند. گاهى از شعائر و برنامه‏ها و سنت‌ها، اسكلتى بى روح و تشریفاتى ظاهرى بر جاى مى‏ماند كه چندان اثر گذار هم نیست.

در چنین موقعیت‏هایى دلسوزان آن نهضت‏ یا وارثان آن مكتب و دین، براى احیاى مجدد پیام‌ها و محتواها و دعوت‌ها و هدف‌هاى آغازین، دست‏ به كار مى‏شوند تا جامعه خفته را بیدار كنند و به اصول مكتب و بایدهاى دین توجه دهند. این كار، گاهى با فدا شدن مال و جان همراه است و احیاگران سنت‌هاى دینى باید خود را فدا كنند تا جامعه بیدار و دین احیا شود. نهضت كربلا هم یك حركت احیاگرانه نسبت ‏به اساس دین و احكام الله بود. در مطالعه سخنان امام حسین علیه السلام تكیه فراوانى روى احیاى دین و اجراى حدود الهى و احیاى سنت و مبارزه با بدعت و فساد، و دعوت به حكم خدا و قرآن دیده مى‏شود.(48)

همانطور كه گذشت در عصر امام حسین علیه‌السلام ارزش‌هاى دینى متزلزل شده و آفات و آسیب‏هاى مختلفى اندیشه، جامعه و فرهنگ دینى مسلمانان را در بر گرفته بود. و امام حسین علیه السلام با تكیه بر كتاب الهى و سنت نبوى صلی الله علیه و آله در صدد احیاى دین و ارزش‌هاى دینى برآمد و با جان و دل و با تمام وجود به قیام علیه بدعت‌ها و بى‏عدالتى‏ها همت گمارد.

در بین آسیب‏هاى گوناگونى كه عصر امام حسین علیه السلام به آنها مبتلا بود، آسیب‏شناسى باورها و عقاید دینى و آفت زدایى از آنها نقش به سزایى در قیام حسینى ایفا كرد؛ چرا كه به قول علماى جامعه شناسى معرفت، معمولا مطرح شدن آراء و عقاید كلامى و فلسفى، موجب پیدایش و شكل‏گیرى بسیارى از نهضت‏هاى سیاسى، اجتماعى و دینى مى‏شود.

مهم‏ترین مؤلفه‏هایى كه امام حسین علیه السلام در احیاگرى دینى خود بر آنها تاكید داشتند عبارتند از:

1. اصلاح جامعه مسلمین و احیاى امر به معروف و نهى از منكر.

2. تشكیل حكومت اسلامى .

3. احیاى كتاب و سنت .

پى‏نوشت‏ها:

36- داود مهدوى زادگان، امام خمینى؛ احیاگر معنوى، حضور، ش 34، ص 161.

37- پیام‏ها و دستاوردهاى نهضت عاشورا، حضور، ش 11، ص 99 - 100.

38- سید هاشم رسولى محلاتى، زندگانى امام حسین علیه السلام، دفتر نشر فرهنگى اسلامى، ص‏152.

39- محمدتقى مصباح یزدى، آذرخشى دیگر از آسمان كربلا، مؤسسه امام خمینى، ص‏132.

40- محمد دشتى، فرهنگ سخنان امام حسین، نشر مشهور، ص‏269.

41- عبدالله جوادى آملى، حماسه و عرفان، نشر اسراء، ص 233 - 232.

42- بحارالانوار، ج‏44، ص‏329.

43- روزنامه جمهورى اسلامى، 18فروردین‏76، ص‏12.

44- تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏266.

45- سبط بن الجوزى، تذكرة الخواص، موسوعة اهل البیت، ص‏217.

46- تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏282.

47- همان، ص‏292.

48- پیام‏هاى عاشورا، صص 220 - 221.

"

محمد مهدى عباسى"لینك مطالب مرتبط:

اربعین در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام

جنبش های علوی

صدای پای كاروان می آید

تقدیم به آن احیاء كننده ای كه ...

شرحی بر زیارت اربعین

تحلیل مبناى تاریخى اربعین حسینى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.