چه بايد گفت؟
اينکه چرا انسان بايد قبل از سخن گفتن فکر کند، مساله خيلي واضح و روشني است. اگر بخشي از روايات را مطالعه کرده و به هم ضميمه کنيم، اين مساله مهم، بهتر و جالبتر براي ما روشن خواهد شد.
از آنجايي که وقتي کلام از دهان انسان خارج مي شود ديگر در اختيار او نيست و از طرف ديگر، هر حرفي که نسنجيده و نپخته باشد، علاوه بر اينکه شان و منزلت سخنران را پايين مي آورد حتي ممکن است سر او را نيز به باد بدهد، لذا بسيار ضروري است که قبل از سخن گفتن، خوب بينديشيم.
شناخت هدف، خط مشى سخنران را تعيين مىكند. به وى قدرت روحى و اطمينان خاطر مىبخشد. سلطه معنوىاش را افزايش مىدهد. او را از نگرانى و پريشان گويى مصون مىدارد.
براي ارائه يک سخنراني خوب و جا افتاده لازم است قبل از ورود به کرسي و تريبون، مطالب دسته بندي شده و مبوب گردند.
پيش از آن كه خطيب بر كرسى سخن مستقر گردد، بايد بداند در اين مجلس چه مىخواهد بگويد و محتواى سخنش چيست؟ چه موادى از آيات و روايات، تواريخ و رويدادها، اشعار و امثال و ديگر مطالب را به كار خواهد برد.
شناخت هدف، خط مشى سخنران را تعيين مىكند. به وى قدرت روحى و اطمينان خاطر مىبخشد. سلطه معنوىاش را افزايش مىدهد. او را از نگرانى و پريشان گويى مصون مىدارد. با فكرى آرام و خالى از تشويش، مسير سخن را مىپيمايد. دچار پراكنده گويى نمىشود و در سخنان خويش، از اين شاخه به آن شاخه نمىپرد.
بر عكس، سخنرانى كه هدف خود را تعيين ننموده و نمىداند در مجلس چه مىخواهد بگويد و چه موادى را به كار مىبرد، فكرى ناآرام و ضميرى مشوش دارد. او، مانند كسى است كه مىخواهد با چشم بسته راه برود، در هر قدم نگران و مضطرب است، نمىاند به كجا مىرود، راهش به چه نقطهاى منتهى مىگردد و با چه لغزشهايى مواجه مىشود.
عن على (عليه السلام) : فكر ثم تكلم تسلم من الزلل.(1)
على (عليه السلام) فرموده است: اول فكر كن، آن گاه سخن بگوى، تا از لغزشها سالم و محفوظ بمانى.
و عنه (عليه السلام) قال: قدر ثم اقطع و فكر ثم النطق و تبين ثم اعمل.(2)
و نيز فرموده است: اندازه گير بعد ببر، بينديش بعد بگوى، و بفهم، بعد عمل كن.
چنين خطيبى، با اين گونه سخنرانى، مردم را از گرد خود پراكنده مىكند، آنان را از بهره ورى و استفاده از گفتارش مأيوس مىنمايد و رفته رفته، با اين روش نادرست، محبوبيت شخصى و ارزش اجتماعى خود را از دست مىدهد.
گويى امام (عليه السلام)، در اين روايت، به سخنران مىفهماند كه زبان تو هم مانند قيچى براى خياط است. همان طور كه او اول پارچه را اندازه گيرى مىكند، بعد با قيچى مىبرد، تو نيز اول بايد فكر كنى و مطلب مورد بحث خود را اندازه گيرى نمايى، سپس زبانت را به كار اندازى و مواد تعيين شده را بگويى.
بعضى از سخنوران، بر اثر تسلط بر كلام، معلومات نسبى، و تمجيد مردم، دچار غرور مىشوند. گمان مىكنند در سخنرانى نيازى به تعيين موضوع بحث و مواد آن ندارد. در كرسى سخن جاى مىگيرند، لب مىگشايند و بدون هدف، هر چه به زبانشان آمد، مىگويند و تصور مىكنند هنرمندى زبردست و خطيبى توانا هستند. غافل از آن كه سخن بىهدف و خالى از محتوا، چيزى جز لغو گويى نيست. چنين خطيبى، با اين گونه سخنرانى، مردم را از گرد خود پراكنده مىكند، آنان را از بهره ورى و استفاده از گفتارش مأيوس مىنمايد و رفته رفته، با اين روش نادرست، محبوبيت شخصى و ارزش اجتماعى خود را از دست مىدهد.
________________________________________
منابع:
1.فهرست غرر، ص 315.
2- فهرست غرر، ص 315.
3. سخن و سخنوري - محمد تقي فلسفي
تهیه: محمد حسین امین - گروه حوزه علمیه تبیان