تبیان، دستیار زندگی
اگر سه نفر با هم مسافرت مى كنید، یك نفرتان را به عنوان رئیس و فرمانده انتخاب كنید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

8 اقدام پیامبر برای ساختن جامعه اسلامى


پیامبر اکرم با رفتارهای خود در زمینه های مختلف مثل زهد و ساده زیستی، در نحوه مدیریت و مشورت با افراد، در احترام به شخصیت افراد، در تشویق به کار و کسب روزی، انتقاد پذیری و نظم در کارها توانستنددر آن زمان یک جامعه اسلامی و موفق بسازند.


1. مبارزه با ظلم

حضرت محمد (ص)

در دوران جاهلیت با گروهى كه آنها نیز از ظلم و ستم رنج مى بردند براى دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران هم پیمان شد. این پیمان در خانه عبدالله بن جدعان از شخصیتهاى مهم مكه بسته شد و به نام (حلف الفضول) نامیده شد. او بعدها در دوره رسالت از آن پیمان یاد مى كرد و مى گفت : حاضر نیستم آن پیمان بشكند و اكنون نیز حاضرم در چنین پیمانى شركت كنم .(1)

2. تنفر از بیكارى و بطالت

از بیكارى و بطالت متنفر بود؛ مى گفت : (خدایا! از كسالت و بى نشاطى ، از سستى و تنبلى و از عجز و زبونى به تو پناه مى برم ). مسلمانان را به كار كردن تشویق مى كرد و مى گفت : (عبادت هفتاد جزء دارد و بهترین جزء آن كسب حلال ).(2)

3. برخورد و معاشرت 

در معاشرت با مردم ، مهربان و گشاده رو بود، در سلام به همه حتى كودكان بردگان پیشى مى گرفت پاى خود را جلوى هیچ كس دراز نمى كرد و در حضور كسى تكیه نمى نمود. غالبا دو زانو مى نشست . از اصحابش تفقد مى كرد؛ اگر سه روز یكى از اصحاب را نمى دید سراغش را مى گرفت ، اگر مریض بود عیادت مى كرد و اگر گرفتارى داشت كمكش مى نمود. در مجالس ، تنها به یك فرد نگاه نمى كرد و یك فرد را طرف خطاب قرار نمى داد، بلكه نگاه هاى خود را در میان جمع تقسیم مى كرد. از این كه بنشیند و دیگران خدمت كنند تنفر داشت؛ از جا برمى خاست و در كارها شركت مى كرد. مى گفت : خداوند كراهت دارد كه بنده را ببیند كه براى خود نسبت به دیگران امتیازى قائل شده است .

رسول اكرم صلى الله علیه و آله عنایت داشت كه در مجالس گرد و حلقه به دور هم بنشینند، مجلس بالا و پایین نداشته باشد؛ دستور مى داد و تاكید مى كرد كه هر وقت وارد مجلس مى شوید هر جا كه خالى است همانجا بنشینید، یك نقطه معین را جاى خودتان حساب نكنید و به آن نقطه فشار نیاورید

4. زهد و ساده زیستى

زهد و ساده زیستى از اصول زندگى او بود.(3) ساده غذا مى خورد، ساده لباس ‍ مى پوشید و ساده حركت مى كرد. زیراندازش غالبا حصیر بود، بر روى زمین مى نشست ، با دست خود از بز شیر مى دوشید و بر مركب بى زین و پالان ، سوار مى شد و از این كه كسى در ركابش حركت كند به شدت جلوگیرى مى كرد.(4) قوت غالبش نان جوین و خرما بود. كفش و جامه اش را با دست خویش وصله مى كرد. در عین سادگى طرفدار فلسفه فقر نبود؛ مال و ثروت را به سود جامعه و براى صرف در راه هاى مشروع لازم مى شمرد، مى گفت :

(نعم المال الصالح للرجل الصالح)(5)

چه نیكوست ثروتى كه از راه مشروع به دست آید براى آدمى كه شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف كند.

و همچنین مى فرمود:

( نعم العون على تقوى الله الغنى)(6)

مال و ثروت كمك خوبى است براى تقوا.

رسول اكرم صلى الله علیه و آله(7) عنایت داشت كه در مجالس گرد و حلقه به دور هم بنشینند، مجلس بالا و پایین نداشته باشد؛ دستور مى داد و تاكید مى كرد كه هر وقت وارد مجلس مى شوید هر جا كه خالى است همانجا بنشینید، یك نقطه معین را جاى خودتان حساب نكنید و به آن نقطه فشار نیاورید؛ اگر خودش وارد مجلسى مى شد خوشش نمى آمد كه جلوى پایش بلند شوند، و گاهى اگر بلند مى شدند مانع مى شد و مردم را امر مى كرد كه قرار بگیرند و(8) مى گفتند: این، سنت اعاجم است ، سنت ایرانیهاست .

و نیز مى فرمود: هر كس كه وارد شد، در جایى كه خالى است بنشیند، نه این كه افراد مجبور باشند جا خالى بكنند تا كسى بالا بنشیند. اسلام چنین چیزى ندارد.

حضرت محمد (ص)

5. رهبرى و مدیریت و مشورت

با این كه فرمایش میان اصحاب بى درنگ اجرا مى شد و آنها مكرر مى گفتند چون به تو ایمان قاطع داریم ، اگر فرمان دهى كه خود را در دریا غرق كنیم و یا در آتش بیفكنیم مى كنیم ، او هرگز به روش مستبدان ، رفتار نمى كرد. در كارهایى كه از طرف خدا دستور نرسیده بود، با اصحاب مشورت مى كرد و نظر آنها را محترم مى شمرد و از این راه به آنها شخصیت مى داد.

على علیه السلام هم(9) مشورت مى كرد پیغمبر هم مشورت مى كرد. آنها نیازى به مشورت نداشتند ولى مشورت مى كردند براى این كه اولا دیگران یاد بگیرند و ثانیا مشورت كردن شخصیت دادن به همراهان و پیروان است .

آن رهبرى كه مشورت نكرده ولو صد در صد هم یقین داشته باشد تصمیم مى گیرد، اتباع او چه حس مى كنند؟ مى گویند: پس معلوم مى شود ما حكم ابزار را داریم ، ابزارى بى روح و بى جان . ولى وقتى خود آنها را در جریان گذاشتید، روشن كردید و در تصمیم شریك نمودید احساس شخصیت مى كنند و در نتیجه بهتر پیروى مى كنند. ( و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكل على الله . )(10)

قبل از تصمیم مشورت ، بعد از تصمیم قاطعیت . همین قدر كه تصمیم گرفتى ، به خدا توكل كن و كار خودت را شروع كن و از خداى متعال هم مدد بخواه .

نرمى(11) و مهربانى پیغمبر، گذشتش ، استغفارهایش براى اصحاب و بیتابى اش براى بخشش گناه امت ، هم چنین به حساب آوردنش ، اصحاب و یاران را، طرف شور قرار دادن آنها و شخصیت دادن به آنها از علل عمده نفوذ عظیم و بى نظیر او در جمع اصحابش بود.

مى گفت : اگر سه نفر با هم مسافرت مى كنید، یك نفرتان را به عنوان رئیس و فرمانده انتخاب كنید

6. نظم و انضباط

نظم و انضباط بر كارهایش حكمفرما بود. اوقات خویش را تقسیم مى كرد و به این عمل توصیه مى نمود. اصحابش تحت تاثیر نفوذ او دقیقا انضباط را رعایت مى كردند. برخى تصمیمات را لازم مى شمرد آشكار نكند و نمى كرد، مبادا كه دشمن از آن آگاه گردد. یارانش تصمیماتش را بدون چون و چرا به كار مى بستند، مثلا فرمان مى داد كه آماده باشید، فردا حركت كنیم ؛ همه به طرفى كه او فرمان مى داد همراهش روانه مى شدند، بدون آنكه از مقصد نهایى آگاه باشند؛ در لحظات آخر آگاه مى شدند.

گاه به عده اى دستور مى داد كه به طرفى حركت كنند و نامه اى به فرمانده آنها مى داد و مى گفت : بعد از چند روز كه به فلان نقطه رسیدى نامه را باز كن و دستور را اجرا كن .(12)

7. انتقاد پذیرى و تنفر از چاپلوسی

او گاهى با اعتراضات برخى یاران مواجه مى شد، اما بدون آنكه درشتى كند نظرشان را به آنچه خود تصمیم گرفته بود جلب و موافق مى كرد.

از شنیدن مداحى و چاپلوسى بیزار بود، مى گفت : به چهره مداحان و چاپلوسان خاك بپاشید. (13)

8. واجد بودن شرایط به رهبرى

شرایط رهبرى از حس تشخیص، قاطعیت، عدم تردید و دودلى، شهامت، اقدام و بیم نداشتن از عواقب احتمالى، پیش بینى و دوراندیشى، ظرفیت تحمل انتقادات، شناخت افراد و توانایى هاى آنان و تفویض اختیارات در خور توانایى ها، نرمى در مسائل فردى و صلابت در مسائل اصولى، شخصیت دادن به پیروان و به حساب آوردن آنان و پرورش استعدادهاى عقلى و عاطفى و عملى آنها، پرهیز از استبداد و از میل به اطاعت كوركورانه، تواضع و فروتنى، سادگى و درویشى، وقار و متانت ، علاقه شدید به سازمان و تشكیلات براى شكل دادن و انتظام دادن به نیروهاى انسانى همه را در حد كمال داشت ، مى گفت : اگر سه نفر با هم مسافرت مى كنید، یك نفرتان را به عنوان رئیس و فرمانده انتخاب كنید. (14)(15)


پی نوشت ها:

1. وحى و نبوت ، ص 131.

2. همان ، ص 130.

3. همان ، صص 137 136 و هم چنین براى اطلاعات بیشتر ر.ك به : سیرى در سیره نبوى ، ص 110 صص 114 113 و بیست گفتار، ص 141.

4. على علیه السلام هنگامى كه به سوى كوفه مى آمد، وارد شهر انبار شد كه مردمش ایرانى بودند... هنگامى كه مركب على علیه السلام به راه افتاد، آنها در جلو (ى ) مركب على ع شروع كردند به دویدن ... (على علیه السلام به آنها فرمود:) این كار، شما را در دنیا به رنج مى اندازد و در آخرت به شقاوت مى كشاند... به علاوه ، این كارها چه فایده اى به حال آن افراد دارد. نهج البلاغه ، كلمات قصار، شماره 37، (داستان راستان ، ج 2 1، شماره 9، ص 40)

5. محجة البیضاء، ج 6 ص 44.

6. وسائل (الشیع )، ج 12، ص 16.

7. بیست گفتار، ص 141.

8- حماسه حسینى ، ج ، ج 1، صص 254 253 و هم چنین براى اطلاعات بیشتر ر.ك به : داستان راستان ، ج 2 1، شماره 17، صص 70 69.

9. سیرى در سیره نبوى ، ص 143.

10. سوره آل عمران ، آیه 159.

11. وحى و نبوت ، صص 139 138.

12. مغازى و اقدى ، ج 1، صص 14 13. (گردآورنده )

13. وحى و نبوت ، ص 139.

14. وحى و نبوت ، صص 141 140.

15. برگرفته از سیرى در سیره نبوى .

فرآوری: علی نورگستر

بخش عترت و سیره تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.