تبیان، دستیار زندگی
مضمون اغلب داستان‎های این کتاب پیرامون زنان و مسائل و مشکلات‎شان درجامعه ایرانی است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس

چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس


«چهار چهارشنبه ویک کلاه گیس» مجموعه‎ی ده داستان است با عناوین ( تصمیم، زانتیای سیاه، شمس العماره، مامان عاشق لاک قرمز بود، مثل همیشه، اسب، چهارچهارشنبه و یک کلاه گیس، بزک، گروه اکثریت، تو خفه می‎شی یا من.)


در این مجموعه می‌خوانیم: «مدت هاست که بیشتر زن‎هایی که برای فال پیش من می‎آیند منتظر چیزی نیستند یا مدت ها از زمانی که منتظر بوده‎اند گذشته، چندان امید و رمقی هم برای چشم به راه بودن یا چندان باور و اعتقادی به وقوع یک معجزه ندارند. بعضی‎هاشان هم به این خاطر اصلا منتظر نیستند.

چون آن قدر به همه چیز رسیده‎اند که دیگر فال گرفتن برای‎شان حکم تفریح دارد یا شاید صدقه‎دادن به زنی  مثل من. اما دخترهای جوان این طور نیستند. با اشتیاق منتظرند. منتظر همه چیز. منتظر یک آدم جدید، یک کار جدید، یک قیافه جدید، یک هدیه‎ی غیر منتظره، یک شاخه گل، یک سبد گل غول آسا، یا منتظریک تلفن، یک پیشنهاد، یک شکلات و خلاصه هرچیزی برای آنها با انتظار معنی  می‎شود.

مضمون اغلب داستان‎های این کتاب پیرامون زنان و مسائل و مشکلات‎شان درجامعه ایرانی است

فال گرفتنم بگیر و نگیر دارد. گاهی خیلی خوب فال می‎گیرم و گاهی نه. دست خودم نیست. هرچند هیچ وقت هم به مردم از روی ظاهرشان چیزی نمی‎گویم. تنها سوالی که می پرسم این است که متاهل‎اند یا مجرد سوالی که ما هیچ وقت نمی‎پرسیدیم. ماما کافی بود به زنی نگاه کند تا بفهمد چندبار  در زندگی‎اش عاشق شده  اما من می پرسم…»

مضمون اغلب داستان‎های  این کتاب پیرامون زنان و مسائل و مشکلات‎شان درجامعه ایرانی است. «هلن سکسو» قائل است که نوشتار زنانه را  نمی‎توان در قالب نظریه گنجاند و قانونمند کرد، فقط می‎شود شرح داد و از تاریخچه‎اش حرف زد.

به نظر می‎رسد که داستانهای بهاره رهنما نیز بیشتر حاصل تجربیات اوست، وصف الحال زنانی که یا به طور مستقیم با آنها تجربه زیسته داشته و یا لااقل از نزدیک شاهد و ناظر زندگی آنها بوده است. و شاید از همین روست که تصویر زنان در داستانهای این نویسنده، تصویری واقعی و باور پذیر از کار در آمده است.

فضای اغلب داستانها به‎جز داستان” اسب” که به آثار سورئال پهلو می‎زند، فضایی رئالیستی‎ست. نویسنده  به جای بازی‎های فرمی یا استفاده از  زبان و تکنیک‎های دشوار، روایتی ساده اختیار کرده است و از همین رو  نثر بهاره رهنما نیز نثری ساده اما پالوده و روان است که برای مخاطب داستانها خوشخوان است.

داستانها او سرشارند از عناصر روایی در قصه‎گویی که سهم بسیاری در جذابیت آنها دارند. اگر نظر میلان کوندرا را ملاک قرار بدهیم که “وظیفه  ادبیات شکافتن هستی انسان است”، باید گفت که بهاره رهنما نیز به شیوه‎ی خاص خود دست به این شکافتن هستی در مورد شخصیت‎های داستان هایش زده است که که مولفه‎های آن به اشکال مختلف در داستانهایش جلوه‎گر می‎شوند.

به نظر می‎رسد که داستانهای بهاره رهنما نیز بیشتر حاصل تجربیات اوست، وصف الحال زنانی که یا به طور مستقیم با آنها تجربه زیسته داشته و یا لااقل از نزدیک شاهد و ناظر زندگی آنها بوده است

در داستانهای بهاره رهنما آن پیش داوری‎های معمول در ادبیات زنانه را شاهد نیستیم که هستی بر دو بخش زن و مرد تقسیم می‎کنند! اما در عین حال او بی‎آنکه در دام شعارزدگی‎های رایج بیفتند، ستم مضاعفی که بر زنان روا می دارند، مردود نمی شمارد.

درست است که نگاه رهنما به زنان و مسائل و مشکلات آنها، نگاهی متفاوت یا بدیع نیست، اما در عین حال او در داستانهایش ظرایفی را بکار می‎برد که لااقل در جزئیات متضمن طراوت و تازگی برای این داستانهاست، جزئیاتی زنانه که کمتر انتظار می‎رود که جزئی‎نگرترین مردان هم قادر به درک ریزه‎کاری‎های آنها بدین شکل هستند.

ویریجینیا ولف معتقد است، زن برای نوشتن و انتقال نگاه خود به متن راه دشواری دارد.  جمله‎ها مردساخته‎اند. تبدیل آنها به زبان زنانه نیاز به تغییرات زیاد دارد.

علیرغم نگاه انتقادی‎ام به مجموعه داستان”چهار  چهارشنبه ویک کلاه گیس” لذت خوب خوانش داستانهای خانم رهنما را نمی‎توان منکر شد. از طرف دیگر روی آوری هنرمندانی مانند (خانم رهنما، مسعود کیمیایی، رضا کیانیان و داریوش مهرجویی و..) به نوشتن داستان کوتاه و  رمان را بایستی اتفاق خوبی دانست که با وجود حلقه مفقوده بین سینما و ادبیات کشور  امید که  در آینده نزدیک سینما و تلویزیون در فیلم‎های‎شان از آثار داستانی خوب کشور استفاده کنند.

بخش کتاب‌خوانی تبیان


سایت اینترنتی مد و مه