بازگشت
سي و دو سال از بهار خرم و پربار عمر پر برکت سيدعبدالحسين ميگذشت و در حالي که تمامي مراحل تحصيل علوم ديني و معارف حقه الهي با موفقيت پشت سر گذاشته و طي کرده بود وسعت بيکران علم او چنان گسترده شده بود که هر کس با او حرف ميزد، ناخودآگاه انگشت تعجب در دهان فرو ميبرد.
آری شرف الدين پس از دوازده سال تحصيل، تحقيق و مناظرات علمي و اعتقادي و در نهايت شوق و تلاش و پشتكار ويژه طلبگي، به مرتبة بلند فقاهت و اجتهاد دست يافت و از سوي فقهاي طراز اول نجف، صاحب اجازات و تأييدات اجتهادي شد و در سي و دو سالگي، اجتهاد مطلق او مورد قبول و تأييد همه مجتهدان بزرگ حوزه علميه نجف، كاظمين، كربلا و سامرا قرار گرفت. او در اين مدت، در كنار تحصيلات علمي و فقهي، با جديت تمام به فعاليتهاي ادبي و تلاش در جهت تسلط كامل بر رموز بلاغت، صنايع ادبي و شيوههاي سخنوري، نويسندگي و بحث دست زد و در اين فنون نيز ممتاز گشت.
اينک وقت آن رسيده بود که شرف الدين وظيفه الهي خويش را در قبال مردم انجام دهد و به ارشاد و هدايت خلق بپردازد و اندوختههاي علمي، معنوي و اخلاقياش را بر جامعه اسلامي عرضه نمايد. گويي بار مسئوليت بر دوش سيد عبدالحسين سنگيني ميکرد و صدايي آشنا از عمق وجود او را به بازگشت فرا ميخواند تا با رجعت به وطن اجداد پدري، به تبليغ احکام الهي و ارشاد مردم بپردازد.
سيد شرف الدين بر سر دوراهي ماندن در ديار علوي و تحصيل در حوزه علميه هزار ساله نجف اشرف و يا رفتن به جبل عامل و دعوت مردم به حق مانده بود. از يک طرف دلبستگي عجيب او به حوزه علميه نجف اشرف و جدايي از حرم جدش حضرت علي عليه السلام برايش خيلي مشکل بود. از طرفي انجام وظيفه الهي سبب ميشود تا زمان و مکان خاصي نتواند او را محدود کند، او ميدانست که يک عالم ديني متعهد، خارج از حوزه علمي و تحقيقاتي ميتواند مانند پيامبران الهي و امامان معصوم عليهم السلام در عرصه اجتماعي و مردمي، وظايف شرعي خويش را انجام دهد.
آري! بر سر دوراهي شک و ترديد مانده بود که نامهاي از پدرش به وي رسيد و او را به بازگشت به جبل عامل دعوت کرده بود. دعوت پدر سبب شد تا سيد عبدالحسين براي بازگشت به وطن مصممتر و راسختر گردد.
بدين ترتيب شرف الدين، پس از دوازده سال دوري از وطن، با همه استادان، دوستان، آشنايان، شاگردان و همسايگان وداع کرد و به همراه مادر، همسر، فرزندان و برادر کوچکترش سيد شريف، در سال 1322 هجري قمري نجف اشرف را به سوي سرزمين اجداد پدري ترک و راهي ديار دمشق شد تا از آنجا راهي ديار جبل عامل گردد.
در دمشق
سيد يوسف پدر سيد عبدالحسين، سيد اسماعيل و سيد حسين، دو عموي مهربان شرف الدين، به همراه عدهاي از مردم مسلمان و قدرشناس ديار اجداد پدري وي به دمشق آمده بودند تا مقدم شرف الدين را گرامي بدارند. در دمشق نيز مرجع بزرگ شيعيان، آيت الله سيد محسن امين و تعدادي از علماء و طلاب و مردم مهماننواز دمشق، آماده استقبال از شرف الدين شده بودند. پس از روزها انتظار در دمشق يک روز خبر آوردند که قافله سيد عبدالحسين در حال نزديک شدن به دمشق است، استقبالکنندگان از شهر بيرون آمدند و با شور و شوق فراواني به پيشواز قافله ديار علوي و حسيني شتافتند.
سيد عبدالحسين در اين کاروان بود،منتظران هر يک شرف الدين را در آغوش کشيدند. شرف الدين به همراه استقبالکنندگان، وارد دمشق شد و شتابان به زيارت آستان صبر و شهامت، عقيله بني هاشم،قافله سالار دشت کربلا، حضرت زينب کبري سلام الله عليها شتافت و به ياد مظلوميتها، رنجها و سختيهايي که آن بانوي بزرگوار در دشت نينوا، دمشق و... متحمل شدند اشک بر آستانش نثار کرد.
پس از زيارت بارگاه ملکوتي حضرت زينب سلام الله عليها وارد خانه آيتالله سيد محسن امين شد. شبي را در آنجا سپري کرد.
در وطن
سيد شرف الدين پس از يک شب ماندن در منزل آيت الله اميني، با وجود اصرارهاي فراواني که علما و مردم دمشق بر ماندن سيد شرف الدين داشتند، به همراه پدر و عموها و ديگر مردم ديار وطن از زحمات و مهماننوازي علما و مردم دمشق تشکر، با آنان خداحافظي و روانه جبل عامل شدند. در مسير کاروان، شيعيان شهر و روستا به استقبال و زيارت کاروان سيد عبدالحسين ميشتافتند.
بالاخره کاروان دمشق پس از طي مسافت هاي طولاني و خستگي فراوان از سفر وارد روستاي «شحور» شد و اکنون مردم شيعه اثني عشري اين روستاي خوش آوازه به استقبال شخصيتي ميرفتند که مدتها پيش آوازه بلند علمياش از نجف به گوششان رسيده بود و آرزوي ديدارش را در سر ميپروراندند.
در همان روزهاي اول مردم مسلمان جبل عامل، به ويژه عالمان و طلاب، از شهرها و روستاهاي اطراف و دور افتاده لبنان به ديدارش شتافتند و سيد شرف الدين در «شحور» رحل اقامت افکند.
نویسنده: گروه حوزه علمیه
منابع:
1. کتاب حياة الامام شرف الدين
2. کتاب ريحانة الادب
3. کتاب نقباء البشر
4. کتاب چاوش وحدت