تبیان، دستیار زندگی
با علنی شدن دعوت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و لزوم پیروی از آن حضرت، برخی از مشرکان شبهاتی طرح می‌کردند از جمله اینکه چه اشکال دارد حال که قرار است مردم به وسله فرستاده ای هدایت شوند، آن فرستاده، فرشته باشد؟ می پرسیدند چرا این پیامبر نه سنت ف
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا پیامبران فرشته نبودند؟

فرشته


با علنی شدن دعوت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و لزوم پیروی از آن حضرت، برخی از مشرکان شبهاتی طرح می‌کردند از جمله اینکه چه اشکال دارد حال که قرار است مردم به وسله فرستاده ای هدایت شوند، آن فرستاده، فرشته باشد؟ می پرسیدند چرا این پیامبر نه سنت فرشتگان را دارد و نه بر مسلک پادشاهان سلوک می‌کند؟


اصل این سؤال ظاهراً به چند جهت پیش آمده است:

یکی اینکه ربط انسان را با خدا با ملاحظه حال خود و قیاس به خودشان و سائر افراد عادی نمی‌توانستند باور کنند و چگونگی حقیقت این ربط و حقیقت وحی بر آن‌ها پنهان بود چنانکه بر دیگران نیز پنهان است.

دوّم اینکه گرفتاری انسان را به عوارض عالم طبیعت به ویژه نیازمندی‌های مشترک بین انسان و حیوان مثل خوردن و نوشیدن و خوابیدن و غیر آن را مناسب با مقام رسالت و سفارت الهی نمی‌دانستند.

قرآن از قول آن‌ها می‌فرماید "مَالِ هَذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ" 1(چرا این پیامبر غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! (نه سنت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) اینان گمان می‌کردند که باید پیمبران در این عوارض با دیگران فرق داشته باشند و غذا و خوراکشان مادی نباشد یا خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های خاصی باشد که افراد عادی به آن دست نیابند لذا چنانکه قرآن مجید می‌فرماید می‌گفتند "مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَیَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ" 2 یعنی این نیست مگر بشری مانند شما می‌خورد از آنچه شما می‌خورید و می‌نوشد از آنچه شما می‌نوشید.

چنانکه برخی از این‌ها که سطح فکر پایین‌تر داشتند گمان می‌کردند اولی و سزاوارتر به پیامبری زورداران و متنفذین و رؤسای قبایل و مترفین و متنعمین می‌باشند لذا می‌گفتند: " وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیتَینِ عَظِیمٍو گفتند: «چرا این قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندی) از این دو شهر (مکه و طائف) ناز ل نشده است؟!» " 3 اینان به معیارهای واقعی و اینکه ارزش انسان به فضایل نفسانی و کمالات و صلاحیت‌های معنوی و اخلاقی است توجه نداشتند.

سوم، مخالفت با پیامبران بود که چون می‌دیدند در برابر دعوت آن‌ها حرفی ندارند و نمی‌توانند دعوت آن‌ها را ردّ کنند و یا معجزاتشان را انکار نمایند این شبهه را می‌آوردند و شاید این آیه شریفه "إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَآؤُنَا" 4 (آنها گفتند: «(ما اینها را نمی‌فهمیم! همین اندازه می‌دانیم که) شما انسانهایی همانند ما هستید، می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند بازدارید؛ )مثال همین مردم بوده است چنانکه از این آیه "َ فَقَالُوا أَبَشَرًا مِنَّا وَاحِدًا نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَفِی ضَلَالٍ وَسُعُرٍو گفتند: «آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟! اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود! " 5 هم استفاده می‌شود که انگیزه آن‌ها استکبار و گردنکشی بوده است.

در حالی که در همه جا و همه جوامع رسم متابعت از بشر متداول بود و همه رؤسای قبایل متبوع بودند در مورد رسولان خدا می‌گفتند آیا یک نفر بشری از خودمان را متابعت کنیم. معلوم است این کلام گفتار رؤسا بوده است که رسالات انبیاء را با استضعاف و استبداد خود منافی می‌دیدند.

قرآن از قول آن‌ها می‌فرماید (چرا این پیامبر غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! (نه سنت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) اینان گمان می‌کردند که باید پیمبران در این عوارض با دیگران فرق داشته باشند و غذا و خوراکشان مادی نباشد یا خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های خاصی باشد که افراد عادی به آن دست نیابند لذا چنانکه قرآن مجید می‌فرماید می‌گفتندیعنی این نیست مگر بشری مانند شما می‌خورد از آنچه شما می‌خورید و می‌نوشد از آنچه شما می‌نوشید

به هر صورت هر کدام از این جهات منشاء این اشکال باشد ما از آن چند جواب می‌دهیم:

1. درک نکردن حقیقت وحی و چگونگی ربط انسان با عالم غیب دلیل عدم امکان و وقوع این ربط نمی‌شود این یک اتصال است و یک ربط است که حاصل می‌شود و رسالات انبیا بر آن دلالت دارد و معجزاتشان نیز گواه آن است.

پیامبر

ما می‌بینیم در خواب گاه انسان با گذشته و آینده و شرق و غرب مرتبط می‌شود و فواصل زمانی و مکانی از میان می‌رود و معلوماتی انسان کسب می‌کند اما چگونگی این ربط و اتصال و حقیقت آن نامفهوم است اما نمی‌توانیم اصل این اتصال را منکر شویم.

وحی و ارتباط نبی با عالم غیب ثابت است اما حقیقت آن بر بشر معلوم نیست بنابراین نمی‌توان این ارتباط را چون برای همگان و اکثریت اتفاق نمی‌افتد یا چون حقیقت آن بر ما مکشوف نیست انکار کرد. ربط انسان با عالم غیب هم مثل مسئله ربط حادث و قدیم است که هست اما چگونه است؟ حقیقت آن بر ما نامعلوم است.

اگر بگویند ما این ربط را قبول داریم اما برای غیر انسان از ملائکه امکان‌پذیر است و لذا بسیاری از آنان می‌گفتند ملائکه باید این ارتباط و سفارت را عهده‌دار باشند.

جوابش این است که ملائکه نیز مثل انسان مخلوق هستند و ارتباط آن‌ها با عالم اعلی از خودشان مثل ارتباط انسان برای ما متصور نیست [ان الملا الاعلی یطلبونه کما تطلبونه انتم] 6

علاوه بر اینکه ارتباط بشر با ملائکه نیز یک امر غیر عادی است و حقیقت آن نیز نامفهوم است خواه یک فرد به عنوان رسول با آن‌ها مرتبط شود و خواه تمام افراد با همه یا یکی از آن‌ها که حامل وحی می‌باشند ارتباط پیدا کنند مگر اینکه ملائکه در عوارض و مقومات انسانی ظاهر شوند که در این صورت باز هم ارتباط انسان با عالم غیب خواهد بود.

حاصل اینکه این عدم درک حقیقت وحی و اختصاص آن به افراد نادری که انسان مافوقند نه مافوق انسان، صحت رسالت و سفارت بشر را از جانب خدا نفی نمی‌نماید.

2. ملائکه اگر ملک باشند و بنا باشد با حفظ همان جهات ملکوتی خود ادا رسالت نمایند ارتباط آن‌ها در عالم ظاهر و شهادت با هر انسانی ممکن نیست مگر اینکه واجد لباس بشری و خصایص انسانی گردند که باز اشکال عود می‌کند و لذا در قرآن مجید می‌فرماید: " وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَیهِمْ مَا یلْبِسُونَ و اگر او را فرشته‌ای قرارمی‌دادیم، حتما وی را بصورت انسانی درمی‌آوردیم؛ (باز به پندار آنان،) کار را بر آنها مشتبه می‌ساختیم؛ همان‌طور که آنها کار را بر دیگران مشتبه می‌سازند! .7"

و اگر بگویند فرشته به طور پنهانی با هر کس ارتباط پیدا کند و وحی را به او برساند، جوابش این است که این موجب هرج و مرج می‌شود زیرا هر کس ممکن است سخنی بگوید و ادعائی کند و آن را مستند به وحی خاص به خود بشمارد و مفاسد و معایب دیگر از آن پیدا خواهد شد.

3. فرستادن پیغمبران بدیهی است برای راهنمائی بشر است باید تا ممکن است این برنامه چنان پیاده شود که این غرض بیشتر و بهتر فراهم شود و الاّ نقض غرض خواهد شد.

بدیهی است که فرستادن پیغمبر از جنس خود مردم از جهات ذیل برای تا مین این غرض مناسب‌تر است:

الف- پیغمبران علاوه بر آنکه رسالت خدا را می‌رسانند با عمل نیز مردم را راهنمائی و شخصاً رسالتی را که دارند در بین مردم پیاده می‌نمایند تا رفتارشان نمونه عملی و الگو باشد و این مقصد با اینکه از جنس خود بشر باشند و عوارض و حوائج بشری را داشته باشند امکان‌پذیر خواهد بود.

مردم دوست می‌دارند نمونه‌های عملی را ببینند و افراد صالح و شایسته و فداکار اگرچه حرف کم بزنند با عملشان بیشتر مردم را تحت نفوذ خود و رهنمودهای خود قرار می‌دهند چنانکه می‌بینیم یکی از علل عمده پیروزی سریع و گسترده پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و آله همان اخلاق حمیده و التزام آن حضرت به عمل به احکام خدا و نظامات اسلام بود.

ب- برگزیدن پیغمبر از خود مردم موجب انس و گرایش مردم به او خواهد شد و بین او و دیگران یک حال عادی و روابط عادی برقرار می‌شود با آن‌ها معاشرت و مجالست می‌نماید و از آن‌ها همسر می‌گیرد و... ، در حالیکه اگر از ملائکه باشد این فایده که اسوه و نمونه باشند وجود پیدا نمی‌کند.

قرآن مجید می‌فرماید: " وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَیهِمْ مَا یلْبِسُونَ و اگر او را فرشته‌ای قرارمی‌دادیم، حتما وی را بصورت انسانی درمی‌آوردیم؛ (باز به پندار آنان،) کار را بر آنها مشتبه می‌ساختیم؛ همان‌طور که آنها کار را بر دیگران مشتبه می‌سازند!

در قرآن مجید می‌فرماید: "وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَی إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَّسُولاً"8

قرآن

(تنها چیزی که بعد از آمدن هدایت مانع شد مردم ایمان بیاورند، این بود (که از روی نادانی و بی‌خبری) گفتند: «آیا خداوند بشری را بعنوان رسول فرستاده است؟!»)

در این دو آیه به این نکته مهم اشاره شده است که باید پیغمبر از خود جامعه باشد و اگر در زمین فرشت‌گان مسکن داشتند برای آن‌ها از ملائکه پیامبر می‌آمد.

هم چنین می‌فرماید: "هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ" 9(او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت) و بلکه منت بر مؤمنین می‌گذارد که می‌فرماید: "لقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ" 10(خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت) و در آیه دیگر می‌فرماید: "لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ" 11.( به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد)

بنابراین وقتی در بین انسان‌ها افرادی باشند که شایسته مقام رسالت و تحمل وحی و سفیر خدا بودن و وساطت بین خدا و خلق را داشته باشند حکمت خدا اقتضا می‌نماید که پیامبران خود را از میان خود انسان‌ها برگزیند و اگر از غیر انسان‌ها و از فرشت‌گان باشد فوائد مهمی که در بعثت انبیاست تأمین نمی‌شود.

اگر تمام لشکرهای دنیا و جنود غیبی بر سر بنی‌امیه ریخته بودند این چنین که حسین علیه‌السلام با امتناع خود از بیعت با یزید و قبول آن همه مصائب، آن‌ها را پایمال کرد و شکست داد، یزیدیان رسوا نمی‌شدند و شکست نمی‌خوردند و این چنین حق ظاهر و باطل آشکار نمی‌گردید.

فرآوری: شکوری

گروه دین تبیان


پی‌نوشت‌ها:

1. سوره فرقان، آیه 7.

2. سوره مؤمنون، آیه 33.

3. سوره زخرف، آیه 31.

4. سوره ابراهیم، آیه 10.

5. سوره قمر، آیه 24.

6. بحارالانوار، ج66، ص292.

7. سوره انعام، آیه9.

8. سوره اسراء، آیه 94.

9. سوره جمعه، آیه‌2.

10. سوره آل‌عمران، آیه 164.

11. سوره توبه، آیه 128

برگرفته از: پایگاه آیت الله العظمی صافی گلپایگانی