تبیان، دستیار زندگی
هوسرانی و تعلقات دنیوی انسان را از حیوان پست‌تر می‌کند . اگر انسان مهار خود را به دست هوس بسپارد، به مرحله بی‌ایمانی می‌رسد :«وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها»12 بلعم باعورا یكی از اولیا و بزرگان بنی‌اسرائیل و عالم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گامی برای دور شدن از بعد حیوانیت!

قرآن حکیم


در مواردی در زندگی دیده می شود که گاه مسلمان مدعی اسلام به قرآن و آیات آن و آیاتی که با خواسته ها و منافع او در تضاد است، پوزخند می‌زند اما یهودی و مسیحی كه هیچ ایمانی به پیامبر خدا ندارند، هنگامی كه آیات قرآن را می‌شنوند و می‏فهمند كه كلام حق و كلام خداست، اشك از چشمان آنان جاری می‏شود و ایمان می‌آورند .


به راستی دلیل تحولات ایمانی چیست؟

اگر بدانیم كه قرآن بزرگترین هدیه الهی برای انسان است، می‌توانیم بفهمیم كه قرآن در هر زمان و مكان مشخصی نازل می‌شد، آن زمان و مكان نیز شرافت پیدا می‏كرد.

امکان معرفت به اینكه قرآن در حقیقت تا چه اندازه فضیلت و مقام دارد برای همه افراد، یكسان نیست. به اعتقاد ما مسلمانان و به ویژه شیعیان، قرآن با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. قرآن به اندازه‌ای عظیم است كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مقام توصیف قرآن تعبیراتی می‌فرمایند كه نشان می‌دهد با كلمات و تعبیرات نمی‌شود حقایق قرآن را درست بیان نمود : «إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ»1 این عظمت قرآن است كه اصحاب و یاران راستین پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به آن اعتراف دارند.

پوزخند منافقین بر آیات الهی

اگرچه در صدر اسلام نیز از اطرافیان پیامبر (صلی الله علیه و آله) كسانی بودند كه تا آیات بر پیغمبر نازل می‏شد و ایشان آن‌ها را قرائت می‏فرمودند آن افراد با شنیدن آیات؛ با تمسخر می‌گفتند: «أَیكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً ؛ این آیات چه چیزی را بر ایمان انسان می‌افزاید؟ »2

این‌ها اشخاص ضعیف الایمان و منافق صفتی بودند كه در جمع مؤمنین حاضر شده و در نماز جماعت نیز شركت می كردند، اما به آیات الهی پوزخند می‌زدند. این تمسخرها و طعنه‌ها از سوی منافق‌ها به هنگام نزول آیاتی كه در ظاهر معانی ساده‌ای داشت، دیده می‌شد.

به عنوان مثال خدا در قرآن به پشه مَثل می‌زد:  «إِنَّ اللّهَ لا یسْتَحْیی أَنْ یضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها»3 منافقین و انسان‌های ضعیف الایمان با تعجب و تمسخر به یكدیگر می‌نگریستند و می گفتند: خدا، به پشه و مگس مثل می‏زند ؛ «إِنْ یسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیئاً لا یسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ» 4 با شنیدن این آیات بود كه می‌پرسیدند: «أَیكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً» در برابر این عده از مسلمانان ضعیف الایمان، عده‌ای از اهل كتاب و علمای آنان بودند كه با شنیدن آیات قرآن بر خود می‏لرزیدند و اشك می‌ریختند: «تری أَعْینَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ» ، اشك از چشمان آنان سرازیر می‏شد: «مِمّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا»5 با این كه آنان یهودی و مسیحی بودند اما چون صادق و راستگو بودند هنگامی كه آیات قرآن را می‏شنیدند، اشك شوق می‌ریختند و می‌گفتند: «ما حق را شناختیم»

در دنیای امروز نیز دیده می شود که مسلمان مدعی اسلام به قرآن پوزخند می‌زند اما یهودی و مسیحی كه هیچ ایمانی به پیامبر خدا ندارد، هنگامی كه آیات قرآن را می‌شنود و می‏فهمد كه كلام حق و كلام خداست، اشك از چشمان آنان جاری می‏شود و ایمان می‌آورند.

خدا می‏فرماید: «ما قرآن را میزان قرار دادیم تا همه امور را با قرآن محك بزنید» آن وقت عده ای بیان می کنند که : «قرآن را با تجربه علمی غربی‏ها، محك بزنید. هر كدام از آیات با آنها موافق بود، آن آیه صحیح است. هر كدام از آیات موافق نبود، درست نیست!»

فروتنی رمز دریافت نورانیت قرآن

قرآن و کودک

قرآن می‏فرماید : «وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاری ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یسْتَكْبِرُونَ»6 آنهایی كه اهل غرور نیستند و جویای حق هستند ،هر جایی كه باشند زمینه پذیرش در وجود آنها وجود دارد . خدا نیز كسانی را كه لیاقت داشته باشند، به حال خود رها نمی‏كند.

اینكه خدای متعال می‏فرماید : دست زدن بی‏وضو روی «واوی» كه به نیّت قرآن نوشته شده، حرام است، مطلب كم اهمیتی نیست. درست است كه از نظر فلسفی وجوب و حرمت، مفاهیم و احكام اعتباریست، اما اعتبار بیهوده و گزافی نیستند. این اعتبار تابع یك حقیقت است و آن حقیقت عظیم قرآن است. حقیقت والایی كه اگر «واوی» به نیت قرآن نوشته شد، به همان اندازه‌ی نوری كه بر آن «واو» می‌تابد، آنقدر عظمت پیدا می‏كند كه ما باید در مقابل آن احترام و خضوع كنیم. این احترام برای آن است كه ما را به عظمت و قداست قرآن متوجه سازند.

غرور موجب محرومیت از نور قرآن

با این همه عظمت آن وقت برخی می‌گویند: «قرآن اعتبار و حجیتی ندارد. آیات قرآن برای دوران زندگی عشیره‏ای بوده و امروز به كار نمی‌آید و تاریخ مصرف قرآن پایان یافته است!»

این طرز فکر نتیجه آن است كه خدا نور ایمان را از كسی بگیرد : «وَ مَنْ لَمْ یجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»7

این عده می گویند که : «نباید به قرآن عمل كرد، چون نمی شود به آن استناد كرد.» آن‌هم به چه دلیل؟ به دلیل این‌كه می‌گویند: «قرآن با عقل من سازگار نیست. به این علت كه مردم نمی‏پسندند!»

قرآن برای همه چیز ملاک و میزان است

اگر ملاك علم است پس چه احتیاجی به قرآن داریم؟ خدا می‏فرماید: «ما قرآن را میزان قرار دادیم تا همه امور را با قرآن محك بزنید» آن وقت عده ای بیان می کنند که : «قرآن را با تجربه علمی غربی‏ها، محك بزنید. هر كدام از آیات با آنها موافق بود، آن آیه صحیح است. هر كدام از آیات موافق نبود، درست نیست!»

چشمانمان را بر حقایق باز کنیم !

آیا ایمان چنین كسی كه اعتقاد دارد همه ی آیات قرآن مستند نیست و اسم خود را مسلمان نیز گذاشته است ، با ایمان كربلایی كاظم بی‌سواد كه هرچه از آیات را می‌بیند می‏گوید نور دارد، یكی است؟

چشمان كربلایی كاظم بیناست كه می‏بیند ،ما همه كوریم كه این نورانیّت را نمی‏بینیم . خدا ما را كور خلق نكرده ،گناهان است كه ما را كور كرده اند . تعلقات دنیایی است كه چشم ما را بسته است .

امان از روزی که قلب ها مهر شوند !

خدا نكند روزی بیاید كه قلب انسان بسته شده و بر آن قفل نهند: «و جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُونَ وَ سَواءٌ عَلَیهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یؤمِنُونَ» 8، «خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ»9

قرآن می‏فرماید : «وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاری ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یسْتَكْبِرُونَ» آنهایی كه اهل غرور نیستند و جویای حق هستند هر جایی كه باشند زمینه پذیرش در وجود آنها وجود دارد. خدا نیز كسانی را كه لیاقت داشته باشند، به حال خود رها نمی‏كند

از حیوانیت فاصله بگیریم!

گناه

هوسرانی و تعلقات دنیوی انسان را از حیوان پست‌تر می‌کند .اگر انسان مهار خود را به دست هوس بسپارد، به مرحله بی‌ایمانی می‌رسد : «وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها»10

بلعم باعورا یكی از اولیا و بزرگان بنی‌اسرائیل و عالم به اسم اعظم و مستجاب‏الدعوه بود. قرآن می‏فرماید : «آتَیناهُ آیاتِنا» درباره او تعبیری می‌آورد كه درباره انبیاء به كار می‏برد : «لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ»11خدا می‌فرماید : « ما آن آیات و معرفت را به او داده و او را دارنده علم و مقام نمودیم، تا این‌كه مستجاب‏الدعوه شد، اما با این حال به دنیا دل سپرد، زمینی شد، و پیرو هوا و هوس گشت.» نتیجه آن چه شد؟

«فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یلْهَثْ»12 همان كسی كه ما آن مقام عالی را به او دادیم، خود را تا جایگاه سگ پائین آورد.

هر كسی در پی هوا و هوس رفته، عاقبت و سرانجام ذلیلانه‌ای همچون بلعم باعورا داشته است.

نتیجه گیری:

خدا با كسی عقد اخوت نبسته است : «لَیسَ بَینَ اللَّهِ وَ بَینَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ»13 و او دارای سنّت هایی است كه هر كسی از او اطاعت كند در نزد خدا عزیز و هر كسی با او مخالفت كند و تابع هوا و هوس شود، پست و ذلیل می‏شود. خدا انسان هوسران را رها خواهد کرد : «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ» .

پی نوشت ها :

1. نهج‏البلاغة، ص 61، خطبه 18.

2. توبه / 124.

3. بقره / 26.

4. حج / 73.

5. مائده / 83.

6. همان / 82.

7. نور / 40.

8. یس / 9-10.

9. بقره / 7.

10. اعراف / 175.

11.همان / 176.

12. همان

13. الكافی، ج 2، ص 74، باب الطاعة و التقوی.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان


منبع:

سایت آیت الله مصباح یزدی