تبیان، دستیار زندگی
... «و انه لابد للناس من امیر بَرٍّاو فاجرٍٍ یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفیء و یقاتل به العدو و یأمن به اسبل و یؤخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح بر و یستراح من فاجر...» مردم به زمامداری و رئیسی نیازمند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نکوهش حب ریاست از دیدگاه پیشوایان اسلام

ریاست طلبی

بدیهی است ریاست بر یک جمعیت آسان به دست نمی آید چه بسا در راه تحصیل آن باید سختی ها و تلاش ها و غم و اندوه‌ها و مرارتها را باید تحمل نمود و آیا چنین انسانی از خود هیچ سؤال نمی کند برای چه در این دنیای فانی و زودگذر باید این اندازه سختی ها و فشارها و اندوه‌ها را بر خود هموار کرد ؟


شکی نیست که هر جامعه‌ای هر چند هم که کوچک باشد ، نیاز به نظم و انتظام در امور جاری خود دارد و با هرج و مرج و بی نظمی ، هیچ قانونی خواه شرعی ، خواه عقلی و یا وجدانی در جوامع انسانی هرگز حاکمیت پیدا نمی کند و موجب رفاه و آسایش و آرامش دلها نمی گردد و از طرفی هم هیچ گونه نظم و انتظامی امکان پذیر نیست . جز اینکه لازم است رهبر و رئیسی در آن جامعه وجود داشته باشد به‌این تربیب که دیگران از او تبعیت کرده و از اوامر او اطاعت کنند . تا امور دنیائی و معیشتی آنان مستحکم و استوار باقی بماند این ، یک اصل مسلم اجتماعی است که هیچ دینی و هیچ بشر عاقل و صاحب وجدان سالمی با این اصل مخالفتی ندارد.

حضرت علی ـ‌علیه السلام‌ـ در نهج البلاغه با بیان شیوائی این حقیقت را در خطبه 40 ضمن انتقاد از خوارج و افعال شنیع آنها اینگونه می‌فرماید :

... «و انه لابد للناس من امیر بَرٍّاو فاجرٍٍ یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفیء و یقاتل به العدو و یأمن به اسبل و یؤخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح بر و یستراح من فاجر...»

مردم به زمامداری و رئیسی نیازمندند خواه نیکوکار یا بدکار تا مؤمنان در سایه حکومتش به کار خویش مشغول و کافران هم بهره مند شوند و مردم در دوران حکومت او زندگی را طی کنند و به وسیله او اموال بیت المال جمع آوری گردد و به کمک او با دشمنان مبارزه شود جاده‌ها امن و امان، حق ضعیفان از نیرومندان گرفته شود نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران مردم در امان باشند.

پس اصل ریاست و زمامداری نه تنها مورد مذمت در اسلام نیست بلکه حق و ضروری نیز تشخیص داده شده است . مرحوم آمدی در غُرر ، ج3 ، ص38 از حضرت علی ـ‌علیه السلام ‌ـ در این مورد چنین نقل می‌کند: حسن السیاسة یستدیم الریاسة حسن سیاست ، ریاست و رهبری را پاینده نگاه می‌دارد

فردی به نام معمربن خلاء خدمت امام رضا ـ‌علیه السلام ‌ـ شرفیاب شده عرضه داشت که مردی است که ریاست را دوست دارد و شما در این باره چه نظری دارید؟ حضرت در پاسخ او تشبیه جالبی فرمود و چنین کسی را به گرگی تشبیه نمود ، که شبانه به گله گوسفندی یورش می‌برد که چوپان آن گله از حفظ آن غافل گردیده است و ضرر این مرد که حب ریاست دارد ار ضرر گرگ به گوسفندان گله بیشتر است. 1

در روایت بالا بیان نشده ضرر حاصل از حب ریاست کدام می‌باشد ؟ و لکن می‌توان تفسیر و توضیح آن را از روایات دیگر وارد از پیشوایان اسلام استفاده کر د.

رسول خدا فرمود : اسباب عصیان شش مورد است یکی از آنها حب الریاسة یعنی دوست داشتن ریاست می‌باشد

راوی از امام صادق علیه السلام چنین نقل می‌کند : من طلب الریاسة هلک 2؛ کسی که دنبال ریاست بوده و جاه طلب باشد ، بالاخره نابود شده به هلاکت می‌رسد.

در روایت دیگری از معصوم وارد است کسانی که همّ خود را تنها مصروف به دست آوردن جاه و مقام و ریاست قرار دهند مورد لعن و نفرت خداوند قرار می گیرد .

دود سیگار

از امام باقر ـ‌علیه السلام ‌ـ نقل شده که خطاب به ابوربیع می‌فرماید : لاتطلبن الریاسة و لاتکن ذئب؛اً مبادا ریاست را طلب کنی و مبادا مثل گرگی در میان جوامع انسانی بوده باشی . یعنی اموال مردم را به سبب ریاست تو بر آنان حیف و میل کنی در این روایت نیز اصل ریاست مذمتی نشده ، بلکه ریاستی که به واسطه آن مثل گرگ در میان اموال مردم بیفتی و آنها را حیف و میل کنی نهی شده است 3 و در برخی از روایت وارد است که حب ریاست باعث عصیان و طغیان انسان در برابر خالق خویش شده ، موجب سرپیچی از اوامر الهی می‌گردد لذا رسول خدا فرمود : اسباب عصیان شش مورد است یکی از آنها حب الریاسة یعنی دوست داشتن ریاست می‌باشد. 4

بدیهی است ریاست بر یک جمعیت آسان به دست نمی آید چه بسا در راه تحصیل آن باید سختی ها و تلاش ها و غم و اندوه‌ها و مرارتها را باید تحمل نمود و آیا چنین انسانی از خود هیچ سؤال نمی کند برای چه در این دنیای فانی و زودگذر باید این اندازه سختی ها و فشارها و اندوه‌ها را بر خود هموار کرد ؟ آیا از جاه طلبی و مقام خواهی و برتری جوئی نتیجه روحی و جسمی دنیائی و آخرتی برای انسان عاید می‌گردد

آمدی در غرر از امیر المؤمنین علی ـ‌ع‌ـ چنین نقل می‌کند انه قال ‌علیه السلام حب الریاسة رأس المحن طلب ریاست و دوست داشتن آن سرسلسله محنت ها و غصه‌ها و اندوه‌ها می‌باشد. 5

آری اگر از این همه محنتها و گرفتاریها و سختیها در راه تحصیل ریاست قصدش خدمت به خلق و کسب رضاى الهى و حل گرفتاری های مردم و جامعه و ایجاد رفاه و آسایش برای بندگان خدا باشد ، می‌توان گفت مزدی و اجری در برابر این سختیها به دست آورده است امام صادق – علیه السلام‌ - ضمن مواعظی چنین فرمود : من طلب الریاسة بغیر حق حرم الطاعة له بحق 6؛ کسی که دنبال ریاست و مقام و جاه برود بدون اینکه حق بوده باشد ، اطاعت و پیروی از او حرام بوده ، از آن نهی شده است . از کلمه بغیر حق که در متن روایت آمده است استفاده می‌شود که امکان دارد ریاست ، ریاست حقه باشد و برای پیاده کردن حق و حقیقت در میان مردم باشد در این صورت اطاعت دیگران از او لازم است.

از اینرو هرگز در قلب هیچ مؤمن واقعی خوفناک از عذاب الهی ، حب جاه و مقام و شرف جایگزین نمی گردد - قال ابوعبدالله ـ‌علیه السلام ـ ان حب الشرف و الذکر لایکونان فی قلب الخائف الراهب 7 امام صادق ـ‌علیه السلام ـ فرمود این صفت یعنی دوست داشتن شرف و مقام و اینکه همواره مردم از او یاد کنند و او را ورد زبان و مدح خود قرار دهند . هرگز در قلب انسان خوفناک و ترسناک از عذاب خداوند وارد نمی شود زیرا حب جاه و مقام و مال موجب روئیدن نفاق و پیدایش آن در قلب انسانها می‌گردد همانطور که آب رستنی ها را می‌رویاند و سرسبز نگاه میدارد رسول خدا ـ‌صلی الله علیه و آله ـ فرمود : حب الجاه و المال ینبتان النفاق فی القلب کما ینبت الماء البقل 8؛حب جاه و مقام و مال حالت نفاق را در قلب انسان می‌رویاند همانطور که آب سبزی ها را می‌رویاند.

راوی از امام صادق علیه السلام چنین نقل می‌کند : من طلب الریاسة هلک 2؛ کسی که دنبال ریاست بوده و جاه طلب باشد ، بالاخره نابود شده به هلاکت می‌رسد

راه علاج صفت حب جاه و مقام این نیست که در جامعه اظهار وجود نکند و دخالت در امور اجتماعی نکرده و با مردم انس و الفتی نداشته باشد تا به‌این صفت نکوهیده متصف نباشد ، بلکه راه نجات از نفس اماره و از حب جاه و مقام در عین تکاپوی

نابودی

مشروع در میان جامعه‌این است که علی ـ‌ع‌ـ دستور می‌دهد: «تبذل و لا تشتهر و لا ترفع شخصک لتذکر و تعلّم واکتم واصمت تسلّم تسرّالابرار و تغیظ الفجار ؛بذل و بخشش به مردم داشته باش و لکن نه برای شهرت و اظهار وجود و نه برای اینکه مردم از تو یاد کنند و مدح تو را بگویند ، به مردم نادان و جاهل تعلیم کن و این عمل خود را مخفی نگهدار و کتمان کن در مجالس ، سکوت را اختیار کن تا سالم باشی و نیکان را خشنود و بدکاران را خشمناک سازی.

از اینرو در دستورات پیشرفته اسلام خطاب به علما و دانشمندان و مغزهای متفکر اسلامی صریحاً وارد شده است کسانی که به مردم علم و دانش یاد می‌دهند مواظبت داشته باشند که علم و دانش و تقوا و پرهیزکاری را وسیله جدال با دیگران و مباهات به آنان و یا وسیله توجه دادن مردم به آنان به طوری که مردم آنان را بزرگ بدانند ! و عظمت و جاه و مقام بر آنان قائل باشند! قرار ندهند و از میان روایات کثیر وارد شده در این مورد تنها یک روایت را از رسول خدا ـ‌ص‌ـ در اینجا نقل می‌کنیم : من تعلم العلم یماری به السفهاء اویباهی به العلماء او یصرف وجوه الناس الیه لیعظموه فلیتبوء مقعده من النار فان الریاسة لا یصلح الا لله و لا هلها ..... و من دعا الی نفسه فقال انا رئیسکم و لیس هو کذلک لم ینظر الله الیه حتی یرجع عمّا قال و یتوب الله مما ادعی ؛کسی که دانشی را به کس دیگری یاد بدهد به‌این منظور که با این وسیله با انسانهای سفیه وکم عقل جدال داشته باشد و یا مباهات به علما و دانشمندان بنماید یا مقصودش از تعلیم ، متوجه کردن مردم به او بوده به اینکه او را بزرگ و با عظمت بدانند . خداوند چنین کسی را به آتش جهنم می‌سوزاند زیرا ریاست هرگز جز بر خداوند و انسان های شایسته او سزاوار نیست و کسی که مردم را به سوی خود بخواند و بگوید من رئیس شما هستم در حالی که صلاحیت ریاست را ندارد خداوند در روز قیامت با نظر لطف به چنین کسی نگاه نمی کند مگر این که از عمل زشت خویش توبه نماید. 9

گروه دین تبیان


پی نوشت ها :

1- عبارت روایت چنین است: عن معمر بن خلاّء عن ابی الحسن الرضا ـ‌ع‌ـ انه ذکر رجلاً فقال انه یحب الریاسة فقال ماذئبان ضاریان فی غنم قد تفرق مرعاؤها باضر فی دین المسلم من الریاسة (وافی ج3، ص 145 از کافی) معمر بن خلاء در محضر امام رضا ـ‌ع‌ـ از مردی یاد کرد که ریاست را شدیداً دوست دارد حضرت فرمود: ضرر دو گرگی که عادت به دریدن و حمله بر گوسفندانِ گله‌ای را دارند که چوپان آن دچار تفرقه شده و از حفظ گوسفندان گله غفلت ورزیده است زیارن‌بارتر از انسانی در دینش نیست که ریاست را دوست دارد.

2- وافی، ج3، ص145.اول صفحه

3- مدرک قبل.اول صفحه

4- وسائل الشیعة، ج2، ص 466.اول صفحه

5- مستدرک الوسائل، ج1، باب 50، ص 383 روایت 13317.اول صفحه

6- بحار، ج78، ص235.اول صفحه

7- سفینة البحار، ج1، ص492.اول صفحه

8- جامع السعادات، ج2، ص361 باب ذم حب الجاه و الشهرة اول صفحه

9- بحار، ج77، ص 147.اول صفحه


منبع : سایت دارالحدیث

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.