ماندگارترین راز در کلام امام حسن عسکری (علیه السلام)
حضرت امام حسن عسکری(علیهالسلام) به کنیههای "ابامحمد" و "ابن الرضا" مشهور بودند. با کاوش در منابع تاریخی، به دست میآید که در کودکی همراه با پدر بزرگوارشان به تبعیدگاه آمده و مدت بیست سال با امام هادی(علیهالسلام) در زندان یا تبعید به سر بردند. پس از شهادت امام دهم شیعیان، دوران شش ساله امامتش را نیز به همین منوال گذراند(1). بی گمان،دوران امامت امام حسن عسکری(علیهالسلام) یکی از حساسترین دورههای امامت شیعه بوده است، زیرا رهبری و امامت شیعه به جایی میرسد که همگان انتظار آن را داشتهاند. بر این اساس، از طرف خلافت وقت، اموال و اوقاف شیعه، به دست کسانی که دشمن آل محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)و جریانهای شیعی بودند سپرده میشد تا بدین گونه از تقویت بنیه مالی نهضت جلوگیری کنند(2).
چنین سیاستی در را ستای جلوگیری از مفهوم والای ظهور منجی، در نزد خاندان پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)بود. با آن که بنی عباس در گذشته قصد داشت چنین مفهوم پویایی را به نفع خود در خاندان بنی عباس پی ریزی کردند، اما شیعه در طول دوران مختلف امامت معصومان(علیهمالسلام)، به چنان بلوغ فکری رسیده بود که دیگر، سیاستهای دشمنان دین خدا کارساز نبود.
بی تردید، دوره امامت یازدهمین امام شیعیا ن(علیهالسلام)، سرآغاز تعابیر نورانی پیامبر و امامان شیعه(علیهمالسلام) در ظهور منجی و قائم آل محمد(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بود. با آن که خلافت عباسی، در همه حال مراقب اقدامهای فرهنگی و انقلابی امام عسکری(علیهالسلام) بود، ولی آن حضرت به گونه معجزه آسا باز هم در مسیر تقویت هر چه بیشتر مقوله انتظار و ظهور قائم(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، سخنان ارزشمندی را بیان داشتند.
شیخ صدوق در کمال الدین، از موسی بن جعفر بغدادی نقل میکند که گفت: شنیدم امام حسن عسکری(علیهالسلام) میفرمود:"شما را چنان میبینم که بعد از من درباره جانشین من اختلاف میکنید. آگاه باشید... کسی که معتقد به امامت ائمه بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)باشد ولی فرزند مرا انکار کند، مانند آن است که تمام انبیا را باور دارد ولی نبوت پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)را منکر شود. در صورتی که هر کس منکر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)باشد همه پیامبران را انکار کرد ه است، زیرا اطاعت آخرین نفر ما، مانند اطاعت اولین آنهاست و هر کس منکر اولین معصوم ما شود، آخرین نفر ما را انکار کرده است. آگاه باشید... فرزند مرا غیبتی است که مردم درباره آن دچار شک و تردید شوند، مگر کسا نی که خداوند آنها را ثابت میدارد."(3)
این همان است که امامان شیعه(علیهم السلام) بر آن تأکید ورزیدهاند که "ما کسی را مؤمن و شیعه به شمار نمیآوریم مگر هنگامی که از اوامر ما پیروی نماید."
نویسنده میکوشد تا درباره آخرین جمله از این حدیث رهگشا (شک و تردید در مقوله انتظا ر) به محوریت دنیا مرزی، دنیا رمزی و دنیا رازی، ارائه گر سرفصلهای توضیحی باشد.
دنیا، در مفهوم تقابلی خود، با سرای آخرت، بستر زندگی فرزندان آدم است.
چنین بستری در نگاهی ژرف، سراسر، مرز است و رمز و راز... مرزها در آینه خلق و خوی نهفته در آدمیزادگان نمایان گشت. مرام هابیلی، مرز قابیلیان گردید و این گسست، یعنی جدایی حق از باطل.
مرزها مقدسند، زیرا جا پای استقرار آدمیت است در سرزمین فطرت.
شاید مرزبندیهای جغرافیایی نیز از این لحاظ ارزشمند باشند که نمایانگر وطن میگردند. آن گاه که خدا انسان را آفرید، کالبد بی جانش را هویت بخشید. در او دمید و مسجود فرشتان شد.
این دمیدن، آدمی را به چالش واداشت تا برای همیشه مرز خوبیها را پاس بدارد. بی گمان، این دنیا مرز است و پویایی آن به غفلت نورزیدن از دمیدن خداست. به تعبیری این "نفخه الهی" را چنانچه آدمی در زندگی همیشه به یاد داشته باشد، در وطن الهی یا همان آدمیت، خوش سیری دارد. و این خود تلاقی گاه آدمیت و حیوانیت است. گاه افرادی وابسته به دنیایند تا جایی که ارزشها را فراموش میکنند. فارغ از آن که اشخاصی نیز عارف و واصل به حقند که حقیقتهایی دیگر را در مییابند که او بیگانه با آنهاست.
اینجاست که در نگاهی معنوی، چنین آدمهای بی خردی، با فراموشی فطرت خویش، از حیوانات نیز دنیاییتر، دنی تر و پستتر میگردند. بر این اساس، فطرت، آدمیت انسان را در قبال عمل نمودن به احکام الهی (انجام واجبات و ترک محرمات) تضمین مینماید. و این همان است که امامان شیعه(علیهم السلام) بر آن تأکید ورزیدهاند که "ما کسی را مؤمن و شیعه به شمار نمیآوریم مگر هنگامی که از اوامر ما پیروی نماید."(4) این باور از چنان استحکامی برخوردار است که فرمودند:"هر آن کس که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به گونه مردگان دوره جاهلیت مرده است."(5) چنین باوری، شیعه را وامی دارد تا در مسیر خداشناسی مرز راستین ایمانش را که همان شناخت اسلام از شبکه نورانی امامان شیعه(علیهمالسلام) است، پاس بدارد. بدیهی است، سرفصلهایی چون دنیا، آخرت، بهشت، جهنم، نفخه الهی، فطرت و معرفت حلال و حرام و الهی... همه به مرزبندی شناخت امام شیعه و حجت خدا در هر عصری خاتمه مییابد.
از سویی دیگر، این دنیا رمز و رازی دارد که باید در پی کشف آن برآییم. هر رمزی، به محتوای درونش بستگی دارد که تا چه اندازه از ارزشمندی برخوردار است. رمزها در امتداد عقلانی مرزها قابل کشفند، به شرطی که در حقانیت و اصالت رمزها، دچار تردید نشویم. در زندگی روزمره آدمیان، حوادثی به ظهور میرسد که ندانستن علتها و زنجیره غایتی آن، هر یک میتواند رمزی در زندگی انسانها باشد. زلزله، سیل، مرگ و فراز و نشیب روزگار و... همه و همه رمزهایی هستند که انسان خواهان حیات طیبه، با کشف آنها زندگی جاویدی را برای خود رقم میزند. بدیهی است، کشف این گونه رموز، به طور کامل به اعتقادات و معنویات بستگی دارد که تا چه اندازه آدمی از آن برخوردار باشد.
چنانچه از پیچیدهترین رمزها به "راز" تعبیر نماییم، حقیقت بحث آشکارتر میشود، که رازها نیازمند رازدارانی مستحکمند. یکی از ماندگارترین رازهای عالم که در طول تاریخ، رازداران خاص خود را به همراه داشته است، مقوله ظهور منجی از خاندان پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)بوده است .(6) این رازداران بیگانه با تردید، بر این باورند که تاریخ بشری با وجود فراز و نشیبها، فرجامی خجسته دارد و با ظهور مهدی(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) کار جهان به سامان میشود و آدمی به رستگاری دست مییابد. این، وعدهای مقدر است که احادیث و اخبار موثق به آن اشاره کرده و شیعیان آن را امری حتمی و تحقق یافته در آینده میدانند.(7)
این عاشقان از زندگی لذت نمیبرند تا آن که راز معنوی را به چشم ببینند و این رازی است که هر چند در فردوس یا بهشت جاودان هم باشند، باز به دنبال آن روانند(12)، بر این رازشان استوارند و در مناجات عارفانه خود نجوا دارند:"بار پروردگارا آن جمال دلربای با عظمت و آن سیمای محبوب را به من نشان بده.
از برکات چنین راز مقدسی که پنهان از چشمهای ظاهری است، روحیه منتظرانی است که در راه یاری حق و یاری دین خدا و امر به معروف و نهی از منکر، در برابر باطل ایستادگی دارند. آنان آموختهاند که اگر از دنیا تنها یک روز باقی بماند، خدا آن روز را طولانی میگرداند تا مردی از فرزندان پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)ظهور کند که دنیا را سرشار از عدل و قسط نماید و ظالمان را به سزایشان رساند.(8) چنین رازدارانی به وعده پیشوایی مؤمنان ایمان دارند(9) و با تلقینهای رسیده از مدار وحی، انتظار فرج را، پرفضیلتترین کردارها میدانند.(10) ایشان به گوش جانشان نواخته شده است که هر کدام از شما در انتظار و چشم به راهی این راز بزرگ، از دنیا برود؛ همچون کسی است که در خیمه منجی و قائم(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، همراه او بوده است.(11)
این عاشقان از زندگی لذت نمیبرند تا آن که راز معنوی را به چشم ببینند و این رازی است که هر چند در فردوس یا بهشت جاودان هم باشند، باز به دنبال آن روانند(12)، بر این رازشان استوارند و در مناجات عارفانه خود نجوا دارند:"بار پروردگارا آن جمال دلربای با عظمت و آن سیمای محبوب را به من نشان بده.(13) برای تعجیل منجی دعا میکنند و قائم(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) برایشان دعا میکند. هر صبحگاه و شامگاه به رازشان پابندند و در لحظههایی که در ناامیدیهای زندگی، طاقتشان کم میشود؛ خاضعانه دعای ثابت ماندن در دین را میخوانند.(14) به راستی که چه خوش رازی دارند چنین رازداران سیراب شده از آبشار معرفت(15)، چه این که این راز بزرگ، رازهای انبیا را نیز در خود جای داده است. امام سجاد(علیهالسلام) فرمودند: در قائم(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، سنتهای انبیای سلف نیز موجود است. طولانی بودن عمرش به مثل عمر نوح و آدم(علیهالسلام)، پنهان بودن ولادتش همانند ابراهیم(علیهالسلام)، غیبتش به مانند موسی(علیهالسلام)، فرج و گشایشش همانند ایوب(علیهالسلام)، تردید و شک دربارهاش همچون اختلاف و تردید مردم درباره مسیح(علیهالسلام) و حق طلبی و از بین بردن زورگویان و طاغوتها همانند جدش محمد مصطفی(ص).(16) بدون تردید، ماندگاری این راز را باید از آن منظر کاوش نمود که تاریخ جهان، با حجت خدا آغاز گردید و با حجتی دیگر به پایان میرسد، زیرا دنیا نیز وامدار چنین رازی است که اگر حجت خدا نباشد، دنیایی نیست.(17)
در طول تاریخ، همیشه کسانی بودند که قصد از بین بردن چنین رازی را داشتند. امام رضا( ع) فرمود:"بنیامیه و بنی عباس به دو علت به روی ما شمشیر کشیدند؛ نخست این که خود میدانستند در خلافت حقی ندارند، بنابراین میترسیدند ما ادعای حکومت کنیم و خلافت را به جایگاه اصلی آن بازگردانیم. دوم، از روایتهای متواتر یقین داشتند به این که زوال حکومت ستمکاران به دست قائم ماست. و از طرفی شک نداشتند که خودشان از ستمکارانند. بر این اساس، کوشش داشتند به منظور جلوگیری از تولد امام قائم(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، با کشتن او، اولاد رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)را به قتل رسانند و نسل او را نابود کنند، اما خداوند برای هیچ کدام از آنها این امر را میسر نمیسازد تا نور "قائم" خود را به کمال رساند.(18)
پس از غیبت آن بزرگوار نیز دشمنان خدا در پایان بخشی به این معمای پیچیده عالم هستی، کوشش داشتند، ولی امر خدا بر چیزی استوار است که باید محقق شود. اینک پس از چندین قرن، افکاری بیگانه با رازهای الهی، با بیان شبهههایی، تلاش در مسیر غیرواقعی نشان دادن مقوله انتظار منجی مینمایند. ایشان چنین حقیقت پویایی را در قالب اساطیر کهن نهادینه میکنند و با طرح مقوله اشتراک جمعی تمام ادیان، درباره ظهور من جی، این راز را تنها یک اسطوره میپندارند. در بیانی دیگر، کارکرد اسطورهها را متفاوت میدانند و چنین حقیقتی را از نمونههای اساطیر موفق در هماهنگی نظم دینی و باورهای مذهبی افراد قلمداد مینمایند. باید اذعان نمود، این دیدگاه در هر موردی که از توان درک حقایق عاجز است، با آوردن واژههایی کلیشهای همچون سمبلیک، اسطوره و خرافات... به آن خاتمه میدهد. ایشان مقصود و هدف خود را در لابه لای مطالب علمی پنهان میسازند و با زیرکی خاص به مخاطب خود القا میکنند، حق و حقیقتی در این گونه مسایل عامه پسند و جود ندارد.
در دایره تقدیر الهی، مقدر است که این وجود مقدس و رهبر منتظر خود را آشکار نسازد و با این که همراه دیگران لحظهی موعود را انتظار میکشد، خود را به آنان ننماید. حکمت غیبت امام عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) برای ما به طور کامل روشن نشده است و به یقین علت آن پس از ظهور حضرت، مشخص میگردد
به اعتقاد نویسنده، چنین شبهاتی همه از غفلت در وادی جهانبینی اسلامی است. چنانچه معیارهای موفقیت یک جهانبینی برتر را بازنگری کنیم، این حقیقت آشکار میشود که رسالت و نقش دین در حل بحرانهای زندگی، انسان مؤمن را به صحیحترین شیوه، هدایت بخشی میکند.
اگر قائل گردیم که یک جهان بینی باید قابل اثبات باشد و پشتوانههای عقلانی و منطقی داشته باشد، زندگی آدمی در آن هدفمند و معنادار باشد یعنی زندگی در دنیا پوچ و بی هدف نباشد و از همه مهمتر انسان را نسبت به آنچه از او صادر میشود متعهد و مسئول نماید و دیگر آن که آرمان ساز و تقدس بخش هدفهای انسانی باشد و انسان را نسبت به آیندهاش امیدوار سازد(19)؛ با توجه به این مؤلفههای کارآمد، به دست میآید که جهانبینی اسلامی با استفاده دقیق از تمامی ابزار و مؤلفههایش، سعی در پیشبرد و هدایت جامعه بشری داشته است.
در چنین باوری، موجودات جهان هستی با هماهنگی شگفت انگیزی به یک جهت و به سمت یک مرکز تکامل در حرکتند. بر این اساس، گاهی این حرکت رو به تکامل به گونه ظاهر و گاهی به شیوه پنهانی، هدایت بخشی مردم را به عهده دارد.(20). به راستی، چگونه امکان دارد این همه روایات متواتر، مکاشفات گوناگون و... را با برداشتی ابتدایی، غیرواقعی قلمداد کنیم.
در دایره تقدیر الهی، مقدر است که این وجود مقدس و رهبر منتظر خود را آشکار نسازد و با این که همراه دیگران لحظهی موعود را انتظار میکشد، خود را به آنان ننماید. حکمت غیبت امام عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) برای ما به طور کامل روشن نشده است و به یقین علت آن پس از ظهور حضرت، مشخص میگردد.
بر این اساس، انسان نه قادر است و نه به او اجازه داده شده با گمانه زنیهایش، فلسفه حقیقی غیبت امام عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را دریابد؛ و این رازی سر به مهر است که آدمی به آن آگاهی ندارد.(21) از طرفی، هر چند این راز از دیدگان مردم پنهان است، ولی یادش از دلهای اهل ایمان ناپدید نمیشود(22) و همین ایمان راسخ است که مؤمنان و رازداران واقعی را در عرصههای زندگی نجات میبخشد. بی گمان، هر حقیقتی واقعیت دارد و این واقعیت را نمیتوان تنها به بهانه درک نکردن با حواس ظاهری، منکر شد.
پی نوشت ها:
1،رک:حسین مظاهری، "زندگی چهارده معصوم"؛ رک:نورالابصار شبلنجی 2،هیأت علمی معاونت و آموزش ارتش، دروس تاریخ تحلیلی اسلام، ص146 3،رک:صدوق، "کمال الدین"، بخش سخنان حضرت عسکری"ع" 4،"اصول کافی"، ج2/63، ج13 5،"ینابیع الموده"، باب29/137 6،رک:ناصرالدین صاحب الزمانی، "دیباچهای بر رهبری"، ص96 به بعد 7،علی رضا مسجد جامعی، "پژوهشی در معارف امامیه"، ج2/822 8،رک:"منتخب الاثر"، ص 247 9،رک:قرآن کریم، قصص/5 10،رک:"کمال الدین"، باب 25/ح 6 11،رک:"منتخب الاثر"،ص498 | 12،رک:"مکیال المکارم"، ج1/314:"ولست الذی العیس حتی اراکم. لو کنت فی الفردوس او جنة الخلد" 13 و ،اللهم ارنا الطلعة الرشیدة و الغرة الحمیده 14،رک:"اصول کافی"، کتاب الحجه ج1/342/ح5 و ... مکیال المکارم ج2/284 15،رک:اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف 16،رک:"نورالابصار" مازندرانی، ص352 17،رک:"بحارالانوار"، ج37 "لو لا الحجة لساخت الارض باهلها" علامه مجلسی، 118 حدیث بهای ن مضمون آورده است. 18،پژوهشی در معارف امامیه، ج2، ص872 19،رک:محمد سالاری، "تقویت باورهای دینی در معارف و اخلاق اسلامی"، ص17 20،رک:"نهج البلاغه"، حکمت 147 21،"پژوهشی در معارف امامیه"، ج2، ص854 22،رک:"کمال الدین"، باب34، ج6 |
بخش عترت و سیره تبیان
نوشتهی: محمد حسن پاکدامن "حسام"