تجدید نبوت و دلایل آن
اصل نبوت (15)
آنچه گذشت: در مسئلهی نبوت ابتدا مسئلهی نبوت عامه و سپس مبحث نبوت خاصه را آغاز نمودیم. دلایل نبوت عامه را ذکر کرده و سپس به دلایل نبوت خاصه پرداختیم. بعد از بیان مسائلی در مورد نبوت خاصه به مسئلهی خاتمیت رسیدیم. معنا و مفهوم خاتمیت را بیان کردیم و گفتیم ختم نبوت به معنای بینیازی بشر از رهنمودهای پیامبران نیست.
اگر فلسفه خاتمیت را جانشینی هدایت عقلانی و عقل استقرایی و تجربی نسبت به هدایتهای وحیانی بدانیم، به این معنا که باب وحی و هدایت وحیانی بسته شده است و بشر امروز نیازمند آموزههای وحیانی و تعلیمات آسمانی پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیست، لازمه چنین امری تعطیلی اصل دین و به تعبیر استاد مطهری ختم دیانت است نه نبوت. ایشان میگوید: «این فلسفه اگر درست باشد فلسفه ختم دیانت است نه ختم نبوت و کار وحی اسلامی تنها اعلام پایان دوره دین و آغاز دوره عقل و علم است. این مطلب نه تنها خلاف ضرورت اسلام است، مخالف نظریه خود اقبال است. تمام کوششها و مساعی اقبال در این است که علم و عقل برای جامعه بشر لازم است اما کافی نیست. بشر به دین و ایمان مذهبی همان اندازه نیازمند است که به علم» (مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص 57)
در مسئلهی «ختم نبوت» نخست باید به این مسئله پرداخت که دلایل تجدید نبوتها چه بوده است که اینک با از بین رفتن آن دلایل، دیگر نیازی به نبوت جدید نیست. استاد مطهری سه دلیل برای تجدید نبوت ذکر میکند که به طور خلاصه به آنها میپردازیم.
1- تحریف کتاب آسمانی پیش از قرآن
نخستین دلیلی که ایشان برمیشمارد «تحریف کتاب آسمانی پیش از قرآن» است؛ از آنجا که بشر قدیم به علت عدم رشد و عدم بلوغ فکری قادر به حفظ کتاب آسمانی خود نبود، معمولا کتب آسمانی مورد تحریف و تبدیل قرار میگرفت و یا به کلی از بین میرفت، از این رو لازم میشد که این پیام تجدید شود. زمان نزول قرآن یعنی چهارده قرن پیش مقارن است با دورهای که بشریت، کودکی خود را پشت سر گذاشته و مواریث علمی و دینی خود را میتواند حفظ کند و لهذا در آخرین کتاب مقدس آسمانی یعنی قرآن تحریفی رخ نداده است. مسلمین از ساعت نزول هر آیه عموما آن را در دلها و در نوشتهها حفظ میکردند به گونهای که امکان هر گونه تغییر و تبدیل و تحریف و حذف و اضافه از بین میرفت، لهذا دیگر تحریف و نابودی در کتاب آسمانی رخ نداد و این علت که یکی از علل تجدید نبوت بود منتفی گشت.2- نقص در استعداد بشری برای پذیرش طرح جامع الهی
همه شریعتها از اصول فکری و علمی واحدی برخوردار بودند که قرآن از آن با نام «دین» یا «اسلام» نام میبرد. دلیل وحدت دین آن است که دین از فطرت و مقتضای وجود انسان برخاسته است و فطرت در همه انسانها یکی است. سعادت همه انسانها وابسته به حرکت در یک شاهراه و به سوی یک مقصد است. بنابراین این یک مسیر تکاملی و تدریجی است. اگر سیر تکاملی جهان چنان بود که در هر مقطعی، بشر در مسیری متفاوت حرکت میکرد، ختم نبوت و ارائه قانونی ابدی ممکن نبود.دومین دلیل تجدید نبوتها رسیدن به یک نقشهی کلی و جامع در زندگی بشر است. در دورههای پیش، بشریت به واسطه عدم بلوغ و رشد قادر نبود که یک نقشه کلی برای مسیر خود دریافت کند و با راهنمایی آن نقشه، راه خویش را ادامه دهد، لازم بود مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمایی شود و راهنمایانی همیشه او را همراهی کنند. ولی مقارن با دوره رسالت ختمیه و از آن به بعد، این توانایی که نقشه کلی دریافت کند برای بشر پیدا شده است و برنامه دریافت راهنماییهای منزل به منزل و مرحله به مرحله متوقف گشت. با پیدایش این امکان و این استعداد، طرح کلی و جامع در اختیار بشر قرار گرفت و این علت تجدید نبوتها و شرایع نیز منتفی گشت.
به نظر استاد مطهری، علمای امت در عصر خاتمیت که عصر علم است قادرند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان، آن کلیات را با شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی تطبیق دهند و حکم الهی را استخراج و استنباط نمایند
3- تداوم راه و شریعت انبیاء
لازم به ذکر است که غالب پیامبران، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنها، پیامبران تبلیغی بودهاند نه تشریعی. پیامبران تشریعی شاید از انگشتان یک دست تجاوز نکنند. کار پیامبران تبلیغی، ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتی بود که حاکم بر زمان آنها بوده است. به نظر استاد مطهری، علمای امت در عصر خاتمیت که عصر علم است قادرند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان، آن کلیات را با شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی تطبیق دهند و حکم الهی را استخراج و استنباط نمایند. نام این عمل «اجتهاد» است. علمای شایسته امت اسلامی بسیاری از وظایفی را که پیامبران تبلیغی و قسمتی از وظایف پیامبران تشریعی را (بدون آنکه خود مشرع باشند) با عمل اجتهاد و با وظیفه خاص رهبری امت انجام میدهند، از این رو در عین اینکه نیاز به دین همواره باقی است و بلکه هر چه بشریت به سوی تمدن پیش رود نیاز به دین فزونی مییابد، نیاز به تجدید نبوت و آمدن کتاب آسمانی جدید و پیامبر جدید برای همیشه منتفی گشت و «پیامبری » پایان یافت .
البته لازم به ذکر است که مرجعیت دینی ائمه معصومین علیهمالسلام و علمای دینی ـآنگونه که برخی مدعی شدهاند با فلسفهی ختم نبوت ناهمسازی ندارد چرا که معصومین علوم و معارف الهی خود را یا از رسول خدا دریافت و نقل میکنند و یا از کتاب و سنت استنباط میکنند. در مورد الهامهای غیبی که یکی دیگر از منابع علم معصومین است، میتوان گفت، الهام به پیامبران اختصاص نداشته است و در طول تاریخ, گروهی از شخصیتهای والای الاهی از آن بهرهمند بودهاند. قرآن از افرادی خبر میدهد که گرچه پیامبر نبودند، اسراری از جهان غیب بر آنها الهام میشد و قرآن به برخی از آنها اشاره دارد؛ چنانکه درباره مصاحب موسی (خضر) که چند صباحی او را آموزش داد، میفرماید:
«آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَعَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً»
«او مورد رحمت خاص ما قرار داشت و از خزانه علم خویش به وی دانشی ویژه عطا کرده بودیم» (کهف:65)
در مقالهی بعد به بررسی این دلایل و علل ختم نبوت خواهیم پرداخت.
علیزاده
بخش اعتقادات تبیان
منابع:
مطهری، مرتضی، ختم نبوت، تهران، صدرا، 1388
مطهری، مرتضی، خاتمیت، تهران، صدرا، 1388
مرتضی مطهری، وحی و نبوت، انتشارات صدرا، قم، چاپ دوم، 1357،
برای مطالعه بیشتر:
محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن (4 و 5): راه و راهنماشناسی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1386
ناصر مکارم شیرازی، اعتقاد ما: شرح فشردهای از عقاید شیعه امامیه، انتشارات نسل جوان، 1387
جعفر سبحانی تبریزی، منشور عقاید امامیه: شرحی گویا و مستدل از عقاید شیعه اثنی عشری در یکصد و پنجاه اصل، انتشارات امام صادق (ع)، 1385
مرتضی، مطهری، نبوت، انتشارات صدرا، 1388
مرتضی، مطهری، ختم نبوت، انتشارات صدرا، 1388