تبیان، دستیار زندگی
شرایط جسمانی ناصر حجازی به گونه ای است که نباید برای بیشتر از نیم ساعت در فضایی تنفس کند که بیش از 5 نفر در آن دم و بازدم دارند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به افتخار ناصر حجازی

ناصر حجازی در کنار هنرمندان

به تکرار، مرتب باید نوشت این نکته را، که او تکرار ناشدنی است. یکی که مثل هیچ کس نمی‌شود. یکی که ابهت دارد، افتخارآفرین است. یکی که کوه غرور است و اسطوره‌وار تا ابد می‌ماند. ناصر حجازی سلطان است. سلطان صلابت و سلطان محبوبیت،سلطان قلبهای ورزش ایران. زمان بگذرد، باز هم زمان بگذرد دیگر مثل او در فوتبال پدید نمی‌آیدو دیگر کسی ناصر حجازی نمی‌شود.

مردی که همیشه یک رو دارد و شاید همین رمز محبوبیت اوست. دست‌هایش مثل همیشه پرتوان نیست اما نگاهش پر از ابهتی است که کوه را هم می‌تواند به زانو درآورد. وقتی گام برمی‌دارد، وقتی می‌نشیند حتی وقتی سرفه می‌کند و نفسش تنگ می‌شود باز هم ناصر حجازی است. بگذار ساده‌تر بنویسم مرد بیمار است اما اسطوره بودنش پهنای بیشتری یافته، حالا بیشتر روی پای خود ایستاده است، محکم و محکم‌تر. مرد کلامش همان کلام همیشگی است. صراحت لهجه‌اش مثل همیشه شیرین است و باز هم صداقت گفتارش راز محبوبیتش است.

اسطوره سینه‌اش تنگ آمده، نفسش آن نفس نرم و بی‌صدای دیروز نیست اما به تکرار دیروز ،امروز هم مثل یک سرو بلند قامت که نمی‌شکند ایستاده... او ناصر حجازی است،اسطوره‌ای که اسطوره‌وار می‌ایستد.

اسطوره محبوب آبی‌ها روزهای سختی را در جنگ با بیماری‌اش پشت سر می‌گذارد. حجازی كه مرحله رادیوتراپی را از آغاز کرده است همچنان به لطف خدا و دعای خیر مردم امیدوار است و با وجود شرایط نامساعدی كه دارد می‌كوشد با توجه به تعهدی كه نسبت به استقلال دارد، با جان و دل در خدمت آبی‌ها باشد

شرایط جسمانی ناصر حجازی به گونه ای است که نباید برای بیشتر از نیم ساعت در فضایی تنفس کند که بیش از 5 نفر نفر در آن دم و بازدم دارند اما با این وجود پسرش آتیلا تصمیم می گیرد تا ضیافتی را برای پدرش ترتیب دهد.

یک ضیافت خانوادگی

قرار نیست کسی از این مراسم خبر داشته باشد. یک محفل دوستانه است برای تجلیل از او که روزی مرد بی‌همتای سنگرهای توری بود و سنگربان قرن آسیا. قرار است همه بیایند و از او بگویند. نه به خاطر اینکه مقابلش قرار گرفته‌اند او را ستایش کنند، واقعیت این است که قرار است بیایند و حرف دل‌شان را در خصوص ناصر حجازی بزنند.

حجازی به تعریف و تمجید محتاج نیست اما واقعیت‌ها را باید گفت تا مرد محکم‌تر از همیشه بایستد.وقتی که بوی صنوبر و سنبل فضای خیابان‌های شهر را عاشقانه‌تر از همیشه کرده  و مردم شهر از خواب زمستانی بیدار شده‌اند و بهار هم پر از رویاست. یوسف‌آباد، خیابان جمال‌الدین اسدآبادی و هتلی که محل قرار است،هتل ماهان.

اتومبیل‌های گران‌قیمت مقابل در حکایت از این دارند که اینجا قرار است مراسم بزرگی برگزار شود. در را که باز می‌کنی و داخل حیاط می‌شوی پنجره نیمه‌ باز است و چهره یک مرد از همان زاویه پیداست. نگاهش به بیرون است و مقابل او مردی با چشم‌های روشن نشسته. هر دو کنار پنجره هستند. ناصر حجازی و ایرج نوذری.

ناصر حجازی در کنار هنرمندان

وقتی حجازی برای ماهی‌صفت جوک خواند

به خوش‌قول بودن تاکید ویژه‌ای دارد. برای ناصر حجازی نظم و انضباط حرف اول را می‌زند و به خاطر همین است که خودش زودتر از همه در مراسم شرکت کرده است. داخل رستوران است و بوی غذای چینی و کره‌ایهای‌ که در هتل اقامت دارند نفس را از حجازی گرفته است. سرفه امانش نمی‌دهد و به خاطر همین از ایرج نوذری می‌خواهد برای دقایقی در حیاط بنشینند. نوذری به حجازی می‌گوید تو محبوب منی واسطوره‌ای مثل تو در فوتبال ندیده ام و بعد می‌گوید ناصر خان تو سالم خواهی شد و هر چه زودتر بهبود پیدا خواهی کرد. هر دو مشغول صحبت هستند که یک چهره از اهالی طنز وارد حیاط می‌شود.گام‌هایش را با شتاب برمی‌داردو وقتی به حجازی می‌رسد اشک چشم‌هایش را تر می‌کند. بوسه‌ای بر شانه ناصر می‌‌زند. اسطوره هم تحت تاثیر قرار گرفته است. بغض گلویش را می‌گیرد و هر دو همچنان یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند. او حمید ماهی‌صفت است که ترجیح می‌دهد در کنار حجازی و ایرج نوذری بنشیند.

حجازی گوشی‌اش را به دست گرفته و برای ماهی‌صفت جوک تعریف می‌کند بعد هر دو با هم بلند می‌خندند. خنده‌های ناصر زیباترین صحنه‌های این میهمانی را رقم می‌زند. بخند مرد، بخند.

احسان علیخانی: یک آرزو به آرزوهایم اضافه شد

احسان علیخانی سرش را پایین انداخته و تند بالا می‌رود. به حجازی که می‌رسد او را در آغوش می‌گیرد. عجله دارد برای ضبط برنامه باید زودتر از بقیه اینجا را ترک کند. از پله‌ها بالا و پایین می‌رود و دقایقی با آتیلا صحبت می‌کند. حرف مجری کاربلد سینما این است «آمدم تا ارادتم را به ناصر خان ثابت کنم.» علیخانی مرد دوست‌داشتنی است، از او خواسته می‌شود بیشتر در مورد حجازی حرف بزند. سکوت می‌کند به تمرکز و مراجعه به خاطراتش نیاز دارد. حرف‌هایش را اینگونه بیان می‌کند«قطعا او یکی از اسطوره‌های فوتبال ایران است. شخصیت ناصر حجازی، صلابتش، افتخارات و عزت نفسی که او دارد سبب شده تا من این مرد را دوست داشته باشم. امسال به آرزوهایم یکی اضافه شد و آن سلامتی ناصر خان است که امیدوارم هر چه زودتر بهبود پیدا کنند.»

ماهی‌صفت: باید تندیس حجازی ساخته شود

حمید ماهی صفت حتما از حجازی حرف‌ها دارد، آن اشک‌هایی که مقابل حجازی چشم‌هایش را خیس کرد حکایت از علاقه بالای مرد اول طنز  گفتاری ایران به اسطوره دارد. حرف دارد و حرف‌هایش را در مورد حجازی اینگونه بیان می‌کند: مرد تکرارنشدنی فوتبال ایران. آدمی که خیلی به افتخارات ورزشی ما کمک کرد.

ماهی‌صفت در ادامه خاطره‌ای هم از حجازی تعریف می‌کند: سال 76 بود یک برنامه در سفره‌خانه شبستان داشتم. زنده‌یاد فردین هم آمده بود. ناصرخان هم بود. آن شب خیلی جوک تعریف کردم و ناصرخان آنقدر خندید که به سرفه افتاد، به او گفتم هر ساعت از شبانه‌روز حتی ساعت 3 نصفه شب هم که شد به من زنگ بزنید تا برایتان جوک تعریف کنم تا لبخند را بر لبان شما بنشانم.

او یک پیشنهاد جالب هم داد. حمید ماهی‌صفت می‌گوید: من از مسئولان ذیربط خواهش می‌کنم تندیس ناصر حجازی راساخته و در یکی از ساختمان‌های  ورزشی نصب کنند.او نماد ایستادگی است.

کریم باقری می گوید: ایشان یکی از اسطوره‌های فوتبال ماست و من کوچکتر از آن هستم که در مورد حجازی حرف بزنم، از تمامی ورزش‌دوستان و ملت ایران می‌خواهم برای سلامتی این مرد بزرگ دعا کنند. وی الگوی خیلی از بازیکنان کشور ما هستند و من امیدوارم این مرد سالم و تندرست در کنار فوتبال ایران باشند.

 آناهیتا همتی: عاشق مرام و معرفتش هستم

سالن کم‌کم شلوغ می‌شود. میهمانان یکی یکی می‌آیند. آناهیتا همتی روی صندلی کنار پنجره می‌نشیند. در فضایی که تاریک است و کمتر چراغی روشن. مثل یک دختر نوجوان شور و هیجان دارد. صدایش فضای سالن را سنگین‌تر کرده است، می‌خندد و بلند حرف می‌زند... آناهیتاهمتی عاشق حجازی است، این حرف خودش است، می‌گوید: عاشق مرام و معرفت و مردانگی او هستم. من فقط عشق حجازی را دارم همین...

حجازی که از پله‌ها بالا می‌آید و وارد سالن می‌شود همتی به سمتش رفته و می‌گوید ناصرخان حتما باید سر میز ما بنشینید، باز هم بلند می‌گوید: ناصرخان من دوستدار و عاشق اخلاق شما هستم... حجازی هم دعوتش را بی‌جواب نمی‌گذارد و سر میز آناهیتا همتی و بقیه دوستان می‌نشیند.

همسر حجازی: او برای من هم یک اسطوره است

ساعت به 20 رسیده که خانواده حجازی وارد سالن می‌شوند. نوه کوچولو ناصر حجازی،جانان، در آغوش عروس وی است.

همسر حجازی سراغ تک تک میزها را می‌گیرد و به میهمانان خوشامدگویی می‌کند. در همان نگاه اول زنی فروتن و مهربان نشان می‌دهد،وقتی کنارش می‌روم و از او می‌خواهم از حجازی صحبت کند حرف که می‌زند تصورم به اثبات می‌رسد. زنی دوست‌داشتنی است. به او می‌گویم ناصر حجازی یعنی چه و می‌گوید: یعنی اسطوره. برایم جالب است که حجازی برای همسرش هم یک اسطوره است. نگاهش حکایت از آرزویی عمیق در دلش دارد، می‌گوید: بیماری ناصر یک سال و نیم پیش شروع شد و خوشبختانه رو به بهبودی است. پزشکان ابراز امیدواری کردند حال ناصر بهتر شود و آرزوی من همین است.

مهران مدیری می‌گوید: از ناصر حجازی می‌توان به عنوان یکی از مهم‌ترین اسطوره‌های فوتبال ایران نام برد و من فقط برای ایشان آرزوی سلامتی و تندرستی دارم.

آتوسا حجازی: افتخار می‌کنم دختر اسطوره هستم

آتوسا، جانان(پسر آتیلا حجازی) را بغل کرده است تا با ناز کردن او نشان دهد عمه بودن چقدر شیرین است. با رویی باز می‌پذیرد که از پدر حرف بزند. در نگاهش لبخند رد و بدل می‌شودو با چشم‌هایش امیرارسلان را می‌پاید. به او می‌گویم دختر اسطوره بودن چطور است؟ می‌خندد و می‌گوید خیلی خوب و باعث افتخارم است که دختر ناصر حجازی هستم.

آتوسا هم مثل مادر،‌مثل برادر، مثل همه مردم ایران یک دعا دارد: امیدوارم حال پدر هر چه زودتر خوب شود تا او سالم و سرحال در کنار ما باشد.

حرف‌های باقری، رحمتی و  رمضانی سر یک میز

کریم باقری آمد و حجازی را در آغوش گرفت و با همان لحن ساده و ته لهجه آذری‌اش برای اسطوره آرزوی موفقیت کرد. این میز شلوغ است. کریم باقری، مهدی رحمتی وسعید رمضانی... همه دور هم نشسته‌اند و از فوتبال حرف می‌زنند. از حاشیه‌های بازی پرسپولیس و استیل آذین  و ... رمضانی که داماد حجازی است، از پدرهمسرش اینگونه حرف می‌زند: همه ایران حجازی را می‌شناسند، فردی صادق و رک است که برخلاف چهره‌ای که بیرون دارد در خانه خیلی مهربان و ساده نشان می‌دهد. روزی که من به خواستگاری آتوسا رفتم همه می‌گفتند چقدر دل و جرات داشتی که به خواستگاری دختر حجازی رفتی و الان هم خوشحالم که در این خانواده بزرگ حضور دارم.

مهدی رحمتی دروازه‌بان است و حتما الگویش کسی نبوده است جز ناصر حجازی .دروازه‌بان تیم ملی ایران هم حرف برای گفتن دارد و کلامش را چنین ادا می‌کند: هیچ وقت افتخار شاگردی حجازی را نداشته ام ولی ایشان یکی از اسطوره‌ها و الگوی شخصی خود من به حساب می‌آید و امیدوارم هر چه زودتر بهبود پیدا کند. کاپیتان سابق پرسپولیس و مرد دوست‌داشتنی قرمزها،کریم باقری در حالی که کنار مهدی رحمتی نشسته بود با همان زبان گرم خود از حجازی گفت: اول دعا می‌کنم حجازی هر چه زودتر سلامتی خود را به دست بیاورد. ایشان یکی از اسطوره‌های فوتبال ماست و من کوچکتر از آن هستم که در مورد حجازی حرف بزنم، از تمامی ورزش‌دوستان و ملت ایران می‌خواهم برای سلامتی این مرد بزرگ دعا کنند. وی الگوی خیلی از بازیکنان کشور ما هستند و من امیدوارم این مرد سالم و تندرست در کنار فوتبال ایران باشند.

همایون بهزادی: ناصر خودش است

همایون بهزادی... او نیز یکی دیگر از میهمانان این مراسم است که با همسرش وارد سالن می‌شود. پیشکسوت پرسپولیس دوست صمیمی ناصر حجازی است و از خاطراتش با او می‌گوید: سالیان دراز با یکدیگر همبازی بودیم. حجازی هیچ وقت عوض نشد و نمی‌شود. او خودش است و یک رو دارد. در ادامه شعر می‌خواند و می‌گوید: آنکه را روی خوش و خوی نکوست/ مرده و زنده من عاشق اوست...

حجازی خوش قیافه، محبوب و رک‌گو است. من همیشه او را دوست دارم.

نوذری: ناصر جایگزین ندارد

کنار همایون بهزادی نشستهاست و درست مثل پدر حرف می‌‌زند. در طول مراسم مدام بغل دست حجازی بود و با او از خاطراتش حرف می‌زد، از او هم خواستیم مثل همه از حجازی حرف بزند و ایرج نوذری اینگونه صحبت کرد: حجازی جزو آدم‌هایی است که جایگزین ندارد و همیشه با جان و دل از دروازه ملی ایران دفاع کرد. شاید اصطلاح قشنگی نباشد اما ناصر حجازی در دروازه تیم ملی و استقلال جان کند. همان طور که منوچهر نوذری در تلویزیون جان کند و کسی هم هیچ وقت نمی‌تواند جای ایشان را بگیرد. پس قدر این عزیزان را تا وقتی هستند بدانیم وگرنه نوشدارو پس از مرگ سهراب هیچ فایده‌ای ندارد.

با سه بازیگر خانم...

لیلا بلوکات، خاطره حاتمی و تیما پوررحمانی... تازه از راه می‌رسندو با شور و شوق بالایی وارد سالن می‌شوند. از دوستان پرستو صالحی هستند، که با دعوت او در این مراسم شرکت کرده‌اند.  هر سه از عشق به ناصر حجازی حرف می‌زنند و اینکه او یک اسطوره ماندگار در فوتبال ایران است. خاطره حاتمی در حالی که زیاد به عکس انداختن علاقه‌ای ندارد در مورد حجازی اینگونه صحبت می‌کند: ایشان را دوست دارم چون خودم هم استقلالی‌ هستم. حجازی آدمی است که تکلیف خود را به خوبی می‌داند و با فوتبال مملکتش صادق است. من شیفته صداقت او هستم.

ناصر حجازی در کنار هنرمندان

...و حضور مهران مدیری

ساعت حدود 21 است که چند چهره سرشناس وارد مراسم می‌شوند. دیدن مهران مدیری که به هر مجلسی نمی‌رود و هیچ کجا مصاحبه نمی‌کند خیلی غیرقابل پیش‌بینی بود اما مدیری در مراسم خانوادگی حجازی شرکت کرد تا محبوبیت حجازی بیش از پیش به اثبات برسد. آمد و در میز آخر سالن نشست تا همه نگاه‌ها را به سوی خود جلب کند. سرش را پایین انداخت تا کمتر سوژه شکار شود. مدیری تنها نبود،سیامک انصاری و سام نوری(پسر جمیله فردین ) هم کنارش بودند. هر سه کنار هم نشستند اما به این جمع یک نفر دیگر هم اضافه شد و او کسی نبود  جز علیرضا عصار.

مدیری: او یکی از مهم‌ترین اسطوره‌های فوتبال ماست

گرچه اهل مصاحبه نیست و  کم حرف می‌زند اما حداقل کوتاه می‌توان در مورد حجازی حرف زد. مهران مدیری می‌گوید: از ناصر حجازی می‌توان به عنوان یکی از مهم‌ترین اسطوره‌های فوتبال ایران نام برد و من فقط برای ایشان آرزوی سلامتی و تندرستی دارم.

عصار: از بچگی عاشق حجازی بودم

علیرضا عصار خیلی وقت است که کمتر دیده می‌شودو کمتر مصاحبه می‌کنداما حرف برای گفتن دارد، اول می‌گوید بگذارید چایم را بنوشم و بعد صحبت کنم و سپس می‌گوید:  از بچگی عاشق حجازی بودم و افتخار می‌کنم که نزدیک به ده سال است که با ایشان رفت و آمد خانوادگی دارم.

یک دقیقه به افتخار او

ساعت 21 و 30 دقیقه است که ایرج نوذری به عنوان مجری برنامه پشت تریبون می‌رود و می‌گوید: همه ما امشب دور هم جمع شدیم برای قدردانی از زحمات دوست عزیزی  که همیشه با تمام وجود در خدمت فوتبال ما بوده است، خلاصه می‌کنم این آدم کسی نیست جز ناصر حجازی... همه بلند می‌شوند. می‌ایستند و به افتخار ناصر حجازی برای او کف می‌زنند. محکم کف می‌زنند تا برق در نگاه ناصر حجازی بدرخشد.

ایرج نوذری می‌گوید من به نیابت از همه شما دست ایشان را می‌بوسم و بعد با خواهش از حجازی بر دست او بوسه می‌زند. خسته نباشی مرد.

حجازی: همیشه سالم باشید و تندرست

ناصر  حجازی... بخش دیگری از مراسم با صحبت‌های اسطوره پیوند می‌خورد. دست او را می‌گیرند تا بلند شود و پشت تریبون قرار بگیرد. مقابل چشم‌هایی که آرزویی جز سلامتی ناصر ندارند.

حجازی در حالی که صدایش می‌لرزید گفت: من تشکر می‌کنم از تمامی دوستانی که در این محفل خودمانی شرکت کردند، امیدوارم در هر جای ایران که هستید سالم و تندرست باشید. حجازی مثل همیشه جمله ای دوست‌داشتنی‌اش گفت:غم قفس به کنار...آنچه عقاب را پیر می کند ، پرواز زاغهای بی سر و پاست... و باز به افتخارش دست زدند.

ثابت شد او مرد محبوب فقط استقلالی‌ها نیست. او محبوب توده مردم است و عظمت، همیشه در نگاهش معنا دارد. مرد وقتی خندید، خورشید هم خندید و مرد وقتی دلش گرم شد ،صورت آفتاب هم گرم‌تر شد.

خنده‌های حجازی

علی فتح‌اله‌زاده با به پایان رسیدن صحبت‌های حجازی وارد مجلس می‌شود تا ایرج نوذری ورود او به مراسم را خوشامد بگوید و آن هم در شرایطی که چند ساعتی بیشتر به پرواز تیمش به ازبکستان باقی نمانده بود...

در ادامه برنامه، حمید ماهی‌صفت می‌آید تا برنامه اجرا کند. مثل همیشه لطیفه بگوید به هر شهری سر بزند و ... تا فضای مجلس را شیرین‌تر از قبل کند. اما چهره ناصر خان در این لحظات دیدنی بود وقتی که ماهی‌صفت جوک تعریف می‌کند. او سرشار از خنده بود می‌خندید آنقدر می‌خندید تا صورتش سرخ شود، به سرفه بیفتد... خنده‌های حجازی در این لحظات یک دنیا ارزش داشت او که می‌خندید همه می‌خندیدند، چشم‌هایش که برق می‌افتاد، دنیا قشنگ‌تر می‌شد، لبخند او به معنای زندگی دوباره بود. تصویری که هیچ یک از میهمانان هیچ وقت به فراموشی نخواهند سپرد. همیشه بخند مرد...

آتیلا: قدر هم را بدانیم

امیر رفیعی مشاور مدیریت باشگاه استقلال و دوست صمیمی ناصر حجازی که مدیریت پرتال او را هم بر عهده دارد با دعوت ایرج نوذری به جایگاه می‌آید اما ترجیح می‌دهد بیشتر از آنکه خودش حرف بزند آتیلا در مورد پدر صحبت کند. او درست مثل پدر خوش‌تیپ و خوش‌استیل است. پیراهن و شلوار مشکی بر تن کرده و چهره جوانی پدر را به یاد میهمانان می‌اندازد. آتیلا زیاد صحبت نمی‌کند اما حرفش این است: امیدوارم همیشه کنار هم باشیم و قدر یکدیگر را بدانیم.

پورسرخ دقیقه 90 رسید

پوریا پورسرخ که از دوستداران ناصر حجازی است درست دقیقه 90 به میهمانی رسید. پورسرخ در خصوص حجازی کم حرف زد اما گفت همه می‌دانند که من چقدر عاشق حجازی هستم و از بچگی او را الگوی خود قرار داده ام.

کاشانی با هدیه آمد و رفت

سرپرست باشگاه پرسپولیس به دلیل مشغله بالای کاری نتوانست در جمع میهمانان حاضر شود. آمد و ترجیح داد فقط هدیه‌اش را به دست ناصر حجازی برساند. حبیب کاشانی که در مراسم افتتاح پرتال حجازی هم شرکت کرده بود، با اهدای یک دیوان حافظ به حجازی  برای او آرزوی بهبودی داشت.

همیشه سلامت باشی مرد

و ثابت شد او مرد محبوب فقط استقلالی‌ها نیست. او محبوب توده مردم است و عظمت، همیشه در نگاهش معنا دارد. مرد وقتی خندید، خورشید هم خندید و مرد وقتی دلش گرم شد ،صورت آفتاب هم گرم‌تر شد. مرد که ایستاد همه صنوبرها ایستادند، مرد... مرد... مرد... سلامت باشی همیشه مرد...

بحش ورزشی تبیان


منیع: سایت شخصی ناصر حجازی