تبیان، دستیار زندگی
شبی که صبح سعادت، در انتظارش بود هزار چشمه‌ی خورشید، آبشارش بود شبی به وسعت هفت آسمان، که جبرائیل دعا به اهل زمین، تا به صبح، کارش بود ستارگان همه در انتظار بهت انگیز مگر که ماه برون از خط مدارش بود در انتظار کسی اهل آسمان بودند گمان کنم که
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

غنچه توحید

شبی که صبح سعادت، در انتظارش بود

هزار چشمه‌ی خورشید، آبشارش بود

شبی به وسعت هفت آسمان، که جبرائیل

دعا به اهل زمین، تا به صبح، کارش بود

ستارگان همه در انتظار بهت انگیز

مگر که ماه برون از خط مدارش بود

در انتظار کسی اهل آسمان بودند

گمان کنم که خدا هم در انتظارش بود

زنی به عصمت مریم، به پاکی هاجر

نشسته بود و به بر طفل شیر خوارش بود

دل از تمامی عالم بریده و تنها

نظر به مرحمت و لطف کردگارش بود

میان بستر ناز، آرمیده بود به ناز

گلی که غنچه توحید، در کنارش بود

رسید موکب آن گل، به عالم هستی

که هستی همه عالم، در اختیارش بود

امام حسن عسگری

زبوستان ولایت، گلی شکوفا شد

گلی که باغ جنان، خرم از بهارش بود

امام عسکری(ع) آن افتخار آل الله

که بندگی به در دوست، افتخارش بود

امام یازدهم(ع)، حجّت خدا بر خلق

شهی که یاری دین خدا شعارش بود

چگونه وصف کنم در جهان، از آن حُسنی

که حُسن بی‌حد و اوصاف بی شمارش بود

پدر به خلق جهان هادی و پسر مهدی(ع)

عجب سعادت و اجلال، در تبارش بود

ز علم و دانش خود سفره‌ای چنان گسترد

که هر چه عالم و داناست ریزه خوارش بود

اگر چه مدت عمرش چو عمر گل، کم بود

به فضل و علم، سرآمد به روزگارش بود

به حیرتم که چرا، این چنین گل بیخار

به دل خلیده ز دوران، هزار خارش بود

ولای آل علی(ع) بود در دل «خسرو»

که باعث شرف و عزّ و اعتبارش بود

بخش دین و اندیشه تبیان


سیدمحمد خسرونژاد «خسرو» مشهد - چهارده سفینه نور صفحه 259

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.