تبیان، دستیار زندگی
با آیدین آغداشلو درباره هنر پس از انقلاب اسلامی به گفتگو نشستیم . او معتقد است هنر انقلابی به میزان قابل توجهی موفق شد هنر را از نخبه گرایی به هنر مردم گرا منتقل كند. * آقای اغداشلو انقلاب اسلامی ایران چه تاثیری به هنرهای تج...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفتگو با آیدین آغداشلو درباره هنر پس از انقلاب اسلامی


با آیدین آغداشلو درباره هنر پس از انقلاب اسلامی به گفتگو نشستیم . او معتقد است هنر انقلابی به میزان قابل توجهی موفق شد هنر را از نخبه گرایی به هنر مردم گرا منتقل كند.

* آقای اغداشلو انقلاب اسلامی ایران چه تاثیری به هنرهای تجسمی داشت؟

- هنر انقلابی هنر خاص خودش را همراه خودش می‌آورد. در هركدام از انقلاب‌های بزرگ دنیا این موقعیت به وجود آمده، یعنی انقلاب فرانسه، انقلاب شوروی، انقلاب چین، انقلاب مكزیك، هر كدام ازاین انقلاب‌ها هنرخاص خودشان را به وجود آوردند. بدیهی است هر انقلابی هدفمندی مشخص را تعقیب می‌كند و هر چیزی را در اختیار آن هدفمندی می‌خواهد. انقلاب ایران هم ازاین جریان دور نبود.این انقلاب، نوعی از دیدگاه را تقویت كرد كه البته پیش از آن هم وجود داشت.

هنری كه عامه مردم را نشانه بگذارد و مخاطبین خودش را در جمع وسیعتری جست وجو كند. هنری كه تاثیرگذار باشد و در انقلاب ایران هنری كه به مفهوم دقیق كلمه انقلابی باشد. به این معنی كه ارزش‌های سنتی گذشته را دوباره مطرح كند.

* این ارزش‌های سنتی بعد از انقلاب چه قدر پررنگ تر شدند؟

- قبل از انقلاب هم در هنرهای تجسمی این جست‌وجوی هویت وجود داشت. مكتب‌هایی مثل مكتب سقاخانه یا نقاشی، خط در امتداد همین جست وجو بود. هنرمند ایرانی مخصوصا از آغاز مدرنیسم در ایران یعنی در حدود سال‌های 1325 شمسی به بعد این قصد را داشت كه قومیتش ، مذهبش، هنرهای گذشته‌اش را بازنگری كند و آن را بازبانی جدید كه مناسب این دوران باشد شكل دهد اما بیشتر به شكل یك جست‌وجوی گروهی بود تا یك پیشنهاد جامع و كلی كه فقط برای هنر باشد. بعد از انقلاب این پیشنهاد جامع و كلی مطرح شد. سرفصل‌هایش هم مشخص شد و حتی مراكزی هم برای تاسیسش به وجود آمد. مراكزی مثل حوزه اندیشه و هنراسلامی.

در این مركز هنرمندانی گردآمدند كه زمینه‌های انقلابی و مذهبی داشتند. البته هر انقلابی چپی هم 5 سال بعد از پیروزی انقلاب حضور پیدا كرد. این هنر هم با دیدگاهی منحصرا و مطلقا انقلابی و غیر مذهبی ( البته غیر مذهبی بودن آن طبیعی است) آثار قابل توجهی را به وجود آورد، آثاری كه فقط انقلابی بود. اما این جریان چندان نپایید و حداقل بعد از سال 60 هنر انقلابی به صورت هنر انقلابی - مذهبی ترجمه شد و هنوز هم به همان معنا برداشت می‌شود. از این نظر، حوزه اندیشه و هنر اسلامی مركز مهمی بود و زمینه ساز جریان‌های فرعی بود. این مركز فقط در زمینه هنرهای تجسمی فعالیت نمی‌كرد. در زمینه تئاتر ، سینما و ادبیات گروه‌هایی بودند كه كار می‌كردند. بعضی از هنرمندان معتبر دوران بعد از انقلاب از همین مركز رشد كردند. به عنوان مثال در سینما، محسن مخملباف در هنرهای تجسمی حسین خسروجردی، حبیب صادقی، كاظم چلیپا، ناصر پلنگی، ایرج اسكندری ... همه به یك اندازه مهم بودند. در همه این زمینه‌ها آن مركز بسیار كارساز و تعیین كننده بود.

* انقلاب چه مراكز دیگری برای نمود این تحولات ایجاد كرد؟

- مهمترین مركز ، حوزه اندیشه و هنر اسلامی بود. با تاسیس وزارت ارشاد مركز دیگری به وجود آمد كه در زمینه گرافیك وهنرهای تجسمی فعال بود. البته نه به اندازه حوزه، چون دایره وسیع تری را در بر می‌گرفت. وزارت ارشاد در قبال كل هنر بعد از انقلاب مسئول بود نه فقط در زمینه هنر انقلابی. درحالی كه حوزه خودش را در قبال هنر انقلابی متعهد كرده بود و هنوز هم همین تعهد را حفظ كرده است. با این حال وزارت ارشاد تمام سعی وتوانش را برای معرفی و عرضه این هنر به كار گرفته است.

مراكز دیگری هم هستند كه به طور غیر مستقیم به این كار می‌پردازند. مثلا بنیاد فارابی در مورد سینما. دانشگاه‌ها هم نباید از یاد ببریم. استادان دانشگاه هنر آرام آرام از میان هنرمندان حوزه انتخاب شدند واین نوع تفكر را در دانشگاه‌‌ها رواج دادند و ارزش گذاری كردند. به عنوان مثال استادان دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران اغلب كسانی هستند كه از حوزه اندیشه و هنر اسلامی رشد كرده‌اند. در تمام این سال‌ها و به وسایل مختلف این آمران از طریق نهادهای گوناگون دنبال شده است.

خود صدا و سیما یكی از همین مراكز عمده است یا سازمان تبلیغات اسلامی. این مراكز یك، دو تا نیستند. به حوزه ، اول اشاره كردم چون نخستین بود و پایه‌گذار.

* بعد از انقلاب در زمینه هنرهای تجسمی شاهد چه پشرفت‌هایی بودیم؟

- برای این منظر اول باید ببینیم شاخه‌های هنر تجسمی و زمینه‌های فنی و اندیشگی این هنر چگونه عمل كرد. بعد از انقلاب طبیعتا گالری‌ها تعطیل شدند، مسئله خرید و فروش نقاشی‌ها مسكوت گذاشته شد. نسلی كه خریدار بودند مهاجرت كردند تا نسل جدید جایشان را بگیرد، برای این منظور یك دوره تقریبا 5 ساله لازم بود.

مسئله تقابل سنت و تجدد در همه زمینه‌ها چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. در زمینه هنرهای تجمسی هم شاهد این مسئله بودیم نقاشانی كه به زبان جهانی نقاشی می‌كردند، پیش از انقلاب نه به معنای هنرمدرن اهمیتی می‌دادند و نه به این كه آثارشان به عنوان اثر یك ایرانی در جهان مطرح باشد. خودشان را به این رودخانه عظیم هنرجهانی سپرده بودند. در این میان هنرمندانی هم بودندكه هنرهای سنتی كارمی‌كردند، مثل نگارگری، خوشنویسی، آنها شاخه عمده‌ای بودند با هنرمندان بسیار زیاد كه اتفاقات مخاطب عام داشتند برخلاف مدرنیسم‌ها كه سعی داشتند مخاطبانشان را خودشان تربیت كنند. در مورد هنر تجمسی - سنتی این مشكل وجود نداشت. آنها مخاطبانشان را از خیلی قدیم داشتند گروه سوم نقاشان مستقلی بودند كه در مكتب كمال الملك فعالیت می‌كردند و هنوز هم كار می‌كنند یا نقاشی‌های واقع گرا با موضوعات معاصر به وجود می‌آوردند. شاخه عمده‌ای كه در حقیقت ادامه مكتب كمال الملك بودند و تابلوهای رئالیستی یا واقع گرا نقاشی می‌كردند. در حال حاضر هم در فرهنگسرای نیاوران یك نمایشگاه عظیم از كارهای این گروه در دست است.

هنرمندان اپوزوسیونی كه گرایشات چپ داشتند هم نمایشگاه می‌گذاشتند و كارشان را می‌فروختند. نقاشی اپوزیسیون در حد معمولی وجود داشت. بعد از انقلاب سعی شد هنرهای سنتی به علت این كه به هویت ایرانی و هویت انقلاب اسلامی ارتباط پیدا می‌كرد، (مهم تر از همه خوشنویسی) بركشیده شوند وحتی موسیقی سنتی هم شامل همین امر شد. در دوره‌های مختلف سعی شد كه هنرهای سنتی بیشتر عرضه شوند تا امكان تقویتش به وجود بیاید كه این تقویت هم شد. بیشترین سعی در بخش هنر انقلابی شد. در 5 سال اول انقلاب نه به این علت كه هنرمندان مدرنیسم كار نمی‌كردند، كار می‌كردند اما امكان عرضه كار خود را نداشتند، هنر غربی (هنرمندان) و این احتیاط را هم می‌كردند كه مبادا این هنر منع بشود، در واقع این اتفاق نیفتاد و انقلاب اجازه داد كه این نوع هنر هم در هر حدی كه توان دارد خودش را عرضه كند.

گالری‌های پیاپی باز شدند، در حال حاضر تعداد گالری‌ها بسیار بیشتر از تعداد گالری‌های پیش از انقلاب است. نسل جدیدی از خریدارها پیدا شدند كه یا تحصیل كرده خارج بودند و یا با این زبان جهانی آشنا بودند و یا سلیقه‌شان دراین زمینه پاسخ مطلوب می‌گرفت. این گروه هم خریداران پر و پا قرصی شدند. بنابراین گروه نقاشان مدرنیسم نه تنها بعد از انقلاب كم رنگ نشدند بلكه اهمیت خیلی زیادی هم پیدا كردند. بعضی از انها مثل سهراب سپهری به شدت مورد توجه نظام قرار گرفت و به عنوان یكی از هنرمندان مهم شناخته شد. طوری كه الان یك تابلوی معمولی از نظر ابعاد كاری (80×100) این هنرمند قیمتی بالاتر از 15 میلیون تومان دارد. نقاشان انقلابی در حقیقت بازار فروش گسترده ای ندارند به این علت كه اصلا نیازی به بازار ندارند. هم حوزه اندشه و هنر اسلامی، هم موزه ها، هم نهادها، هم فرهنگسراهای مختلف و هم فرهنگستان هنرحداكثر سعی و توانشان را برای عرضه آثار این هنرمندان به كار می‌برند. به این ترتیب این آثار در وسعت بسیار زیادی در معرض نمایش عموم قرار می‌گیرد. و همین ویژگی مزیت نقاشان انقلابی است نسبت به دیگرهنرمندان. در طول 10 سال گذشته، نقاشی ایرانی از طریق موزه هنرهای معاصر در وسعت بسیار بیشتر از پیش از انقلاب ( كه مبادله فرهنگی وجود نداشت) به دنیا عرضه شد. در نهایت انقلاب هنر خودش را با خودش آورد و بخشی را به هنر قبل از انقلاب اضافه كرد، چیزی را حذف نكرد و این مسئله ای مهم است. اگر به شدت انقلابی باشیم ممكن است فكر كنیم آن هنر غربی به شكل زائد و نالازم عمل كرده اما اگر با خرد به این قضیه نگاه كنیم به این نتیجه می‌رسیم هنر خاص انقلابی با انقلاب به وجود آمد. نقاشی صورت شهدا یك ژانر است كه قبل از انقلاب وجود نداشت این دستاورد انقلاب است، فن شناسی جدیی را عرضه كرد. هر چند بعضی جاها دیدم كه ناشیانه بودن این ها نكاتی گفته می‌شد اما ناشیانه بودن این آثار را عیب نمیدانم. چون از میان همین مردمی كه جنگ را 8 سال تحمل كردند نقاشانی آمدند و سبكی را به وجود آوردند. دایره‌ای كه در خودش تعریف شده و عمل كرده است.

اگر نقاشی غیر از این جماعت می‌آمد نوعی بیگانگی با خودش می‌آورد، حتی اگر بهتر كار می‌كرد. وقتی در مورد انقلاب حرف می‌زنیم یك نكته بدیهی را نباید فراموش كنیم انقلاب قرار بر مسالمت ندارد، در 5 سال اول انقلاب هنرهای تجسمی ( در مجموع هنر) دچار ایست و توقف پیاپی شد، این ذات انقلاب است.

بنابراین همان طور كه نكات سازنده‌اش را برشمردیم باید به این نكته هم اشاره كنیم كه دوره‌های توقفی هم به وجود آمد كه در بعضی از دو دهه جبران شد بهترین نمونه هم فعالیت موزه هنرهای معاصر است.

* جنگ به جز نقاشی تمثال شهدا، چه تاثیرات دیگری بر هنرهای تجسمی گذاشت؟

- برای هنرهای معاصر این مهمترین تاثیر بود. تاثیرات غیرمستقیم هم داشت. دوره خاصی از مینیاتورهای سوخته و ستون‌های دود حاصل از جنگ و تاثیر این برداشت غیر مستقیم را می‌توان در آثار نقاشانی چون پروانه اعتمادی یا در كارهای غلامحسین نامی دید.

این جنگ حتی از جنگ جهانی دوم هم طولانی تر بود و چنان درگیری عظیمی به وجود آورد كه اغلب هنرمندان ما بالطبع تاثیر می‌گرفتند. هنرمند كه نمی‌تواند در را ببندد و جهان را نبیند.

* در كشورهایی كه مثل ما جنگی این چنین را تجربه می‌كنند آثاری به وجود می‌آید كه جهانی می‌شوند، چرا بعد از جنگ چنین آثاری را شاهد نبودیم؟ آثاری كه جنبه جهانی پیدا كنند؟

- به دو دلیل، دلیل اول به ناآشنایی ما به روش‌های عرضه و تبلیغ آثار جنگ بر می‌گردد. من به عنوان یك نقاش وقتی نمایشگاه‌های اروپایی را می‌بینم نمونه‌های در خشانی از هنر تجسمی وجود دارد. از نظر تعداد هنرمندان تجسمی با مشكل رو به رو نیستیم، شناخت درباره این هنر ناقص است. مسئله عرضه و معرفی مطرح است و اما دلیل دوم، شاید هنوز هنرمندان ما نتوانسته‌اند آثاری به وجود آورند كه تاثیر جهانی داشته باشد. نباید به این نكته توجه كرد. باید به دنبال راه حل آن باشیم. نباید فكر كنیم توطئه‌ای در كار است و نمی‌گذارند نشان دهیم این طرف جهان چه خبر است این توطئه وجود دارد نمی‌گویم نیست اما نه به این شدت كه تمام هم وغمشان را برای ندیدن آثار ما گذاشته باشند.

* انقلاب زمینه‌هایی برای بازگشت هنرهای سنتی ایجاد كرد، چه طور می‌توانیم این زمینه ها را تقویت كنیم؟

- این زمینه‌ها در حد قابل توجهی تقویت می‌شود، برای مثال انجمن خوشنویس‌ها، نگارگرها، تمام رشد هنرهای سنتی در شرایط حاضر شاید همین باشد. یكی از مشكلات ، نبودن دانشگاهی است كه این هنر در آن تدریس شود. نكته دیگر كه بازجای بحث دارد این است كه ما محقق‌هایی داریم كه در حد جهانی قرار دارند ولی مجموعه‌هایی كه می‌باید به عنوان پشتیبان نظری داشته باشیم خیلی خیلی كم است. خود هنرمندان ما هم باید كمك كنند. آن‌ها می‌دانند كه هنر فقط با سوبسید و كمك دولتی سرپای خودش نمی‌ایستد . ما عادت كردیم اغلب راجع به كمك به هنرمند صحبت كنیم. باید ببینیم این كمك تا چه اندازه می‌تواند مفید باشد، و گرنه كار مهمتر برنامه‌ریزی كلان است دولت باید برنامه‌ریزی كند كه هنر تقویت شود تا هنرمند.

* چه قدر معتقدید كه هنر نزد نخبه‌ها بوده است؟

- به نظرم الان هم هنر، نزد نخبه هاست.

* یعنی هیچ تغییری به وجود نیامده است؟

- نمی‌شود گفت هیچ . هنر انقلابی خواست این دایره را بشكند. به میزان قابل توجهی هم موفق شد و سعی كرد هنر را از هنر نخبه گرا به هنر مردم گرا منتقل كند. توفیق‌ها و شكست‌هایی داشت، اما هنر به معنای دقیق كلمه هم چنان به وسیله نخبه‌ها به وجود می‌آید. این كه چه طور می‌شود هنر، مردمی شود مسئله ای است كه هنوز توجهی به آن نشده است. می‌توان هنر مردمی را با برنامه‌ریزی به هنر دولتی تبدیل كرد. هنر دولتی صرفا هنر مردمی نیست.

* انقلاب چه تاثیری بر روند حضور زنان در عرصه‌ هنرهای تجسمی داشت؟

- نقش بسیار مهم و موثری را داشت. تعداد زن‌های هنرمند در این چند سال به تعداد قابل توجهی زیاد شد. این تعداد در ایران امروز قطعا 50 برابر هنرمندان زن قبل از انقلاب است.