تبیان، دستیار زندگی
گفت وگو با دکتر«فاطمه قاسم زاده» روان شناس فرار از مدرسه، فرار از خانه و فرار از زندگی طبیعی، این جریان مثل حلقه های یک زنجیر به هم متصل است که کشور ما متأسفانه سال هاست با این بحران روبه روست. سیستم نظام آموزشی کشور سیستم ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرار به سوی آرزوهای کم عمق

گفت وگو با دکتر«فاطمه قاسم زاده» روان شناس


فرار از مدرسه، فرار از خانه و فرار از زندگی طبیعی، این جریان مثل حلقه های یک زنجیر به هم متصل است که کشور ما متأسفانه سال هاست با این بحران روبه روست. سیستم نظام آموزشی کشور سیستم خسته کننده ای است. در این سیستم شیوه های ادب آموزی، فقدان فعالیت های نوآموزانه در راستای جذب دانش آموزان، شیوه های تنبیهی نادرست و قیاس بین دانش آموزان گاهی سبب فرار دانش آموزان از مدرسه می شود. در حالی که در کشورهای توسعه یافته حداقل تحصیلات پایان دوره متوسط است. اما در کشور ما ترک تحصیل و ترک مدرسه بعد از دوران ابتدایی بسیار شایع است.


خانم قاسم زاده،علل فرار کودکان و نوجوانان از مدرسه چیست؟

من فکر می کنم دلایلش به فشارهای درسی و شیوه های آموزش و پرورش ما برمی گردد و مسائلی مثل تأکید بر نمره، مقایسه یا رقابت زیاد، کار انفرادی، کمبود روش های عملی، حجم بالای کتاب های درسی و غیرکاربردی بودن درس ها از دلایل عمده دلزدگی بچه ها از مدرسه است. این مسئله اگر بچه ها در خانواده مشکل هم داشته باشند، شاید منجر به فرار از خانه  شود.

در حالی که رسیدگی به اوقات فراغت و استراحت برای بچه ها بسیار مهم است. ما چگونگی رفتار درست با کودکان و نوجوانان را چه در مدرسه و چه در خانواده نمی دانیم؛ رفتارها خیلی محبت آمیز نیست. بچه ها در اوقاتی که در مدرسه هستند کمتر تشویق می شوند، کمتر گردش علمی می روند و اصلاً گاهی فعالیت گروهی ندارند.

آموختن جزو ذات هر انسانی است. اگر شیوه های آموزشی ما درست باشد، هیچ کودک و نوجوانی از مدرسه فرار نخواهد کرد. محیط های ما محیط های با جاذبه ای نیستند. در محیط مدرسه بچه ها شخصیت شان شکل می گیرد، ساخته می شوند و اگر این محیط را با علاقه سپری کنند و به توانمندی برسند، بسیاری مسائل حل خواهد شد.


بحث تنبیه و فرار از مدرسه بحث مهمی است. ما هنوز در مدارس و مخصوصاً مدارس پسرانه، تنبیه بدنی داریم، در این باره نظر شما چیست؟

تنبیه، رفتارهای تحقیرآمیز و توهین، شیوه های نادرستی است که متأسفانه ما با آن مواجهیم مخصوصاً در مدارس پسرانه؛ و کمتر از رفتارهای تشویق آمیز برای بچه ها استفاده می کنیم.


در بین نوجوانان یک نوع ناامیدی از آینده و یک نوع نگرانی وجود دارد که بعد از مدرسه چه خواهد شد؛ به ویژه این که جامعه به مرور به سمت نگرش مادی و تجمل گرایی پیش می رود. این مسئله چقدر در دلزدگی نوجوانان از ادامه تحصیل تأثیر دارد؟

این نگرش بیشتر اوقات از خود معلم به دانش آموز انتقال پیدا می کند وقتی معلم وارد کلاس می شود و می گوید: «این همه درس خوندیم آخرش هیچی! و غیره...» طبیعتاً تأثیر مخربی بر ذهنیت دانش آموز می گذارد. بخشی از این نگرش هم از خانواده ها به بچه ها انتقال داده می شود که خود عامل مهمی در فرار از ادامه تحصیل است؛ در حالی که خواندن تا حداقل دیپلم به عنوان تحصیلات پایه ای ضروری است حتی اگر برای پیدا کردن راه هایی که برای کسب پول بیشتر باشند باید این آموزش دوره متوسطه انجام شود. این لازمه قرن 21 است.


مکانیزم فرار را به عنوان یک رفتار تعریف کنید؟

اصل فرار یک شیوه نادرست رفتاری در قبال مشکلات است، حالا این می خواهد فرار از مدرسه یا فرار از خانواده باشد. در واقع مکانیزم روانی منفی است به هر حال ما مکانیزم های رفتاری گوناگونی داریم که به گروه مثبت و گروه منفی تقسیم می شوند و «فرار» جزو رفتارهای منفی است که برای جلوگیری از آن باید روی خانواده ها کار بکنیم و با آموزش مهارت های زندگی که شامل سه بخش می شود. این سه بخش به ترتیب « حل مسئله» است که مدرسه و خانواده ما در این زمینه بدون مشکل نیستند؛ دوم «مهارت یابی» را باید آموزش بدهیم دیگر اینکه به بچه ها آموزش بدهیم در محیط های آموزشی «  شیوه برخورد با مشکلات  » به چه شکل باید باشد و به معلمان نیز آموزش دهیم برای انتقال درس چه باید بکنند.

به هر حال در ماده28 و 29 کنفرانسیون حقوق کودک مراتب آموزش برای همه کودکان باید فراهم بشود و طبق ماده 29، این آموزش به رشد شخصیت کودک کمک کند.

آموختن برای یاد گرفتن و آموختن برای کاربری از جمله اهدافی است که یونسکو آن را برای قرن 21 تعریف کرده است. اگر آموزش ها و مطالب کتاب های درسی کاربردی باشد در بچه ها شوق و انگیزه ایجاد خواهد کرد. بچه های ما در شرایطی خودشان را برای کنکور آماده می کنند که اضطراب قبولی یا مردودی در کنکور بخش عظیمی از اوقات آنان را به خود اختصاص می دهد. سیستم نمره ای مدارس ما هم بسیار غلط است؛ بچه ها برای نمره 20 تلاش می کنند در حالی که بسیاری از کشورها نمره نمی دهند و به همان الف، ب و ج کفایت می کنند.

آموزش باید برای با هم زیستن باشد و هوش هیجانی بچه ها را پرورش بدهد تا آنها یاد بگیرند چگونه همزیستی داشته باشند. اگر بچه ها این همزیستی را آموزش ببینند مسلماً از فرار آنها جلوگیری خواهیم کرد.

هوش، توانایی سازگاری با محیط است. افرادی هستند که با هوش هستند و قدرت سازگاری دارند و می توانند شرایط را تغییر بدهند و افراد باهوش کمتر با محیط دچار تعارض می شوند.


ارتباط فرار با بحران های هویتی چقدر است؟

فرار با هویت ارتباط مستقیم دارد. ما در کتاب های درسی درباره فیزیک و شیمی بحث می کنیم اما بخشی از مهارت های زندگی که بچه ها بتوانند خودشان را و محیط را چگونه بشناسند آموزش نمی دهیم. هویت در دوره نوجوانی شکل می گیرد و به شدت نیاز هست در این زمینه آموزش بدهیم. آنها می خواهند بدانند که هستند. چه می خواهند و چطور باید به خواسته خود برسند. وقتی این مسائل هویتی حل نشود بچه ها دچار سرگشتگی و انحراف می شوند.


این جریان چقدر منجر به فرار از خانه می شود؟

فرار از خانه دلایل متعددی دارد که تحقیقات وسیعی در این زمینه توسط دانشگاه تهران صورت گرفته است. در ارتباط با فرار دختران، عمده ترین دلیل نحوه های رفتار با بچه ها و خشونت و محدودیت زیاد و تبعیض بین بچه ها به شکل مستقیم و غیرمستقیم بوده است.


رابطه فرار با بیماری های روانی چقدر است؛ مثل بیماری اسکیزوفرنی یا ...؟

بخشی از فرارها به بیماری های روانی  و اختلال شخصیت  فرد برمی گردد و فرد ممکن است که از این نوع ناراحتی یا بیماری رنج ببرد و باعث سرکشی او شود. بخشی از اینها هم مربوط به اضطراب افراد است.


رابطه هوش با فرار چیست؟ چون بعضی می گویند اغلب دختران فراری از بهره هوشی کمی برخوردارند.

اولاً هوش را باید تعریف کرد و اینکه هوش توانایی سازگاری با محیط است. افرادی هستند که باهوش هستند و قدرت سازگاری دارند و می توانند شرایط را تغییر بدهند و افراد باهوش کمتر با محیط دچار تعارض می شوند. اما گاهی افراد بسیار تیزهوش دچار تضادهای زیاد با محیط می شوند در این شرایط هوش هیجانی مطرح می شود و اینکه این هوش هیجانی را چطور باید کنترل کرد.


گاهی ما بچه های فراری نداریم، اما پدران و مادران فراری داریم که هیچ احساس مسؤولیت خاصی نسبت به فرزند و خانواده شان ندارند.

بله، خانواده هایی که درگیر فقر و اعتیاد هستند. پدر معتاد است و حاضر است فرش زیر پای بچه و همسرش را بفروشد و آدم مسئولی نسبت به خانواده اش نیست. خاصیت اعتیاد این است که خصایص انسانی را در فرد می کـُشد. بنابراین اعتیاد  یکی از دلایل فرار از مسئولیت است.

در کشور ما تجمل گرایی سبب شده برای به دست آوردن پول بیشتر، پدرها تا دیر وقت کار کنند و به نوعی از حضور خود در کنار فرزندان غیبت دارند. در این شرایط در نبود پدر فرزندان دچار آسیب می شوند.


به عنوان آخرین سؤال، در تحقیقاتی که در مورد فرار کودکان از مدرسه و خانه صورت گرفته، آمده است که نوجوانان فراری برای این از خانه بیرون می آیند و فرار می کنند تا بتوانند برای خود آینده سازی کنند. شما با این نظر چقدر موافق هستید و این آینده سازی و رویابافی آیا خاص نوجوان ایرانی است؟

باز هم این برمی گردد به آموزش بچه ها و خانواده و مدرسه و اینکه در دوره نوجوانی  این ویژگی وجود دارد که نوجوانان، احساسی عمل می کنند؛ توجه و تعمق نمی کنند. شاید فکر می کنند از خانواده جدا خواهند شد و به پول دسترسی پیدا خواهند کرد. اما چگونگی به دست آوردن پول را نمی دانند.

در این دوره آرزوها زیاد عمق ندارد و شاید فرد آموزش ندیده که برای هر تصمیم گیری ابتدا باید پیامدهای منفی و مثبت آن را بسنجد و این باز به سیستم آموزش ما چه در خانه و چه در مدرسه باز می گردد.

منبع: یاس نو


لینک ها

خیابان جای مناسبی برای یافتن شریك زندگی نیست

فروش کتاب های « روان شناسی » ، « خانواده » و « متفرقه » در فروشگاه اینترنتی تبیان