تبیان، دستیار زندگی
ابوبكر از كسانى كه از بیعت با او سر برتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به درِ خانه على(علیه السلام) آمد و همگان را صدا زد كه بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهادت حضرت زهرا(س)،افسانه یا واقعیت؟!(2)

همانطور که در مقاله گذشته خواندید این نوشتار از منابع معروف اهل سنّت گرفته شده است و در آن به دنبال اثبات شهادت بانوى اسلام که یك واقعیّت انكارناپذیر تاریخى است، هستیم. و درآن مقاله به موضوعاتی چون حضرت زهرا(علیهاالسلام) در کلام رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنت و تعدادی از مستندات راجع به هتك حرمت خانه آن حضرت پرداختیم. در ذیل به ادامه همین بحث پرداخته شده است.

حضرت فاطمه زهرا

ج) ابن قتیبه و كتاب «الإمامة و السیاسة»

مورّخ شهیر عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینورى (212-276) از پیشوایان ادب، نویسندگان پركار حوزه تاریخ اسلامى و مؤلف كتاب تأویل مختلف الحدیث، و ادب الكاتب و... است.(1) وى در كتاب الامامة و السیاسة چنین مى نویسد:

«ابوبكر از كسانى كه از بیعت با او سر برتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به درِ خانه على(علیه السلام) آمد و همگان را صدا زد كه بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى كه جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را با شما آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (كنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!»(2)

ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناك تر و دردناك تر نوشته است، او مى گوید:

«عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، درِ خانه را زدند، هنگامى كه فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و فرزند ابى قحافه رسید، افرادى كه همراه عمر بودند هنگامى كه صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند; ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بكر بردند و به او گفتند: بیعت كن، على(علیه السلام) گفت: اگر بیعت نكنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى كه جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...».(3)

این بخش از تاریخ براى علاقه مندان به شیخین قطعاً بسیار سنگین و ناگوار است، لذا برخى در صدد بر آمدند در نسبت كتاب به ابن قتیبه تردید كنند، در حالى كه ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ، این كتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى كند، متأسفانه این كتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ حذف شده است، در حالى كه همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.

زركلى در كتاب الأعلام این كتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند و مى افزاید: برخى از علما در این نسبت نظرى دارند; یعنى شك و تردید را به دیگران نسبت مى دهد; نه به خویش.(4) الیاس سركیس نیز این كتاب را از آثار ابن قتیبه مى شمارد.(5)

ابوبكر به هنگام مرگ، امورى را تمنا كرد و گفت: اى كاش سه چیز را انجام نمى دادم، و سه چیز را انجام مى دادم و سه چیز را از رسول خدا سؤال مى كردم: آن سه چیزى كه آرزو مى كنم كه اى كاش انجام نمى دادم، آرزو مى كنم اى كاش حرمت خانه فاطمه را هتك نمى كردم و آن را به حال خود واگذار مى كردم!...»

د) طبرى و تاریخ او

مورّخ معروف محمدبن جریر طبرى(م310) در تاریخ خود رویداد هتك حرمت خانه وحى را چنین بیان مى كند:

«عمر بن خطّاب به خانه على آمد در حالى كه طلحه و زبیر و گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان كرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى كشم مگر اینكه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى كه شمشیر كشیده بود، ناگهان پاى او لغزید، شمشیر از دستش افتاد و دیگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند.»(6)

این بخش از تاریخ حاكى از آن است كه اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت امّا اینكه این گونه بیعت چه ارزشى دارد؟ قضاوت آن با خوانندگان است.

تا اینجا بخشى كه در آن تصریح به تصمیم به هتك حرمت شده است پایان پذیرفت، اكنون به بخش دوم كه حاكى از جامه عمل پوشاندن به این نیّت شوم است، مى پردازیم! مبادا تصور شود كه قصد آنها تنها ارعاب و تهدید بود تا على(علیه السلام) و یارانش را مجبور به بیعت كنند، و هدف عملى ساختن چنین تهدیدى را نداشتند.

یورش انجام گرفت!

تا اینجا سخنان آن گروه كه فقط به سوء نیّت خلیفه و یاران او اشاره كرده اند به پایان رسید. گروهى كه نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعكس كنند، در حالى كه برخى دیگر به اصل فاجعه; یعنى یورش به خانه و ... اشاره نموده اند و اینك مدارك یورش و هتك حرمت به خانه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) (در این بخش نیز در نقل مصادر، غالباً ترتیب زمانى را در نظر مى گیریم):

ز) طبرانى و «معجم الكبیر»

حضرت فاطمه زهرا

ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانى (260-360) كه ذهبى در میزان الاعتدال وى را معتبر مى داند.(7) در كتاب المعجم الكبیر كه كراراً چاپ شده، آنجا كه درباره ابوبكر و خطبه ها و وفات او سخن مى گوید، یادآور مى شود:

ابوبكر به هنگام مرگ، امورى را تمنا كرد و گفت: اى كاش سه چیز را انجام نمى دادم، و سه چیز را انجام مى دادم و سه چیز را از رسول خدا سؤال مى كردم: «أمّا الثَّلاثُ اللاّئی وَدَدْتُ أنّى لَمْ أَفْعَلْهُنَّ، فَوَدَدْتُ أنّی لَمْ أَكُنْ أكْشِفَ بَیْتَ فاطِمَةَ وَ تَرَكْتُهُ...; آن سه چیزى كه آرزو مى كنم كه اى كاش انجام نمى دادم، آرزو مى كنم اى كاش حرمت خانه فاطمه را هتك نمى كردم و آن را به حال خود واگذار مى كردم!...».(8)

این تعبیرات به خوبى نشان مى دهد كه تهدیدهاى عمر عملى شد و درِ خانه را به زور (یا با آتش زدن) گشودند.

ح) باز هم ابن عبد ربّه و «عقد الفرید»

ابن عبد ربّه اندلسى مؤلف كتاب العقد الفرید(م463) در كتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل مى كند:

«من در بیمارى ابى بكر بر او وارد شدم تا از او عیادت كنم، او گفت: آرزو مى كنم كه اى كاش سه چیز را انجام نمى دادم و یكى از آن سه چیز این است: «وَدَدْتُ أنّی لَمْ أكْشِفُ بَیْتَ فاطِمَةَ عَنْ شیء وَإنْ كانُوا أَغْلَقُوهُ عَلَى الْحَرْبِ; اى كاش خانه فاطمه را نمى گشودم، هر چند آنان براى نبرد درِ خانه را بسته بودند.»(9)

در بحثهاى آینده نیز اسامى و عبارات شخصیت هاى دیگرى كه این بخش از گفتار خلیفه را نقل كرده اند، خواهد آمد.

ط) سخن نظّام در كتاب «الوافى بالوفیات»

ابراهیم بن سیار نظّام معتزلى (160-231) كه به دلیل زیبایى كلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در كتاب هاى متعددى، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(علیهاالسلام) را نقل مى كند. او مى گوید:

«إِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّى ألْقَتِ الْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها; ... در روز اخذ بیعت براى ابى بكر، بر شكم فاطمه زد، او فرزندى كه در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط كرد!»(10)

هنگامى كه ابوبكر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(علیهماالسلام) فرستاد. عمر هیزم جمع كرد و درِ خانه را آتش زد...

ل) ذهبى و كتاب «میزان الاعتدال»

ذهبى در كتاب میزان الاعتدال از محمّد بن احمد كوفى حافظ نقل مى كند كه در محضر احمد بن محمّد معروف به ابن ابى دارم، محدّث كوفى (م 357)، این خبر خوانده شد:

«إنّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ حَتّى أسْقَطَتْ بِمُحْسِن; ... لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى كه در رحم به نام محسن داشت سقط كرد!».(11)

م) عبدالفتاح عبدالمقصود و كتاب «الإمام علی»

وى هجوم به خانه وحى را در دو مورد از كتاب خود آورده است و ما به نقل یكى از آنها بسنده مى كنیم:

«عمر گفت: قسم به كسى كه جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساكنانش آتش مى زنم. عدّه اى كه از خدا مى ترسیدند و پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) رعایت منزلت او را مى كردند، گفتند: اى اباحفص، فاطمه در این خانه است. بى پروا فریاد زد: باشد! نزدیك شد، در زد، سپس بر در كوبید و وارد خانه شد. على(علیه السلام) پیدا شد... طنین صداى زهرا در نزدیكى مدخل خانه بلند شد... این ناله استغاثه او بود...!». (12)

این بحث را با حدیث دیگرى از مقاتل ابن عطیّه در كتاب الامامة و الخلافة پایان مى دهیم (هر چند هنوز ناگفته ها بسیار است!).

او در این كتاب چنین مى نویسد:

«هنگامى كه ابوبكر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(علیهماالسلام) فرستاد. عمر هیزم جمع كرد و درِ خانه را آتش زد...». (13)

در ذیل این روایت، تعبیرات دیگرى است كه قلم از بیان آن عاجز است.

نتیجه

با این همه مدارك روشن كه عموماً از منابع اهل سنّت نقل شده، باز بعضى از آنان تعبیر «افسانه شهادت» را به كار مى برند و این حادثه تلخ را ساختگى مى پندارند! اگر اصرار آنها بر نفى این حقایق نبود ما نیز بحث را این مقدار گسترش نمى دادیم. امیدواریم بیان این حقایق، افراد خفته را بیدار كند، تا حقایق تاریخى را در لابه لاى تعصّبات پنهان نسازند و آنها را انكار نكنند.

و ما علینا إلاّ البلاغ

پی نوشت ها:

1. الاعلام زركلى، ج 4، ص 137.

2. الامامة و السیاسة ابن قتیبه، ص 12، چاپ مكتبة تجاریة كبرى، مصر.

3. همان مدرك، ص 13.

4. معجم المطبوعات العربیة، ج 1، ص 212 .

5 . الاعلام زركلى، ج 4، ص 137 (چاپ دارالعلم للملایین، بیروت)

6. تاریخ طبرى، ج 2، ص 443، چاپ بیروت.

7. میزان الاعتدال، ج 2، ص 195 .

8. معجم الكبیر طبرانى، ج 1، ص 62، ح 34، تحقیق حمدى عبدالمجید سلفى.

9. عقد الفرید، ج 4، ص 93، چاپ مكتبة الهلال.

10. الوافى بالوفیات، ج 6، ص 17، شماره 2444; ملل و نحل شهرستانى، ج 1، ص 57، چاپ دارالمعرفة، بیروت. در ترجمه نظّام به كتاب «بحوث فى الملل والنحل»، ج 3، ص 248-255 مراجعه شود.

11. میزان الاعتدال، ج 1، ص 139، شماره 552 .

12. عبدالفتاح عبدالمقصود، على بن ابى طالب، ج 4، ص 276-277 .

13. الامامة و الخلافة، ص 160-161، تألیف مقاتل بن عطیة كه با مقدمه اى از دكتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده (چاپ بیروت، مؤسّسه البلاغ).

بخش سیره و عترت تبیان


منبع : تلخیص از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.