تبیان، دستیار زندگی
چرا در نماز حضور قلب نداریم؟ همه می‌دانیم که معنای حضور قلب در نماز چیست. همچنین در فضایل حضورقلب در نماز نیز، بسیار شنیده ایم. روایات بسیار زیادی دراین زمینه وارد شده است. شاید در اهمیت این مساله، همین روایت کافی باشد که: چیزی از نماز بنده قبول نم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا در نماز حضور قلب ندارم؟

چرا در نماز حضور قلب ندارم

همه مي‌دانيم که معناي حضور قلب در نماز چيست. همچنين در فضايل حضورقلب در نماز نيز، بسيار شنيده ايم. روايات بسيار زيادي دراين زمينه وارد شده است. شايد در اهميت اين مساله، همين روايت کافي باشد که:  چيزي از نماز بنده قبول نمي شود جز آنکه با حضور قلب باشد. (1)

اما مساله ديگري هم هست که خيلي ها به دنبال آن هستند، در کتب اخلاقي نيز بدان اشاره شده و حتي در ميان روايات هم شما مي‌توانيد مطالبي در اين زمينه پيدا کنيد و آن هم بررسي علل و عواملي است که باعث برهم زدن حضور قلب نماز گذار مي‌شود.

يکي از اين عوامل بر مي‌گردد به مشکلات اعتقادي و خصوصا بحث توحيد. در اين مقاله به روايتي اشاره مي‌شود که به بررسي اين علت از منظر مسائل اعتقادي پرداخته و درباره آن سخن مي‌گويد. به اين معنا که هنوز براي نماز گزار، قطعي و يقيني نشده است که رزق و روزي فقط و فقط به دست خداست و بندگان همه ابزاري هستند در رساندن اين رزق.

رُوِيَ عَنِ الصّادق عَليهِ السّلام قال:

إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِي الصَّلَاةِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِي كَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي أَمَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي[2]

روايت از امام صادق صلوات الله عليه منقول است كه حضرت فرمودند:

هرگاه بنده به نماز بایستد و نماز خود را سبک به جا آورد، خداوند خطاب به ملائکه می­فرماید: آیا بندۀ من را نمی­بینید؟ گویا اینطور فکر می­کند که برآورده کردن احتیاجات او به دست غیر من است. آیا نمی­داند که برآورده کردن احتیاجات او به دست من است؟

نماز بدون حضور قلب و تند تند،‌ مثل اين مي­ماند كه آدم بخواهد بدهي­اش را ادا كند؛ از سر و ته آن مي­زند اما وقتی مي­خواهد طلب را بگيرد،‌ مي­خواهد تا آخرش را هم بگيرد.

إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِي الصَّلَاةِ...  آنگاه كه بنده مي­ايستد به نمازخواندن؛ و به تعبيري كه ما در گذشته در اين روايات داشتيم، آنگاه که مي­خواهد ‌بدهي الهي را ادا كند. گفته شد که يك طلب از خدا داري که روزي­ات است و يك بدهي هم داري كه واجباتت است. آنگاه كه مي­خواهد بدهي­اش را به خدا ادا كند. يكي از بدهي­ها هم نماز است.

فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ...  اگر واجباتش باشد و ‌كم بگذارد، اين اصلاً نماز نيست. اين را بگذار كنار. چه بسا نظر اين است که آن آدابي را كه در نماز بايد رعايت كند، رعايت نمي­كند؛ از حضور قلب خبري نيست. همواره در فكرش مسائل ديگري است. چه بسا اشاره به اين هم باشد که ‌از يك سنخ آداب مستحبّه مؤكّده (که در نماز داريم) هم خبري نيست. به تعبير من فقط قدر متيقّن از واجبات را ادا مي­كند.

قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِي...  اينجا خداوند خطاب به ملائكه و فرشتگانش مي­فرمايد: شما اين بنده من را نمي­بينيد؟! چون نماز يك نوع بندگي كردن خداست و عبادت است، عبادت يعني بندگي. لذا تعبير مي­كند به «عَبْدِي»

كَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي... گويا اينطور مي­بيند که برآورده كردن احتياجات او بدست غير من است. أَمَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي؟! اين را نمي­داند که برآورده كردن احتياجات او بدست من است؟ نماز بدون حضور قلب و تند تند،‌ مثل اين مي­ماند كه آدم بخواهد بدهي­اش را ادا كند؛ از سر و ته آن مي­زند اما وقتی مي­خواهد طلب را بگيرد،‌ مي­خواهد تا آخرش را هم بگيرد. چطور شد اينجوري شده؟ بدهي الهي را كه مي­خواهي ادا كني،‌ سر و ته آن را مي­زني، ‌امّا وقتي كه مي­خواهي روزي را از خدا بستاني، تا آخرش می­ستانی، و بعدش هم همواره مي­گويي: بده. انصاف هم خوب چيزي است!!

تندتند نماز مي­خواند تا مشتري از دستش نرود. خيال مي­کند مشتري روزي­اش را مي­دهد.

تندتند نماز مي­خواند تا مشتري از دستش نرود. خيال مي­کند مشتري روزي­اش را مي­دهد. كَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي. گويا مي­بيند و اينطوري فكر مي­كند كه برآورده كردن احتياجات او بدست ديگری است. أَمَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي؟! اين را نفهميدي تو که من بايد احتياج تو را برآورده كنم نه مشتري!! پس در اداء دين الهي­ات كم نگذار.


منابع:

1. نصايح، ص 356.

2. اصول كافي، جلد3، صفحه269

برگرفته از بيانات آيه الله مجتبي تهراني

تهيه: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان