ماهیت امامت از منظر امامیه
اصول امامت، تئوری ها و شبهات(1)
مسأله امامت در فرهنگ شیعی، از امّهات و اصول بنیادین دین به شمار میرود. بر خلاف سایر فرقههای اسلامی، شیعه بر این باور است که عدم باورداشت به حقیقت و مصداق امامت منصوبان خدا و پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، انحراف از آموزهها و فرامین کتاب و سنت نبوی است. بر این اساس، متفکران شیعی و عالمان اسلامی از صدر اسلام تا کنون(همزمان با پیدایش نهضت شیعه تا امروز) پیرامون حقیقت و ماهیت امامت فراوان سخن گفتهاند. با این همه، حاکمان و خلفای جور، خاصه بنی امیه، سعی بلیغ در کمرنگ کردن این باورها و تخفیف جایگاه امامان شیعی داشتهاند. در نتیجه مفهوم امامت، دستخوش تئوریپردازیهای دور از آموزههای قرآن و سنت گردیده است.
نوشتار پیش رو، پیش درآمد مجموعه نوشتارهایی است پیرامون اصل شیعی امامت، تئوریها و شبهات پیرامون آن.
آیا امامت، یک نگاه عادی و دنیوی در حد یک مسئله سیاسی و اجتماعی است؟
امامیه، امامت را فراتر از یک مسالهی دنیوی نگریسته و آن را یک امر الهی و آسمانی تلقی میکنند. در اینجا نخست به تعاریف اندیشوران امامیه میپردازیم:
1- شیخ صدوق (م381ق) : او با تفسیر معنای«مولی» در حدیث غدیر به واجب الاطاعه میگوید: «فهو معنی الامامه لان الامامه انما هی مشتقه من الائتمام با الانسان و الائتمام هو الاتباع و الاقتداء و العمل بعلمه و القول به».
وی طاعت امام و دیگر فضایل امام را تالی تلو پیامبر میداند و تنها امر نبوت و وحی را استثنا میکند: «و یحب ان یعتقد انه یلزم من طاعه الامام مایلزمنا من طاعه النبی(ص) و ان کل فضل اتاه الله (عزوجل) بنبیه فقد اتاه الله الامام الاالنبوه». (معانی الاخبار، ص69)
2- شیخ مفید (م413 ق): «الامام هو الانسان الذی له رئاسه عامه فی امور الدین و الدنیا نیابه عن النبی» (سلسله مولفات، النکت الاعتقادیه ج10، ص39)؛
3- سید مرتضی (م436 ق) : «الامامه ریاسه عامه فی الدین بالاصاله لا بالنیابه عمن هو فی دارالتکلیف». (الحدود و الحقایق بحث امامت. ونیز الذخیره فی علم الکلام ص409 )
4- شیخ طوسی(م460ق): «الامام هو الذی یتولی الریاسه العامه فی الدین و الدنیا جمیعا». (شرح العبارات المصطلحه بین المتکلمین نقل از امامت پووهی ص42)؛
5- محقق طوسی (م672ق): «الامام هو الانسان الذی له الریاسه العامه فی الدین و الدنیا بالاصاله فی دارالتکلیف». (تلخیص المحصل ص426، رساله الامامه ص 457)
6- ابن میثم بحرانی (م679ق): «الامه رئاسه عامه لشخص من الناس فی امور الدین و الدنیا بالاصاله». (قواعد المرام ص 74، النجاه فی القیامه فی تحقیق امر الامامه ص41)؛
حمصی رازی: علت عدم ذکر قید «الدنیا» در تعریف امامت را اشاره و خاطر نشان میسازد "قید «امور الدین» عام و کلی بوده و کلیات امور دنیوی مثل رفع اختلاف طبقات و قشرهای مختلف جامعه مثل صنعتگران و خطاطان را شامل میشود، ولو اینکه رسیدگی به امور صنفی و جزئی از قبیل تعیین برترینها و دستمزدها از شئون امام نیست
7- علامه حلی (م726ق): «الامام هو الانسان الذی له الریاسه العامه فی امور الدین و الدنیا بالاصاله فی دارالتکلیف»0 (الالفین فی امامه مولانا امیرالمومنین ص 12، باب حادی عشر، بحث امامت )؛
8- حمصی رازی (م اوایل سده هفتم ق): «رئاسه عامه فی امور الدین بالاصاله ». (المنقذ من التقلید، ج2ص234).
وی در ادامه بحث، علت عدم ذکر قید «الدنیا» در تعریف امامت را اشاره و خاطر نشان میسازد "قید «امور الدین» عام و کلی بوده و کلیات امور دنیوی مثل رفع اختلاف طبقات و قشرهای مختلف جامعه مثل صنعتگران و خطاطان را شامل میشود، ولو اینکه رسیدگی به امور صنفی و جزئی از قبیل تعیین برترینها و دستمزدها از شئون امام نیست. (همان صص 236،237)
9- فاضل مقداد (م826ق): «فهی رئاسه عامه فی الدین و الدنیا لشخص انسانی خلافه عن النبی». (اللوامع الالهیه،ص319و ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین ص 325)
10- عبد الرزاق لاهیجی (م1072ق): «ریاست عامه مسلمین در امور دنیا و دین بر سبیل خلیفگی و نیابت از پیغمبر». (گوهر مراد،صص 461و462)
تعریفهای فوق تعریف متکلمان بوده است که نوعا به ریاست و حکومت بسان اهل سنت تاکید میداشتند، لکن عارفان و فلاسفه خصوصا حکمت متعالیه مولفه اساسی امامت را ولایت باطنی امام تحلیل میکنند که در صفحات آینده ذکر خواهد شد.
نتیجه:
نگاه اولیه به تعاریف اهل سنت و امامیه در تعریف امامت چنین وانمود میکند که هر دو مکتب کلامی تعریف مشترک و واحدی از امامت ارائه میدهند، چرا که هر دو امامت را به «ریاست بر دو قلمرو حوزه دین و دنیا» تعریف نموده و آن را پذیرفتند. لکن این داوری چنان که ذکر شد حاصل نگاه اولیه است.
با نگاه دوباره به تعاریف ، شرایط و صفات لازم در شخص "امام" میتوان موارد اختلاف دو مکتب کلامی در موضوع امامت را به شرحی که در شماره های آتی تبیین می شود به تماشا نشست.
فرآوری: شکوری
بخش اعتقادات تبیان
منبع:
روزنامه رسالت، شماره 7032 به تاریخ 23/4/89، صفحه 6 (نقد و نظر)
نویسنده: مهدی امینیان