تبیان، دستیار زندگی
نگرش یدالله گودرزی به شعر روزگار ما: نهضت فراگیر نیما در شعر، با شناخت صحیح او از موقعیت و جایگاه شعر آغاز شد و در این میان، نیما توانست به تنهایی شعر را از میان رکود‌ها و سکون مرداب‌وار نجات دهد و آن را به جریان وادارد؛ تا در این میان، این جویبار ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شاعران جوان، محروم از کلید نقد

نگرش یدالله گودرزی به شعر روزگار ما

شاعران جوان، محروم از کلید نقد

نهضت فراگیر نیما در شعر، با شناخت صحیح او از موقعیت و جایگاه شعر آغاز شد و در این میان، نیما توانست به تنهایی شعر را از میان رکود‌ها و سکون مرداب‌وار نجات دهد و آن را به جریان وادارد؛ تا در این میان، این جویبار در حرکت و پویش خویش، به دریایی تبدیل شده و زلالی و پاکی آن، همه پوسیدگی‌ها و ماندگی‌های گذشته را از بین ببرد.

موقعیت نیما، حاصل دست کم 20 سال گوشه‌نشینی و انزوای او بود. در این مدت او نشست و نوشت و منتشر نکرد، بلکه کم‌کم همچون دریایی به عمق رسید و توانست به آثار خویش وجهه‌ای فراتر از مکان و زمان ببخشد. وی دریافته بود که تجددطلبی معاصرانش، تک بعدی است.

نثر پارسی نیز از تکلفات و پایبندی‌های بی‌شماری رنج می‌برد. نثر با اینکه وادی رهایی و آزادی در نوشتن است، تا عصر مشروطیت دارای چنان تنگنایی بود که نویسنده را دچار خفقان می‌کرد. به همین دلیل کسان کمتری به این وادی روی می‌آوردند و ترجیح می‌دادند که در وادی شعر پرسه بزنند؛ حتی آنها که دشواری نثر را به جان می‌خریدند و در این حیطه قلم می‌زدند، به تکلفاتی عجیب و غریب دچار می‌آمدند و محتوا و معنا را فدای آرایش‌های نخ نما و کلیشه‌ای نثر می‌کردند؛ به طوری که مضمون در لابلای این آرایش‌ها گم می‌شد.

در اوان مشروطیت و به دنبال آشنایی مردم با دیگر مناطق و فرهنگ‌های مختلف، به تدریج جنبشی در شعر و نثر پدید آمد. در زمینه شعر قبل از نیما حتی کسانی به این نتیجه رسیده بودند که شعر از محتوا تهی شده و از فرط تکرار مضامین گذشتگان به ماندابی بدل گشته که تنفس در آن مشکل و رخوت‌زاست و البته این عده نیز در حد توان خویش به تجربه‌هایی دست زدند؛ منتها چون آنان، شناخت و درکی از نوآوری نداشتند و دیدگاهشان یکسویه بود، به دام‌های دیگری در افتادند و راه و بیراهه را در پیش گرفتند.

آنچه که می‌تواند فارقی بین این درست و غلط و صحیح و سقیم باشد، نقد است و البته نقدی روش‌مند و آگاهانه. نقد اگر چه سابقه‌ای مکتوب و مدون در ادبیات ما ندارد، اما به هر حال اکثرا به صورت شفاهی و زبانی وجود داشته است؛

آثار و فرآورده‌های شعری این دوره، اگرچه دارای مضامین آزادی‌خواهی، وطن‌پرستی، وقایع اجتماعی و سیاسی و تنوع بیشتر نسبت به گذشته است، اما به دلیل محدودیت فضا، عدم وسعت دید گسترده و جستجوکردن نوآوری در واژگان و نه در کل اثر، عاقبت به خیر نیست و طبعاً به جوانمرگی و افول زودرس دچار می‌آید..

با ظهور سبک جدید در شعر پارسی و نیز استحاله نثر پارسی از حالتی مصنوع و متکلف به حالتی صمیمی، روان و مردمی، این دو نوع مهم هنری به تولدی دیگر دست یافتند و به حیات پربار خویش ادامه دادند. رمان، داستان، نوول و ... به شکل امروزین در نثر پارسی وجود پیدا کرد و همزمان، شعر در قالب‌های جدید و فرم‌های تازه به تجربه پرداخت. پس از قالب نیمایی، نوبت به تولد فرزند آن که شعر سپید، یا بی‌وزن بود، رسید که با تکیه بر آهنگین بودن و موسیقی کلمات، در پی جبران وزن معهود بود. شعر سپید، دارای خصوصیاتی بود که می‌توانست نقصان وزن عروضی را جبران کند و به گونه‌ای دیگر و روزآمد‌تر بتواند در این عرصه جولان دهد. شعر سپید، البته به دلیل اینکه در ظاهر، قالبی ساده‌یاب و آسان‌نما داشت، عده زیادی را وسوسه کرد که به آن روی آورند؛ در حالی که بیشتر اینان بهره‌ای از شاعری نداشته و می‌خواستند که از این نمد برای خویش کلاهی بدوزند. البته سخن ما درباره کسانی است که با درکی ناقص و ظاهری از شعر سپید، سعی بر آن داشته و دارند که با ردیف کردن واژه‌ها و کلمات بی‌جان و با ایجاد ترکیب‌های اتفاقی و جدول ضربی، خویش را شاعر بنمایانند.

در نثر به دلیل تفصیل و گستردگی که در آن هست و همچنین به دلیل ظهور و صراحت آن، نمی‌شود تقلب کرد و سکه قلب خویش را به رواج انداخت، زیرا زیرساخت و بافت نثری به گونه‌ای است که به راحتی می‌توان اجناس بدلی را شناخت و گوهر را از خزرف تشخیص داد. به علاوه اینکه نثر وسعتی طاقت‌فرسا و نفس‌گیر دارد و اقبال یا عدم اقبال آن توسط دیگران نیز مزید بر علت است.

به همین دلیل است که نزدیک شدن به آن، حوصله فراوان و تبحر لازم دارد و اگر هم کسی در آن وادی موفق شود به عنوانی همچون نویسنده و نایل می‌آید که چندان صفت فوق‌العاده و برجسته‌ای نیست. همچنین نثر به خودی خود دارای وجه تشخیص و برگزیدگی هنری نیست و البته هنری بودن و تشخیص آن از هنگامی آغاز می‌شود که نویسنده بتواند به نثر، وجهه‌ای هنری و زیباشناسانه دهد که برخاسته از همان جلوت هنری نویسنده و یا هنرمند است.

اما در شعر سپید، به دلیل محدودیت و عدم گستردگی قالب (به اندازه نثر) و نیز به خاطر اینکه خود شعر، به تنهایی یک گونه هنری است، جدای از محتوا و معنا، این آسان‌یابی و سهل‌انگاری (به معنی واقعی کلمه) دیده می‌شود. به هر حال شاعر بودن بسیار شادمانه‌تر است از نویسنده بودن. به همین خاطر است که اغلب کسانی را که به عنوان نویسنده می‌شناسیم، ابتدا از شعر شروع کرده‌اند و سپس در وادی نثر افتاده‌اند. نمونه‌ها بسیار فراوان است، شاید به همین خاطر است که می‌گویند: نویسندگان، شاعران شکست خورده هستند!

این تداخل غث و ثمین و صحیح و سقیم در شعر سپید هنوز هم ادامه دارد و شاید هم حادتر شده است و همین نیز یکی از عللی است که باعث روی گرداندن عامه از شعر و عدم اعتنا به آن و خلاصه، شعرگریزی در بین عموم مردم شده است؛ یا به عبارت دیگر این مسئله موجب پیدایش بحران در شعر شده است. از یک سو ما با کثرت شاعر و فراوانی فرآورده‌های شعری روبرو هستیم و از دیگر سو با عدم اقبال عمومی مردم از شعر و به خصوص شعر نو. البته مسائل دیگری نیز در این عدم اقبال دخیل است که در حوصله بحث نیست.

آنچه که می‌تواند فارقی بین این درست و غلط و صحیح و سقیم باشد، نقد است و البته نقدی روش‌مند و آگاهانه. نقد اگر چه سابقه‌ای مکتوب و مدون در ادبیات ما ندارد، اما به هر حال اکثرا به صورت شفاهی و زبانی وجود داشته است؛ هرچند باز و اگر چه کمرنگ و بیش‌تر منفعلانه و اثرپذیر (البته منظور از انفعال در اینجا به این معنی است که نقدی که در گذشته صورت می‌گرفته) بعد از آفرینش اثر بوده است. یعنی بعد از اینکه فی‌المثل شعری سروده شد و یا اثری پدید آمده، مورد نقد قرار گرفته و به خصوصیات، محاسن و معایب آن اشاره می‌شده است. بنا بر تقسیمی می‌توانیم نقد را به دو گونه بدانیم:

1. بررسی اثر؛ آنگونه که هست (رئال)

2. تعیین و قرارداد معیار‌هایی برای اثر هنری؛ آنگونه که باید باشد (ایده‌آل)

نقد کنونی از این دو شکل خارج نیست. یعنی یا منتقد، معیار‌ها و فاکتورهایی را به دست می‌دهد که اثری هنری در چارچوب آن آفریده می‌شود ـ که در آن صورت آن اثر هنری، ایده‌آلی و آرمانی خواهد بود و یا اینکه منتقد پس از آفرینش اثر به آن می‌پردازد و به اصطلاح در مقابل عمل انجام شده واقع می‌شود که در این صورت به معایب و محاسن اثر پرداخته و احیاناً نکات مبهم و تاریک را به قدر بضاعت خود روشن ساخته و اثر را آنگونه که هست باز می‌شناساند که در این صورت، نقد، حالتی رئال و واقع‌شناسانه دارد و به نوعی نیز دارای انفعال.

کمبود هر دو نقد و منتقد، در جامعه هنری و ادبی ما باعث شده که جوان‌تر‌ها به حیرانی و سرگردانی دچار آیند و علاوه بر این هم بعضی از علمای قوم، بر این سرگردانی و تردید می‌افزایند و باعث تشویش بیشتر اذهان نوآمدگان می‌شوند.

تعدادی از این آقایان با نشان دادن راه‌های انحرافی و گاه متضاد باهم، موجب ایجاد هرج و مرج در بازار آشفته نقد شده‌اند. نقد‌هایی که امروزه در سطح مطبوعات و مجلاتمان می‌بینیم، غالبا مغرضانه به چشم می‌آیند.

نقد نمی‌توان جانبدارانه نباشد و سمت و سویی نداشته باشد، اما می‌توان مغرضانه نباشد و حالتی صادقانه داشته باشد. در چنین حالتی که جریان نقد، بدل به آشفته بازاری شده است، شاید بهترین راه برای هنرمند و نویسنده و شاعر جوان، نشنیده گرفتن و گوش نسپردن به این نوع نقد و سر در کار خود داشتن است. به هر حال طی کردن راهی سنگلاخی و دشوار، بهتر است از سرگردانی و تردید و معلق ماندن بین زمین و آسمان،

البته و صد البته، منظور این قلم، نادیده گرفتن جریان زلالی ولی اندک نقد، در عرصه هنر و ادب معاصر نیست، زیرا به هر حال در این عرصه می‌توان به نقد‌های خوبی که از جانب بعضی از منتقدین (که فارغ از هیاهو و جنجال عمل می‌کنند) اشاره کرد. سخن ما بر سر این است که آیا این جریان و جویبار اندک، راه خود را پیدا خواهد کرد و به سوی دریا راهی خواهد دشت و یا در لابلای جریان‌های آلوده و منحرف، کمرنگ و ناپدید خواهد شد؟

این سخن را به پایان می‌برم؛ با تاکید بر این نکته که نقد، حالتی دو سویه دارد؛ از یک سو راهگشا و راهنمای هنرمند است و از دیگر سو نیز به عنوان شارح و فارقی برای مخاطب عمل می‌کند. برای او توضیح می‌دهد دیدگاه او را وسیع می‌کند و از نارسایی‌ها و ناکام بودن احتمالی اثر، او را آگاه می‌سازد.

***

یدالله گودرزی متولد 1349 در شهرستان بروجرد است. او تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران گذرانده است و هم اکنون به عنوان تهیه کننده و سردبیر برنامه های تلویزیونی و رادیویی فعالیت می کند. او در بیش تر قالب های ادبی اثار ارزنده ای سروده و در نوشتن نثر ادبی توانایی خاصی دارد. (بگذار عاشقانه بگویم) (اخرین قبیله شرقی) (گزیده ادبیات معاصر شماره 139) (سیمای بروجرد) و (عاشقانه های شوکا) از جمله اثار گودرزی است. مجموعه نثر ادبی حاضر با عنوان (فرصتی برای پرنده شدن) نیز از اثار اوست.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منابع: خبرگزاری فارس، صد و ده کتاب