تبیان، دستیار زندگی
یادداشتی بر مجموعه شعر به تمام زبان های دنیا خواب می بینم مجموعه شعر (( به تمام زبان های دنیا خواب می بینم )) اولین اثر منتشر شده شبنم آذر است كه به تازگی توسط نشر ثالث روانه بازار شده است. در این مجموعه بعضی از شعر ها قابل...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كابوس بیداری

یادداشتی بر مجموعه شعر به تمام زبان های دنیا خواب می بینم


مجموعه شعر (( به تمام زبان های دنیا خواب می بینم )) اولین اثر منتشر شده شبنم آذر است كه به تازگی توسط نشر ثالث روانه بازار شده است.

در این مجموعه بعضی از شعر ها قابلیت چند لایه بودن را دارند به نحوی كه زبان در آنها به سمت چند لایه شدن پیش می رود، از آن جمله می توان به اشعاری چون (( خوابی كه خواب نبود )) یا (( خطوط بسته)) اشاره كرد. با بررسی اشعار این مجموعه درمی یابیم كه فضای ذهنی شاعر آن چنان مسلط است كه دنیایی عینی را به شعر راه نمی دهد و شعر در تجربه خود شاعر توقف می كند.

درون شاعر این مجموعه یك بعدی رفتار می كند: وقتی كه فصل سرد/ از مسیر سبز چشم تو می گذرد/ در سینه ام/ اناری می تركد ( به تمام زبان های دنیا خواب می بینم، ص 76 )

نیستی/ تا در چشمم ببینی/ درخشش شعری تازه را (همان، ص 71 )

رنگ ها در شعر های شبنم آذر زنده نیستند و میان سیاهی و سپیدی می چرخند كه البته اگر این سیاه و سپیدی با طیف های گوناگون ارائه می شد، شعر آگاهانه به زیبایی می رسید.

جایی هم كه اناری می تركد، این اتفاق در قلب شاعر می افتد و آنقدر خصوصی است كه رنگ همان جا می ماند و به بیرون تراوش نمی كند.

پنجره های شعر شبنم آذر از یكی دو پنجره تجاوز نمی كند:

چیزی نمانده است/ تا برج های سفید، / با شكل های هندسی چهار گوش،/ كور كنند چشم انداز جنگل مصنوعی پشت پنجره را (همان، ص 48 )

فریاد های من هرگز،/ كسی را به سمت این پنجره نمی كشاند. (همان، ص 64 )

با این حال خود معترف است:

آسمان به دست نمی آید/ اگر به پنجره ای اكتفا شود (همان، ص 97 )

شاعر مخاطب را دعوت به بیرون آمدن می كند:

از تاریكی ها/ بیرون بیا/ از تمام گوشه های مرموز/ و از خواب های گاه به گاه من.(همان، ص 42 ) اما خود برای بیرون آمدن مانعی دارد، پیله ای بسیار ظریف كه البته بسیار ظریف هم باید برداشته شود تا خلوت درونی كه در خلق شعر ویژگی مثبت محسوب می شود در شاعر این مجموعه به عاملی منفی هم تبدیل شده است زیرا او را بیش از حد درونگرا كرده.) در این مجموعه تن مانعی است برای دستیابی به زندگی. ( شعر شبنم با آنكه به سمت زبان رسا حركت می كند اما زندگی نمی كند.)

شاعر ترجیح می دهد روزهایش را در خواب بگذراند حتی با وجود دیدن كابوس زیرا حتم دارد فردا به رویا می رسد نه حتی عینیتی كه قابل لمس باشد: انسان، مدام/ رویایی را در انتظار است/ و كابوس های شبانه را/ به امیدش/ تاب می آورد. ( همان، ص 26 )

حتی در شعر (( قاتل من روزی ... )) فضای شعر كاملا درونی است:

بی هیچ سلاحی/ روی صندلی ام می نشینم/ و صدای كلید را می شنوم/ كه در قفل می چرخد قاتل من، روزی/ تمام پله ها را بالا می آید/ صدای خیابان بلند است/ و فریاد های من هرگز كسی را به سمت این پنجره نمی كشاند. ( همان، ص 62 )

او خودش را تسلیم ذهنش هم نمی كند، در جنگی كه همان اندیشه آتش زدن خانه پدری است. از دیگر مفاهیم شعر های شبنم آذر مفهوم قدرت است، البته قدرتی منفعل. این قدرت در شعر های شاعر از طریق لمس عناصر بیرونی نمود ظاهری می یابد و با شاعر ارتباط برقرار می كند. اما شاعر باید با تلاش برای رهایی از درون سخت خود و ارتباط شاداب با بیرون به دركی زنده از قدرت فعال برسد، حال آنكه قدرت حاكم بر دنیای او صرفا ناظری بیش نیست.

شاعر همچنان در كابوس از بیدار شدن و رهایی از پیله خود ساخته شعر می گوید. همان طور كه در شعر كابوس خواب خود از ترس بیداری به كابوس خواب پناه می برد و حال آنكه رهایی شعر شاعر تنها در یك راه نهفته است: مواجهه شاعرانه با تجربه سهمگین كابوس بیداری.

كتایون ریزخراتی