تبیان، دستیار زندگی
آفتی در سیر و سلوک
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آفتی در سیر و سلوک

آفتی در سیر و سلوک

متاسفانه در حوزه ما، برخي گرايش‌هاي انحرافي نيز وجود دارد، کساني که هميشه بر طبل «علم» کوفته اند و وقتي نام برخي از اولياء الله را پيش آن ها مي بري با نگاهي تحقير آميز و اينکه او تاليف و يا تدريسي نداشته، طومار عرفاني و اخلاقي اش را در هم مي پيچند.

در اينکه تحصيل علم براي طلبه از واجبات است و همچنين براي ديگران نيز امري بسيار پسنديده و مطلوب است، شکي نيست. اما استفاده ناصحيح از اين ابزار پيشرفت، خود مشکلات جدي را سر راه محصل قرار خواهد داد.

اگر تهذيب و تزکيه نباشد، در بسياري موارد، نبود علم بر بودن آن ترجيح دارد. اگر دقت کنيد در قرآن کريم، اکثر موارد که نام از تزکيه و تعليم برده شده، تزکيه مقدم بر تعليم شمرده شده است. در سيره بزرگان دين و علماي زاهد و فرهيخته نيز، همين فرهنگ مشاهده مي شود. در اينجا به يکي از نامه هاي امام خميني اشاره مي کنيم.

بسم الله الرحمن الرحيم

فاطى عزيزم !

بالاخره بر من نوشتن چند سطر را تحميل كردى ، و عذر پيرى رنجورى و گرفتاريها را نپذيرفتى . اكنون از آفات پيرى و جوانى سخن را آغاز مى كنم كه من هر دو مرحله را درك كرده ، يا بگو به پايان رسانده ام ، و اكنون در سراشيبى برزخ يا دوزخ با عمال حضرت ملك الموت دست به گريبان هستم ، و فردا نامه سياهم بر من عرضه مى شود، و محاسبه عمر تباه شده ام را از خودم مى خواهند و جوابى ندارم ، جز اميد به رحمت آن كه (وسعت رحمته كل شى ء) (1)، (و لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا) (2) را بر رحمه للعالمين نازل فرموده است ،

در جوانى كه نشاط و توان بود با مكايد شيطان و عامل آن كه نفس اماره است ، سرگرم به مفاهيم و اصطلاحات پر زرق و برقى شدم كه نه از آنها جمعيت حاصل شد، نه حال

گيرم مشمول اين نحو آيات كريمه شوم ، لكن عروج به حريم كبريا و صعود به جوار دوست و ورود به ضيافت الله ، كه بايد با قدم خود به آن رسيد، چه مى شود؟

در جوانى كه نشاط و توان بود با مكايد شيطان و عامل آن كه نفس اماره است ، سرگرم به مفاهيم و اصطلاحات پر زرق و برقى شدم كه نه از آنها جمعيت حاصل شد، نه حال و هيچگاه در صدد به دست آوردن روح آنها برگرداندن ظاهر آنها به باطن و ملك آنها به ملكوت برنيامدم ، و گفتم :

از قيل و قال مدرسه ام حاصلى نشد                 جز حرف دلخراش پس از آن همه خروش

و چنان به عمق اصطلاحات و اعتبارات فرو رفتم و بجاى رفع حجب ، به جمع كتب پرداختم كه گوئى در كون و مكان خبرى نيست جز يك مشت ورق پاره كه به اسم علوم انسانى و معارف الهى و حقايق فلسفى طالب را كه به فطرت الله مفطور است ، از مقصد بازداشته و در حجاب اكبر فرو برده .

اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوى دوست بازم داشت ، نه از فتوحات ، فتحى حاصل و نه از فصوص الحكم ، حكمتى دست داد، چه رسد به غير آنها كه خود داستان غم انگيز دارد و چون به پيرى رسيدم ، در قر قدم آن مبتلا به استدراج شدم ، تا به كهولت و مافوق آن ، كه الان با آن دست به گريبانم (و منكم من يزد الى ارذل العمر لكيلا يعلم من بعد علم شيئا) (3) و چون دخترم از اين مرحله فرسنگ ها دورى و طمع آن را نچشيدى - كه خدايت به آن برساند، با حذف عوارض آن - از من توقع نوشتار و گفتار، آن هم نظم و نثر به هم آميخته مى كنى و ندانى كه من نه نويسنده ام و نه شاعر و نه سخن سرا.

و تو اى دختر عزيزم كه غوره نشده حلوا شدى ، بدان كه يك روزى خواهى بر جوانى كه به همين سرگرمى ها يا بالاتر از آن از دستت رفت ، همچون من عقب مانده از قافله عشاق دوست خداى نخواسته بار سنگين تاسف را به دوش مى كشى ، پى از اين پير بى نوا بشنود كه اين بار را به دوش دارد و زير آن خم شده است ، به اين اصطلاحات كه دام بزرگ ابليس است ، بسنده مكن و در جستجوى او جل و علا باش . جوانى ها و عيش و نوش هاى آن بسيار زودگذر است ، كه من خود همه مراحلش را طى كردم ، و اكنون با عذاب جهنمى آن دست به گريبانم ، و شيطان درونى دست از جانم بر نمى دارد تا - پناه به خداى تعالى - آخر ضربه را بزند، ولى ياس از رحمت واسعه خداوند، خود از كبائر عظيم است و خدا نكند كه معصيت كارى مبتلا به آن شود.

به اين اصطلاحات كه دام بزرگ ابليس است ، بسنده مكن و در جستجوى او جل و علا باش . جوانى ها و عيش و نوش هاى آن بسيار زودگذر است ، كه من خود همه مراحلش را طى كردم

گويند حجاج بن يوسف ، آن جنايت كار تاريخ ، در آخر عمرش گفته است كه خدايا مرا بيامرز گر چه مى دانم همه مى گويند نمى آمرزى ، و شافعى كه اين را شنيد گفت : اگر چنين گفته شايد. و من ندانم كه شقى توفيق چنين امرى را پيدا كرده يا نه ، و مى دانم كه از هر چه بدتر ياس است ، وتو اى دخترم ! مغرور به رحمت مباش كه غفلت از دوست كنى ، و مايوس مباش كه خسر الدنيا و الاخره شوى ، خداوندا به حق اصحاب پنج گانه كساء، احمد و فاطى و حسن و رضا (ياسر) و على را كه از دودمان رسول گرامى و وصى اويند و به اين افتخار مى كنم و مى كنند، از شرور شيطانى و هواهاى نفسانى مصون دار، در اينجا كلام من ختم شد و حجت حق بر من تمام شد. والسلام (4)

________________________________________

منبع:

1. رحمتش همه چيز را فرا گرفته است.

2-(زمر / 53): از رحمت خدا مايوس مشويد، زيرا خدا همه بندگان را مى آمرزد.

3-(نحل / 70): و از ميان شما كسى را به پيرى مى رساند تا هر چه را آموخته است از ياد ببرد.

4-برگرفته از نامه حضرت امام خمينى به خانم فاطمه طباطبايى چاپ شده در كتاب باده عشق.

 تهيه و وفرآوري - محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان