تبیان، دستیار زندگی
انتفاضه (قیام) شعبانیه، نتیجه ظلم و ستمى بود كه بر ملت عراق روا شد. این قیام، با استفاده از فرصتى كه در جنگ اول خلیج فارس پیش آمد، شكل گرفت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
انتفاضه شعبانیه

انتفاضه شعبانیه

انتفاضه (قيام) شعبانيه، نتيجه ظلم و ستمى بود كه بر ملت عراق روا شد. اين قيام، با استفاده از فرصتى كه در جنگ اول خليج فارس پيش آمد، شكل گرفت ؛ زيرا در اركان نظام بعثى، تزلزلى واقع شده بود و مؤمنان اين فرصت را غنيمت شمرده و به قيام برخاستند. در آن زمان كه رژيم صدام ساقط شده و حكومتش جز در شهر بغداد از بين رفته بود، مى بايست مراجع، رهبرى را به دست مى گرفتند ؛ ولى تنهاآيت اللّه سبزوارى و مرحوم آیت الله سید محمد صدر براى رهبرى انتفاضه پيش قدم شدند و فتواى جهاد دادند. آن دو، با تشكيل گروه هايى و برپايى جلساتى مردم را اداره مى كردند تا اين كه جريان ها و افرادى با ايجاد اختلاف در ميان اين تشكل و هسته هاى مردمى سبب شدند تا بغداد كاملاً به دست رژيم افتاد و نهايتاً تمام عراق دوباره تحت سيطره صدام در آمد و خانه ها ويران شد، مردم قلع و قمع شدند و جنايات صدام كه بر كسى ـ به ويژه ايرانيان ـ پوشيده نيست، فزونى يافت.

او که برای آخرین نماز جمعه می‌رفت پارچهٔ سفیدی را به نشانهٔ کفن بر دوش خود آویخته بود و در حالی که از ترور نزدیکان و نمایندگانش بدست حزب بعث اندوهگین بود گفت: «من بارها گفته‌ام ترور هر کدام از مؤمنین مثل ترور من است. زیرا مؤمنین پیکر واحدی هستند که اگر به عضوی صدمه وارد شود، دیگر عضوها بی قرار می‌شوند.» بعد از آن دعایی خواند و به چهارده معصوم سلام داد و مسائلی را در خصوص قیام حسین بن علی و عزاداری درگذشتگان بیان کرد.

آری پس از سركوبى انتفاضه، آيت اللّه سبزوارى چون كهن سال بود كنار زده شد، و مرحوم آیت الله سید محمد صدر به زندان افتاد. ايشان پس از آزادى، صحنه را خالى از مرجعيّت يافت؛ زيرا در آن روزگار، چنان خفقانى حاكم بود كه كسى حق نداشت در امور حوزه و مرجعيّت دخالت داشته باشد و چون به عهده گرفتن مرجعيت و رهبرى جامعه واجب كفايى است، از اين رو مرحومآیت الله سید محمد صدر رساله عمليه اى به چاپ رساند. حكومت دخالت نمود و مجبور كرد مطالبى از رساله حذف شود؛ اما مرحوم آیت الله سید محمد صدر اين درخواست را نپذيرفت و رساله مخفيانه به چاپ رسيد. پس از آن، رژيم صدام هيئت هايى از خارج و داخل عراق به سوى مرحوم پدرم فرستاد و او را به عنوان مرجع معرفى كردند و بدين وسيله خواستند او را كنترل كنند و در اختيار بگيرند تا اقدام و حركتى بر ضد رژيم نكند. به او مى گفتند: شما وكيل آيت اللّه خويى هستيد؛ ولى ايشان مى گفت: من مرجع بعد از آقاى خويى هستم. حكومت با دخالت در مرجعيت ايشان، هيئت هايى را از پاكستان و اروپا و گاه از ايران مى فرستاد. مردم مى گفتند: اين هيئت ها را رژيم مى فرستد تا آیت الله سيد محمد صدر را به عنوان مرجع مطرح كند. به اين ترتيب در ميان مردم شايع شد كه حكومت، آیت الله سيد محمد صدر را به عنوان مرجع نصب كرده است ؛ اما در واقع مرحوم آیت الله سید محمد صدر هيچ گونه ارتباطى با حكومت نداشت. او نمى توانست هيئت نمايندگى صدام را نپذيرد؛ زيرا اگر نماينده صدام را راه نمى داد، به زندان مى افتاد و گزند فراوان مى ديد.

آری در ۱۵ شعبان ۱۴۱۹ برابر با ۱۴ آذر ۱۳۷۷، میلاد حضرت حجت بن حسن امام دوازدهم شیعیان،آیت الله سید محمد صدر قصد داشت تا همراه با دیگر شیعیان و مریدان خود به منظور زیارت از نجف به کربلا برود، شخصى به نام طاهر جليل الحبوش نزد مرحوم آیت الله سید محمد صدر آمد و ايشان را تهديد كرد. ايشان نيز با احساس اين خطر و به دليل ترس از كشتار مردم، تقيّه نمود و دستور لغو اين سفر را صادر كرد. پس از آن، عوامل رژيم مرتب به منزل مرحومآیت الله سید محمد صدر رفت و آمد مى كردند تا آن جا كه شايع شد شهید آیت الله سيد محمد صدر با حكومت است.

مجموعه شايعه ها و بد نامى ها بر ضد ایشان، همچنان تا پيش از اقامه نماز جمعه ادامه داشت؛ اما پس از اقامه نماز جمعه كارها كم كم روبه بهبودى گذاشت و اندك اندك شايعات از بين رفت و مردم به او رو آوردند و از او پيروى كردند؛ زيرا نماز جمعه تأثير بسيارى در مردم عراق داشت و ممكن نبود كسى با حكومت باشد و نماز جمعه به پا كند.

پيش از آن كه نماز جمعه اقامه شود، هميشه اين پرسش و اشكال مطرح بود كه چرا شيعيان عراق نماز جمعه برپا نمى كنند و با اين كه نماز جمعه و نماز عيد واجب است، چرا بر پا نمى شود؟ پس از آن كه مرحومآیت الله سید محمد صدر نماز جمعه را برپا داشت، تمام پرسش ها و اشكال ها بر طرف و معلوم گرديد كه ميان حكومت و مرحومآیت الله سید محمد صدر هيچ گونه ارتباطى نبوده است .

اما در جمعهٔ همان هفته در خطبه‌ای تاریخی رژیم صدام را خادم و نوکر اسرائیل خواند و اقدام صدام در بستن راه زائران را به اقدام متوکل عباسی، تشبیه کرد. او همچنین از علمایی که سکوت می‌کردند انتقاد کرد و سکوتشان را به «سکوت قبرها» تشبیه کرد.

او در خطبه‌های بعدی هم تند و صریح سخن گفت و از حکومت بعث انتقاد می‌کرد تا آنجا که خشم صدام را برانگیخته بود و از او خواسته شد تا از برپایی نماز جمعه خودداری کند، اما او ضمن رد این پیشنهاد گفت

«بر من واجب است که تکلیفم را انجام دهم».

منابع:

1. کتاب گلشن ابرار

2. مجله پژوهش و حوزه

تهیه: گروه حوزه علمیه