تبیان، دستیار زندگی
برخی از بزرگراههای تهران مزین به این شعر شده اند: « سحر آن است که بیدار شود اقیانوس / سحر آن است که خورشید بگوید نه خروس» ؛ صاحب این شعر را می شناسید؟ شاید آری شاید نه و یا شاید اصلا دانستن یک شاعر برای برخی که البته امیدوارم تعدادشان اندک باشد، مهم ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاثیرات شعر بر روی مردم

تاثیرات شعر بر روی مردم

برخی از بزرگراههای تهران مزین به این شعر شده اند: « سحر آن است که بیدار شود اقیانوس / سحر آن است که خورشید بگوید نه خروس» ؛ صاحب این شعر را می شناسید؟ شاید آری شاید نه و یا شاید اصلا دانستن یک شاعر برای برخی که البته امیدوارم  تعدادشان اندک باشد، مهم نباشد! ( که البته در نظر بگیرید این اصلا درست نیست و به ضرر ماست که شاعر این شعر را نشناسیم! )

باید بدانید که شاعر این شعر محمدکاظم کاظمی است، کسی که یکی از تکیه گاه های شعر اجتماعی معاصر فارسی زبانان است؛ معتقد به سرایش برای مردم است و تنها توجه اش به تاثیری است (آن هم از نوع عمیق) که می تواند با سرودن بر روی روح وجان مردم بگذارد.

محمد کاظم کاظمی شاعر خوش زبان افغانی است؛ سال 1346 در هرات افغانستان به دنیا آمد و تا دیپلم را همان جا خواند. 1363 به ایران مهاجرت کرد و ساکن مشهد شد.حالا مهندس عمران است و غیر از شاعری سری هم در ویرایش کتاب های فارسی و آموزش شعر دارد. " قصه سنگ و خشت" و " پیاده آمده بودم" از مجموعه های شعر اوست.

محمدکاظم کاظمی

سخنان او را درباره ی ادبیات اجتماعی و ماندگاری شعر در ادامه می آوریم:

درباره ی روزگار ادبیات (شعر) اجتماعی ایران چنین می گوید:

شعر اجتماعی از حدود یک قرن پیش تا الان در دایره شعر فارسی قابل طرح و توجه بوده و یکی از شاخه های مهم را تشکیل می دهد. در حالی که شعر کهن فارسی غالبا در دو حوزه عرفان یا تغزل (عاشقانه سرایی) خلاصه می شود و موضوع های دیگر هم به نوعی با این دو حوزه ربط پیدا می کند. یعنی مسایل اجتماعی هم در قالب عرفان یا عاشقانه مطرح می شود. چنان که در شعر حافظ این بخش کم تر به عنوان یک شاخه مستقل قابل توجه بوده، چون شعر ما، بین دربار و خانقاه تقسیم می شد.به تعبیری چون فعالیتهای اجتماعی در جامعه کمتر بود؛

از یک قرن پیش، تقریبا از دوران مشروطه به بعد، شعر اجتماعی در دایره ادبیات فارسی بیشتر مطرح می شود و شاعران چه در قالب های کهن و چه در قالب های نوین شعر می سرایند.

باید بدانید که شاعر این شعر محمدکاظم کاظمی است، کسی که یکی از تکیه گاه های شعر اجتماعی معاصر فارسی زبانان است؛ معتقد به سرایش برای مردم است و تنها توجه اش به تاثیری است (آن هم از نوع عمیق) که می تواند با سرودن بر روی روح وجان مردم بگذارد.

بعد از انقلاب اسلامی به دلیل این که شعر رجوع دوباره ای به مردم پیدا می کند و مسایل جامعه بیشتر مورد توجه شاعران قرار می گیرد؛ شاعرانی به منصه ظهور می رسند که از میان مردم برخاستند و با آنها ارتباط دارند. به تعبیر دیگر انقلاب اسلامی یک انقلاب مردمی است و باعث می شود شعر اجتماعی مطرح شود. منتها حوزه طرح و کانون توجه شعر اجتماعی در دهه اول انقلاب، بیشتر موضوع های مبتلا به جامعه بود. مثل پیروزی انقلاب اسلامی، جریان جنگ تحمیلی و بعد از آن رحلت امام خمینی (ره). از دهه هفتاد به بعد یک جریان کاملا شاخص، روشن و برجسته از شعر شکل می گیرد که به مسایل اجتماعی می پردازد و این رفتار را میان شاعران انقلاب می بینیم. از اواخر دهه شصت تا حالا، شعر اجتماعی یکی از شاخه های عمدتا قابل توجه در شعر فارسی امروز است.

برش یا ماندگاری شعر، کدام مهم ترند؟

اگر نگاه شاعران این باشد که شعر باید برش و تاثیر و کارآمدی بیشتری داشته باشد ولو در یک مقطع زمانی کوتاه، علاقه بیشتری برای سرودن شعر اجتماعی پیدا می کند، چون کارآمدی این شعر بیشتر است. اما شاعری که طیف وسیع مخاطبان و ماندگاری آتی شعر بیشتر برایش اهمیت دارد، سراغ مضمون های دیگر می رود.

البته این که برش و تاثیر اجتماعی را از میزان مخاطبان جدا کردم، یک واقعیت است. ما نباید تصور کنیم شعری که مخاطب زیادی دارد، تاثیر بیشتری هم خواهد داشت. حتی گاهی شعرهایی هم که مخاطب زیاد دارد، تاثیرش کم می شود. تاثیر شعر مقدار تکان دهندگی است که در جان یک مخاطب ایجاد می کند. یعنی یک نفر را نسبت به وضعیت قبلی متحول می کند، نه یک هیجان آنی و دوست داشتن صرفا خشک و خالی.

مردم خیلی از شعرها را می خوانند و دوست دارند یا با آنها مواجهند، اما تحولی در آن ها ایجاد نمی کند. بعضی از شعرها تحولشان جدی است و می تواند انسان ها را متحول کند.

مثلا در جلسه ای درباره ترانه سرایی استاد علی معلم دامغانی صحبت کردیم و این که چرا به مثنوی سرایی و گرایش قبلی خیلی رغبت ندارد. دلیلی که ایشان مطرح کرد این بود که فعلا در ترانه با مخاطب وسیع تری سر و کار داریم. رسانه ها امروز سازنده ذهن مخاطبان هستند و بیشتر با موسیقی و ترانه تاثیر می گذارند. به همین دلیل این ترانه ها بازتاب بهتری می تواند پیدا کند. وقتی ترانه ای می سرایم در کوتاه ترین زمان به گوش چندین میلیون آدم می رسد. در حالی که مثنوی های ما این برش را نداشت.

در جواب ایشان گفتم تعداد زیادی که این ترانه ها را می شنوند، لذت سطحی می برند و چنین نیست که یک آدم با ترانه استاد معلم دگرگون شود یا یک تاثیر فکری خاص بگیرد و مسیر زندگی اش عوض شود. این اتفاق کمتر می افتد. ولی مثنوی های آقای معلم این تحول را در آدم ایجاد می کرد. خیلی از افراد مسیر شاعری و تفکرشان به وسیله یک مثنوی استاد معلم عوض شد. تعداد این افراد کم است، یک نمونه اش خودم.

نتیجه گیری از سخنان محمدکاظم کاظمی:

باید بدانیم که شعر اجتماعی یکی از شاخه های مهم شعری است و از اواخر دهه ی شصت تا به حال این توجه و اهمیت بدان بسیار بیشتر شده، شعر اجتماعی منجر به حرکت، تحول و پویایی در افراد جامعه می گردد و می تواند بنیانگر حرکات عظیمی باشد که این به خودی خود بسیار حائز اهمیت است. در قسمت دوم محمدکاظم کاظمی معتقد است، شعری که بتواند تاثیری شگرف بر روحیه ی افراد بگذارد بسیار مهم تر و برجسته تر از شعری است که تنها توجه میلیونی جامعه ی انسانی را به خود جلب کند و در نهایت ثمره ای برای افراد نداشته باشد.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: ماهنامه اجتماعی مهرنو، شماره دوم