تبیان، دستیار زندگی
سید جمال اسد آادی از پیشگامان مبارزهع با استبداد و آغازگری جنبش های اسلامی در منطقه بوده است که در اینجا به ذکر خاطراتی از ایم خاطراتی از این مبارز اسلام گرا می پردازیم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطراتی‌ از شهید زنده مصر


سید جمال الدین اسد آبادی از پیشگامان مبارزه با استبداد و آغازگری جنبش های اسلامی در منطقه بوده است که در اینجا به ذکر خاطراتی از این  مبارز اسلام گرا می پردازیم.


سیدجمال الدین اسدآبادی

موج بیداری اسلامی که مدت هاست که مصر را درنوردیده و حال به سایر کشورهای اسلامی رسیده با تاثیر از انقلاب اسلامی ایران در سطح خارجی و در داخل متاثر از وجود شخصیت هایی چون محمد عبده، و سید جمال اسد آبادی می باشد.

سید جمال در مصر با استقبال برخی مقامات دولتی روبرو شد و شروع به تدریس و تبلیغ کرد. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مصر از او بهره بردند. و اکنون نیز مردم در قیام خود به شخصیت هایی چون او و افکار ضد استعماریش تعسی می جویند.

سید جمال بعد از طی عمر مبارزاتی خود در آخر نیز  هدف کینه دشمنان قرار گرفت و به شهادت رسید و این روح مبارزاتی این شهید است که زنده است و به قیام مردمی آن بیش از پیش حیات می بخشد و انگیزه.

در اینجا به ذکر خاطراتی از وی می پردازیم:

کنار گیری از جمعیت ماسونیه

مرحوم‌ سید جمال‌الدین‌ وقتی‌ كه‌ با آن‌ افكار بلند و آرزوهای‌ وسیع‌ وارد كشور مصر شد و برنامه جمعیت‌ «ماسونیه‌» را كه‌ در سرلوحه آن‌ نشر: حریت‌ ـ اخوت‌ ـ مساوات‌ قید شده‌ بود ملاحظه‌ نمود، آن‌ را پسندید و به‌ این‌ جهت‌ به‌ آن‌ جمعیت‌ پیوست‌ و كارت‌ عضویت‌ گرفت‌.

روزی‌ وارد انجمن‌ شد و در صف‌ مستمعین‌ نشست‌. سخنران‌ پشت‌ میز خطابه‌ قرار گرفت‌ و در ضمن‌ سخنرانی‌ اظهار نمود: «ما در سیاست‌ دخالت‌ نمی‌كنیم‌!»

سید جمال‌الدین‌ از شنیدن‌ این‌ سخن‌ برآشفت‌ گفت‌: چطور می‌شود در برنامه جمعیتی‌، كسب‌ حقوق، آزادی‌ و برادری‌ و برابری‌ قید شده‌ باشد، با این‌ حال‌ شخص‌ برای‌ تحصیل‌ آزادی‌ و حقوق مغصوبه‌ خویش‌ صدایش‌ را بلند نكند؟ هر گاه‌ چنین‌ است‌ من‌ با این‌ جمعیت‌ كار نمی‌كنم‌ و بدین‌ جهت‌ از عضویت‌ كنار گرفت‌ و شخصاً شروع‌ به‌ تأسیس‌ انجمن‌ سیاسی‌ دیگری‌ كرد.

دوست‌ من‌ شیخ‌...

مرحوم‌ سید نسبت‌ به‌ مرحوم‌ شیخ‌ محمد عبده‌ خیلی‌ علاقمند بود و همیشه‌ هوش‌ و فضیلت‌ او را می‌ستود و هر وقت‌ از او یاد می‌كرد می‌گفت‌: «دوست‌ من‌ شیخ‌...».

بقائی‌ كه‌ مطلوب‌ خاطر همه متفكرین‌ و عقلاست‌ فناپذیر نیست‌ و هیچ‌گونه‌ نزاعی‌ ندارد، بلكه‌ چیزی‌ كه‌ مورد تنازع‌ است‌ فناپذیر می‌باشد زیرا نزاع‌ و طرف‌ نزاع‌كننده‌ و مورد نزاع‌، همه‌ فانی‌ می‌شوند و مقدرات‌ همه‌ یكسان‌ است‌، پس‌ به‌ این‌ دلیل‌ بهتر این‌ است‌ كه‌ فلسفه داروین‌ را تنازع‌ فنا بنامیم‌، نه‌ تنازع‌ بقاء!»

سید عبدالله ندیم‌ كه‌ مردی‌ دانشمند بود و با مرحوم‌ سید خیلی‌ معاشرت‌ می‌كرد و اغلب‌ نزد او بسر می‌برد روزی‌ گفت‌: نسبت‌ به‌ شیخ‌ محمد عبده‌ خیلی‌ اظهار لطف‌ می‌كنید و ستایش‌ زیادی‌ درباره او می‌فرماید و سایر اشخاص‌ را به‌ عنوان‌ «رفیق‌» و «آشنا» معرفی‌ می‌كنید؟. سید تبسمی‌ كرد و فرمود:

«شما نیز آقای‌ عبدالله دوست‌ من‌ هستید، با این‌ حال‌ فرق بین‌ شما و شیخ‌ زیاد است‌، زیرا او در هنگام‌ سختی‌ دوست‌ من‌ است‌، شما در حال‌ آسودگی‌!». مرحوم‌ ندیم‌ با شنیدن‌ این‌ سخن‌ سكوت‌ كرد.

ریشخند به تئوری داروینیسم

مرحوم‌ سید به‌ تئوری‌ «داروین‌» كه‌ طرفدار «فلسفه‌ تنازع‌ بقاء» بود، می‌خندید و این‌ نظریه‌ را ریشخند می‌كرد و می‌گفت‌:

«بقائی‌ كه‌ مطلوب‌ خاطر همه متفكرین‌ و عقلاست‌ فناپذیر نیست‌ و هیچ‌گونه‌ نزاعی‌ ندارد، بلكه‌ چیزی‌ كه‌ مورد تنازع‌ است‌ فناپذیر می‌باشد زیرا نزاع‌ و طرف‌ نزاع‌كننده‌ و مورد نزاع‌، همه‌ فانی‌ می‌شوند و مقدرات‌ همه‌ یكسان‌ است‌، پس‌ به‌ این‌ دلیل‌ بهتر این‌ است‌ كه‌ فلسفه داروین‌ را تنازع‌ فنا بنامیم‌، نه‌ تنازع‌ بقاء!»

اشخاصی‌ در این‌ زمینه‌ بر مرحوم‌ سید خرده‌ گرفتند و گفتند: آیا عقیده‌ دارید كه‌ جهان‌ تمدن‌ همه‌ و همه‌ در این‌ نظریه‌ به‌ خطا رفته‌اند؟ پاسخ‌ داد:

جهان‌ تمدن‌ چیست‌؟ آیا غیر از شهرهای‌ بزرگ‌ و بناهای‌ مرتفع‌ و قصور مجلل‌ و با شكوه‌ و كارخانه‌های‌ عظیمی‌ كه‌ پنبه‌ و ابریشم‌ را با رنگهای‌ گوناگون‌ به‌ صورت‌ پارچه‌ بیرون‌ می‌دهند و غیر از معادن‌ و كانهای‌ مختلف‌ و احتكار سرمایه‌داران‌ سرمایه‌های‌ گزاف‌ را، و غیر از اختراع‌ توپهای‌ مهیب‌ و بمبها و كشتیهای‌ مخرب‌ و سایر ابزاری‌ كه‌ برای‌ آدمكشی‌ به‌ وجود آورده‌اند، چیز دیگری‌ است‌؟ و آیا ملل‌ راقیه‌ و متمدن‌ امروز جز به‌ داشتن‌ این‌ اشیاء به‌ چیز دیگری‌ افتخار دارند و آیا در غیر این‌ مورد مسابقه‌ای‌ گذاشته‌اند؟

چطور می‌شود در برنامه جمعیتی‌، كسب‌ حقوق، آزادی‌ و برادری‌ و برابری‌ قید شده‌ باشد، با این‌ حال‌ شخص‌ برای‌ تحصیل‌ آزادی‌ و حقوق مغصوبه‌ خویش‌ صدایش‌ را بلند نكند؟

در این‌ صورت‌ اگر همه اختراعات‌ و اكتشافات‌ و همه مصالح‌ و منافع‌ حاصله‌ از آن‌ را در یك‌ كفه‌ بگذاریم‌ و جنگها و مصائب‌ و عواقب‌ شوم‌ و نتایج‌ حاصله‌ آن‌ را در كفه‌ای‌ دیگر، قطعاً كفه سنگین‌تر همانی‌ خواهد بود كه‌ وسائل‌ تخریب‌ در آن‌ گذاشته‌ شده‌ است‌.

در این‌ صورت‌ چنین‌ ترقی‌ و دانش‌ و تمدنی‌ جز انحطاط‌ و مصیبت‌ چه‌ معنی‌ و ثمری‌ دارد؟ و البته‌ چنین‌ دستگاهی‌ جز جهل‌ و وحشیگری‌ صرف‌، نتیجه‌ و بهره‌ای‌ نخواهد داشت‌ و با مجهز شدن‌ به‌ این‌ نوع‌ وسایل‌ مخرب‌، انسان‌ بیچاره‌ به‌ عالم‌ حیوانیت‌ سوق داده‌ خواهد شد.

آیا هیچ‌وقت‌ شنیده‌اید سیصد هزار افعی‌ در مقابل‌ سیصد هزار افعی‌ دیگر صف‌آرائی‌ كنند و نیش‌ خودشان‌ را به‌ بدن‌ یكدیگر فرو برند و یكدیگر را بكشند؟

یا اینكه‌ هرگز دیده‌اید شیرها با یكدیگر به‌ ستیزه‌ برخیزند و خون‌ همدیگر را بریزند و گوشتشان‌ را بخورند؟ در این‌ صورت‌ تصدیق‌ خواهید كرد كه‌ آنچه‌ فعلاً جهان‌ دارد و در صدد افزون‌ كردن‌ آنست‌، مدنیت‌ و علم‌ نیست‌، بلكه‌ جهل‌ است‌ و توحش‌!

فرآوری:امیر رضوانی

بخش تاریخ تبیان


منابع:

سایت مصلح شرق

ویکی پدیا