تبیان، دستیار زندگی
در حکومت هاى استبدادى و اشرافى، رابطه مردم با حکومت رابطه برده ‏دار و برده است. اگر هم امکاناتى براى آن ها فراهم مى‏ کنند، از این جهت است که با پروار کردن آن ها بهره بیشترى ببرند؛ چنانکه تأسیس مدارس و بیمارستان ها، به وجود آوردن راه هاى شوسه و
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عوامل اعتماد بین مردم و حکومت


وقتی مردم از کارگزاران امور صداقت و یکرنگى نمی بینند، به آنها نیز اعتماد  نمی کنند. وقتی کارگزاران پیش از همه خود به گفتارشان عمل کنند، در حقیقت صداقت و راستی خویش را نمایانگر ساخته اند؛ زیرا اثرى که رفتار و عمل در افکار و روح آدمى دارد، غیر از تأثیر گفتار است. تأثیر گفتار آنى و زودگذر است، ولى تأثیر عمل ریشه‏ دار و عمیق است.


برده

در حکومت هاى استبدادى و اشرافى، رابطه مردم با حکومت رابطه برده ‏دار و برده است. اگر هم امکاناتى براى آن ها فراهم مى‏ کنند، از این جهت است که با پروار کردن آن ها بهره بیشترى ببرند؛ چنانکه تأسیس مدارس و بیمارستان ها، به وجود آوردن راه هاى شوسه و راه ‏آهن ‏ها، کارگاه ها و کارخانه ‏هاو... از طرف جهان سرمایه ‏دارى در کشورهاى جهان سوم براى این منظور است، نه خدمت به آن ها. در حکومت هاى مردم بر مردم به معنى غربى آن، دولت مجرى خواسته هاى مردم است؛ اگر چه خلاف مصلحت آن ها و زشت ‏ترین کارها باشد، برای مثال هر گاه اکثریت مردم رأى به جواز رابطه جنسى و... بدهند، دولت خود را موظف به اجراى آن مى‏ داند، همانگونه که در سوئد و انگلستان مرسوم است.

اما در حکومت اسلامى، رابطه مردم با حکومت رابطه ابوّت و بنوت (پدر فرزندى) است. عالی ترین نوع عواطف، عاطفه پدرى و مادرى است. حکومت اسلامى در عین آنکه آحاد ملّت را فرزند خود مى ‏داند و به آن ها عشق مى ‏ورزد، هیچ گاه اجازه نمی دهد احدى مرتکب خلافشود و از زیر بار تکالیف مقررّه که حافظ منافع و مصالح امّت اسلامى است، شانه خالى نماید. امام على علیه السلام در فرمان تاریخی اش به مالک اشتر بر این رابطه چنین تأکید مى‏کند: «آنگاه از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر از فرزندشان تفقد و دلجویى مى‏ کنند».(1) همچنین به مالک چنین فرموده است: «قلب خویش را نسبت به ملّت خود مملو از رحمت و محبّت و لطف کن و همچون حیوان درنده‏اى نسبت به آنان مباش که خوردن آنان را غنیمت شمارى؛ زیرا آنان دو گروهند: یا برادران دینى تواند و یا از نظر آفرینش انسان هایى همانند تو».(2)

حکومت اسلامی برای رسیدن به مقصود خود و اجرای احکام و دستورات الهی، به داشتن رابطه ای دو سویه با مردم نیازمند است. عواملی هستند که این رابطه دو سویه را مستحکم تر می کنند.

پذیرش مسئولیت، تنها بر اساس تکلیف الهى

از نظر امام علی علیه السلام مسئولیت زعامت جامعه اسلامى، مانند دیگر مسئولیت ها تنها به خاطر انجام وظیفه و تکلیف الهى است، نه براى ریاست کردن و یا سوء استفاده نمودن و یا بهره ‏مندى از منافع زودگذر آن: «آگاه باشید، سوگند به خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت بسیار گرداگرد مرا گرفته و به یاریم قیام کرده ‏اند و از این جهت حجّت بر من تمام نشده بود، و اگر نبود عهد و پیمانى که خداوند از علماء و دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان، سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها مى ‏ساختم و از آن صرفنظر مى ‏نمودم و آخر آن را با جام آغازینش سیراب مى‏ کردم، آن وقت خوب مى ‏فهمیدند که دنیاى شما در نظر من بى‏ارزش تر از آبى است که از بینى بز ماده ‏اى بیرون آید».(3)

آگاه باش هر پیروى کننده را پیشوایى است که از او پیروى کرده، به نور دانش او، روشنى مى ‏جوید. بدان که پیشواى شما از دنیاى خود به دو جامه کهنه و از خوردنی هایش به دو قرص نان اکتفا کرده است

همچنین امام علیه السلام هنگامی که علت اصرار خویش را در امر حکومت بر مردم بیان مى‏ کند، به این حقیقت چنین تصریح مى ‏نماید:« بار خدایا تو مى ‏دانى آنچه ما انجام دادیم، نه براى این بود که ملک و سلطنتى به دست آوریم و نه براى اینکه از متاع دنیا چیزى تهیه کنیم؛ بلکه بخاطر این بود که نشانه ‏هاى از بین رفته دینت را بازگردانیم و آثار اصلاح را در بلادت آشکار سازیم تا بندگان مظلومت در ایمنى قرار گیرند و قوانین و مقرراتى که به دست فراموشى سپرده شده است، بار دیگر عملى گردد».(4)

صداقت و پیشگامى در عمل

وقتی مردم از کارگزاران امور صداقت و یکرنگى نمی بینند، به آنها نیز اعتماد  نمی کنند. وقتی کارگزاران پیش از همه خود به گفتارشان عمل کنند، در حقیقت صداقت و راستی خویش را نمایانگر ساخته اند؛ زیرا اثرى که رفتار و عمل در افکار و روح آدمى دارد، غیر از تأثیر گفتار است. تأثیر گفتار آنى و زودگذر است، ولى تأثیر عمل ریشه‏ دار و عمیق است. امام علی علیه السلام در این زمینه چنین فرموده است: «کسى که خود را پیشواى مردم قرار دهد، باید پیش از آنکه به تعلیم دیگرى بپردازد، به تعلیم خویشتن اقدام نماید و پیش از آنکه مردم را با زبان ادب کند، با کردارش ادب نماید. کسى که خویشتن را مى ‏آموزد و تربیت مى ‏کند، به احترام سزاوارتر است از کسى که معلّم و مربّى دیگران است».(5)

امام در نامه عتاب آمیزش به«عثمان بن حنیف» فرماندارش در بصره که به مهمانى جوانى از مردم آن سامان رفته بود که انواع غذاها و خورش ‏ها در سر سفره ‏اش موجود بوده است، از این مسئله چنین یاد می کند که موجب اختلاف طبقاتى و برانگیختن خشم توده مردم علیه کارگردانان امور می شود و آنگاه وظیفه رهبران جامعه را در پیشقدم بودن در کارهاى نیک و دورى جستن از زشتی ها این گونه بیان مى‏کند:« آگاه باش هر پیروى کننده را پیشوایى است که از او پیروى کرده، به نور دانش او، روشنى مى ‏جوید. بدان که پیشواى شما از دنیاى خود به دو جامه کهنه و از خوردنی هایش به دو قرص نان اکتفا کرده است. گرچه شما به چنین رفتارى توانا نیستید، ولى مرا با پرهیزگارى و کوشش در راه خدا و پاکدامنى و درستکارى یارى کنید. به خدا قسم، از دنیاى شما طلایى نیندوخته و از غنیمت هاى آن مال فراوانى ذخیره نکرده و با کهنه جامه ‏اى که در بر دارم، جامه کهنه دیگرى آماده ننموده ‏ام».(6)

تقسیم پست ها بر اساس لیاقت

لیاقت گل پرپر

در حکومت اسلامى، پست ها براساس لیاقت و شایستگى تقسیم مى‏ شود، از شخص اول حکومت اسلامى که همان امام و ولى فقیه است تا دیگر مسئولان و کارگردانان حکومت اسلامى، باید شایسته ‏ترین و خدمتگزارترین افراد براى ملت باشند. از نظر شیعه، امام و جانشین پیامبرصلی الله علیه و آله که زعامت کشور اسلامى را به عهده دارد، شایسته ‏ترین فرد روى زمین است که از جمیع فضائل علمى و اخلاقى و غیره در درجه کمال و عصمت برخوردار و از هرگونه رذائل به دور است. امام على علیه السلام در مورد صفات و مشخصات حکومت اسلامى چنین فرموده است: « شما مى‏دانید آن کس که در منصب امامت مسلمین بر نوامیس، خون ها، غنایم و احکام تسلط دارد، نباید بخیل باشد تا در جمع ‏آورى اموال آنان براى خویش حرص ورزد و نباید جاهل و نادان باشد تا با جهلش آنان را گمراه کند و نه جفاکار تا پیوندهاى آن ها را از هم بگسلد و به نیازهاى آنان پاسخ نگوید و نه ستمکار که در اموال و ثروت آنان حیف و میل نماید و گروهى را بر گروه دیگر مقدم دارد و نه رشوه ‏گیر در قضاوت تا حقوق را از بین ببرد و در رساندن حق به صاحبانش کوتاهى ورزد و نه آن کس که سنّت پیامبر را تعطیل کند و بدین سبب امّت را به هلاکت بیفکند».(7)

در فرمان تاریخی اش به مالک اشتر در مورد استخدام کارمندان نیز چنین دستور مى‏ دهد: « در کارهاى کارمندانت بنگر و آن ها را با آزمایش و امتحان به کار وادار و از روى میل و استبداد آن ها را بکارى وا ندار؛ زیرا استبداد و تسلیم تمایل شدن کانونى از شعبه‏ هاى جور و خیانت است، و از میان آن ها افرادى که با تجربه ‏تر و پاک تر و پیشگام تر در اسلامند، برگزین؛ زیرا اخلاق آن ها بهتر و خانواده آن ها پاک تر و همچنین کم ‏طمع تر و در سنجش عواقب کارها، بیناترند».(8)

حسن تدبیر و نیکو اراده کردن امور

در حکومت اسلامى، شخص حاکم باید به نحو احسن بر تدبیر امور قدرت داشته باشد و بتواند هر چه بهتر آن را انجام دهد. امام على علیه السلام وقتی از شایسته ‏ترین فرد جهت سرپرستى امت اسلامى سخن مى ‏گوید، اصل تواناترین و داناترین را که حاکى از بهتر اداره نکردن امت اسلامى است، معیار قرار مى‏دهد: « اى مردم سزاوارترین کس به خلافت، قوى ‏ترین مردم نسبت به آن است و داناترین آن ها به فرمان هاى خدا، پس اگر شخص آشوبگرى به فتنه ‏انگیزى برخیزد، از او خواسته مى‏ شود که به حق بازگردد و اگر امتناع ورزد، باید با او به نبرد پرداخت».(9)

پی نوشت ها :

1. نهج البلاغه، نامه 52.

2. همان، نامه3.

3. همان، خطبه 3.

4. همان، خطبه 131.

5. همان، حکمت 73.

6. همان، نامه 45.

7. همان، خطبه 131.

8. همان، نامه 53.

9. همان، خطبه 173.

زهرا رضائیان

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.