تبیان، دستیار زندگی
کمی اندیشیده ایم که این زینت ها برای آزمایش من و تو و تربیت و پرورش ماست؛ زیرا هنگامی که از این اشیای زینتی جالب و دلربا که اغلب هم با گناه و حرام آلوده است، به خاطر خدا رها شویم، نهال ایمان و تقوا در وجودمان بارور می شود؟ ... با خودمان فکر کرده ایم که ای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرابی به نام دنیا

سراب


هیچ با خودت فکر کرده ای که داستان من و تو و این دنیا، چه داستان شگفت و بی انتهایی است؟! من و تو به سویش می رویم و او از ما می گریزد و وقتی رهایش می کنیم، به دنبال مان می آید و ما را به طمع می اندازد! هیچ دقت کرده ای که هر چه از این دنیا را از آنِ خودمان می کنیم، سیر نمی شویم و هر چه در پستی و بلندی اش می کاویم، خوشبختی و سعادت را نمی یابیم. با خودمان می اندیشیم چنگ انداختن به فلان گوشه اش سیرمان کرده و دلمان را به این نیکبختی راضی می کنیم، ولی وقتی به آن می رسیم، تشنه تر می شویم و این بازی مدام تکرار می شود و تکرار و گوشه ای دیگر از این دنیا و عطشی بیشتر سراغمان را می گیرد و به دنبالمان می آید ...


وقتی آتش سوزان عشق به دنیا و مافی هایش در درون جانمان زبانه می کشد، من و تو را به سوی حرص و ولع سیری ناپذیری نسبت به مواهب دنیای مادی می کشاند و روز به روز ما را در این لجنزار، آلوده تر می سازد... کودکانی می شویم که از همه چیز غافل و بی خبرند و تنها به سرگرمی و بازی مشغولند و حتی خطراتی را که در یک قدمی آن ها وجود دارد، نمی بینند: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی اْلأَمْوالِ وَ اْلأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطامًا وَ فِی اْلآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ»؛ «بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است، همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می‏ برد، سپس خشک می‏ شود؛ بگونه ‏ای که آن را زردرنگ می ‏بینی؛ سپس تبدیل به کاه می ‏شود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی و (به هر حال) زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست».1

هیچ اندیشیده ایم که زندگی دنیا همچون سرابی است که تشنه کامان را در بیابان سوزان تعلقات مادی به سوی خود فرا می خواند، اما هنگامی که نزد آن می آیند، چیزی که عطش را فرونشاند پیدا نیست؛ بلکه دویدن در این بیابان سوزان آن ها را تشنه تر می کند، باز سراب را در فاصله دیگری جلو خود می بینند و به گمان اینکه آنجا آب است، به سوی آن می شتابند و باز هم تشنه تر و تشنه تر می شوند تا هلاک گردند: «یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْمًا لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئًا إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ»؛ «ای مردم! تقوای الهی پیشه کنید و بترسید از روزی که نه پدر کیفر اعمال فرزندش را تحمل می‏کند و نه فرزند چیزی از کیفر (اعمال) پدرش را؛ به یقین وعده الهی حق است؛ پس مبادا زندگانی دنیا شما را بفریبد، و مبادا (شیطان) فریبکار شما را (به کرم) خدا مغرور سازد».2

بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است، همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می‏ برد، سپس خشک می‏ شود؛ بگونه ‏ای که آن را زردرنگ می ‏بینی؛ سپس تبدیل به کاه می ‏شود! و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی و (به هر حال) زندگی دنیا چیزی جز متاع فریب نیست

در خواب غفلت و لب خبری به سر می بریم و  مجذوب زرق و برق دنیا می شویم: « یَعْلَمُونَ ظاهِرًا مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ»؛ «آن ها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‏دانند و از آخرت (و پایان کار) غافلند»3 حتی زندگی دنیا را نشناخته ایم و به جای اینکه آن را مزرعه آخرت و گذرگاهی برای دست یابی به مقامات معنوی و میدانی برای ورزیدگی و تمرین جهت به دست آوردن فضایل اخلاقی بشناسنیم، آن را به عنوان هدف نهایی و مطلوب حقیقی و معبود واقعی خودمان شناخته و از آخرت غافل شده ایم: «أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ»؛ «آیا به جاى آخرت، به زندگى دنیا دل خوش كرده‏ اید؟ متاع زندگى دنیا در برابر آخرت جز اندكى نیست».4

خواب غفلت

به زینت های مصنوعی و خیالی و پنداری دنیا دل خوش کرده ایم، آن گونه که از یاد برده ایم که این زرق و برق ها، تنها زیور و زینتی است برای حیات دنیای مادی و من و تو که گرفتار آن هاییم، در واقع گرفتار خیال و پندار خویشیم ... «زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ اْلأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»؛ «محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب های ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) این ها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگی والا و جاویدان)، نزد خداست».5

کمی اندیشیده ایم که این زینت ها برای آزمایش من و تو و تربیت و پرورش ماست؛ زیرا هنگامی که از این اشیای زینتی جالب و دلربا که اغلب هم با گناه و حرام آلوده است، به خاطر خدا رها شویم، نهال ایمان و تقوا در وجودمان بارور می شود؟ ... با خودمان فکر کرده ایم که این تمایلات افسار گسیخته درونی و هوا و هوس های سرکش است که امور مادی و گناه آلود را در نظرمان جلوه می دهد؟ ...

بیا بیشتر به خودمان و دنیای مان و اعمالمان فکر کنیم، بیا یادمان نرود که «دنیاپرستی، سرآغاز فتنه ها و ریشه همه محنت ها و رنج هاست»6 ... بیا به جای حب دنیا و تلاش برای رسیدن به بیشتر داشتن از این دنیای فانی، از مواهب مادی اش معقولانه بهره گیری کنیم در طریق وصول به معنویت ...

زهرا رضائیان

بخش قرآن تبیان


پی نوشت ها :

1. حدید: 20.

2. لقمان: 33.

3. روم: 7.

4. توبه: 38.

5. آل عمران: 14.

6. غررالحکم، شماره 4870.