تبیان، دستیار زندگی
(جریان شناسی ادبیات انقلاب ، گفتگو با دکتر محمد صادق کوشکی ) -------------------------------------------------------------------------------- به موازات جریان اصلی انقلاب که بخش اعظم فضای انقلابی کشور را از سال 41به بعد در اختیار داشتند ما شاهد..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ادبیات مبارزه از نوع دینی

(جریان شناسی ادبیات انقلاب ، گفتگو با دکتر محمد صادق کوشکی )

محمد صادق کوشکی


به موازات جریان اصلی انقلاب که بخش اعظم فضای انقلابی کشور را از سال 41به بعد در اختیار داشتند ما شاهد  حضور گروه های معدودی با گرایش های چپ  و مارکسیستی مثل حزب توده ،چریک های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و امثالهم ، و حتی گروه های ملی نیز بودیم. اما بیشتر گروه هایی که چپ بودند و صبغه ی مارکسیستی داشتند مشخصا حزب توده و بعد از آنها گروههای موسوم به چریک های  فدایی خلق و گروه های دیگر مارکسیتی، سهم بیشتری از ادبیات مبارزه را به خودشان اختصاص دادند....


در خصوص ادبیات مبارزه روایت بسیار است . نویسندگانی که در این حوزه قلم می زنند عموما تفکری مبارزه جویانه و عدالتخواهانه دارند اما در این راستا وجه تمایز ادبیات انقلاب اسلامی با سایر انواعی که در این حوزه جای می گیرد رنگ و بوی حماسی و دینی آن است. در گفتگویی که با دکتر محمد صادق کوشکی استاد دانشگاه و تحلیل گر مسایل سیاسی و مدیر سابق دفتر هنر و ادبیات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ترتیب داده ایم بیشتر با ویژگی های ادبیات مبارزه خصوصا ادبیات انقلاب اسلامی آشنا خواهیم شد ...

-آیا یک تعریف خاص و متمایز کننده برای ادبیات انقلاب وجود دارد؟

اگر منظور از ادبیات انقلاب ، ادبیات انقلاب اسلامی باشد ، باید گفت که تفاوت ادبیات انقلاب اسلامی با سایر انواعی که در کشور ما وجود دارد این است که این ادبیات اولا ، خود را متعهد به آرمان ها و اهداف انقلاب و محقق کردن آنها می داند . مشخصا هدفمند است و هدفش هم با اهداف انقلاب اسلامی منطبق است . دومین نکته که در ادبیات انقلاب اسلامی وجود دارد بحث خلاقیت است ، به واسطه ی اینکه انقلاب اسلامی در واقع به شکلی دگرگونی در همه ی عرصه ها را شامل می شود یکی از عرصه هایی که طبیعتا دچار دگرگونی شد و اصلا شکل جدیدی پیدا کرد همین ادبیات است اعم از ادبیات داستانی ما و ادبیات منظوم ما و نظم و نثر ما. که این ادبیات در پرتوی انقلاب اسلامی در واقع یک تحول جدی پیدا کرد و خلاقیت های بسیاری از نظر سبک در آن صورت گرفت . مثلا در حوزه ی شعر ما به شعر متعهد انقلاب اسلامی یک گرایش جدی داشتیم که نسل جدیدی از شاعران را در ایران ایجاد کرد. شاعرانی که هم در محتوای اشعارشان به طور جدی تحول ایجاد شد و هم در زبان شعری و هم غلبه ی جدی سبک هندی و پیامدهایش بود که یک نسل جدیدی از شاعران را ایجاد کرد البته با خلاقیت ها و نوآوری ها در عرصه ی ادبیات مخصوصا منظوم و بعد ادبیات داستانی. سومین ویژگی ادبیات انقلاب اسلامی این است که در عین حال که عرض کردم نوآوری ها ، خلاقیت ها و قالب شکنی هایی داشته است ، در آن وجه حماسی نیز بارز است یعنی روح ادبیات انقلاب اسلامی روح حماسه است و کسانی که با این ادبیات مأنوس هستند ، با یأس و ناامیدی بیگانه هستند . این سه ویژگی شاید مهمترین مشخصات ادبیات انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر سبک ها و بخش های ادبیات کشورمان می باشد.

بیشتر نویسندگانی که ادبیاتشان نوعی ادبیات مبارزه بود ، اینها گرایشات چپ گرایانه داشتند و به نوعی از ادبیات مارکسیستی اوایل قرن بیستم در روسیه الهام گرفته بودند مثل کارهای ماکسیم گورکی ، کارهای حماسی که با ادبیات چپ محشور شد مثل جنگ شکر در کوبا که اینها در واقع تکرار و به نوعی کپی آثار مارکسیستی روسی محسوب می شدند البته بعضی از آنها نیز به صورت بومی دیدگاه های عدالتخواهانه و یا حداقل نقد اوضاع اجتماعی را داشتند که آنها دیگر گرایشات چپ محسوب نمی شوند

- فکر می کنید این نوع ادبیات دقیقا در چه دوره ای متولد شد؟ آیا می توان در جریان شناسی ادبیات انقلاب اسلامی ، ادبیات مشروطه را نقطه آغازی برای آن  دانست؟

نه، ادبیات انقلاب اسلامی واقعاً مبدأش مشروطه نیست . هرچند که شباهت های محدودی خصوصا در حوزه ی شعر انقلاب ، با شعر نهضت مشروطه مشاهده می شود . نمونه ی بارزش شعر :

" از خون جوانان وطن لاله دمیده / از ماتم سرو قدشان سرو خمیده "

این طور شباهتهایی وجود دارد اما واقعیت این است که نقطه ی آغاز شعر انقلاب اسلامی نزدیک به پیروزی انقلاب است . جایی که جوانان انقلابی احساس می کنند برای بیان دیدگاه ها و نقطه نظرات خودشان باید به قالبی به نام ادبیات روی بیاورند ، مخصوصا شعر. اصلا همین شعر انقلاب اسلامی به نوعی زاییده ی شعارهای موزون و آهنگینی است که راهپیمایی ها را مزین می کرد و مردم در قالب این اشعار مزین ، آهنگین و در عین حال حماسی ، دیدگاه های خودشان را به جهانیان اعلام می کردند. ادبیات انقلاب اسلامی با پیروزی انقلاب متولد شده است . شاید شاخص ترین بخش ادبیات انقلاب ، ادبیات داستانیست . ادبیاتی که در قالب سوره بچه های مسجد آغاز شد. که حاصل یک مجموعه کلاسهای ادبی بود که در یکی از مساجد تهران برگزار می شد و بخش زیادی از نویسندگان داستانی ما برخواسته از کلاس های همین مسجد هستند .

واقعیت این است که نقطه ی آغاز شعر انقلاب اسلامی نزدیک به پیروزی انقلاب است . جایی که جوانان انقلابی احساس می کنند برای بیان دیدگاه ها و نقطه نظرات خودشان باید به قالبی به نام ادبیات روی بیاورند ، مخصوصا شعر.

- همان مسجد جوادالأئمه ؟

بله مسجد جوادالأئمه در منطقه ی غرب تهران. می بینیم که نسلی از نویسندگان صاحب سبک مدیون کلاسهایی هستند که در فضای ادبی سالهای 44 به بعد در فضای ادبی آن مسجد شکل می گیرد و بعدا خودش سرسلسله ی بالنده ی داستان نویسان و حتی شاعران انقلاب اسلامی می شود.

- می دانیم که در جریان مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی به جز گروه غالب مذهبیون ، گروه های فکری متعددی فعالیت می کردند .این گروه های فکری دقیقا به چند دسته تقسیم می شدند و آیا از تفکرات آنها نیز در ادبیات انقلاب ردپایی وجود دارد؟

به موازات جریان اصلی انقلاب که بخش اعظم فضای انقلابی کشور را از سال 41به بعد در اختیار داشتند ما شاهد حضور گروه های معدودی با گرایش های چپ  و مارکسیستی مثل ، چریک های فدایی خلق ، سازمان مجاهدین خلق و امثالهم ، و حتی گروه های ملی بودیم ، اما مشخصا حزب توده و بعد از آن  گروه های موسوم به چریک های فدایی خلق ، گروه هایی هستند که درصد خیلی کمی از فضای انقلابی به خودشان اختصاص می دادند . بیشتر گروه هایی که چپ بودند و سبقه ی مارکسیستی داشتند مشخصا حزب توده و بعد از آنها گروههای موسوم به چریک های  فدایی خلق و گروه های دیگر مارکسیتی بودند که سهم بیشتری از ادبیات مبارزه را به خودشان اختصاص دادند من می گویم ادبیات مبارزه به خاطر اینکه اینها در واقع به هیچ وجه در حوزه ی انقلاب اسلامی جا نمی گرفتند و خودشان هم مایل نبودند در این حوزه جا بگیرند اما ادبیات اعتراضی و ادبیات مبارزاتی که بیشتر مدیون نویسندگان چپ و نویسندگانی که بعضا گرایشات ملی داشتند اینها در سالهای دهه ی 30 به بعد مخصوصا بعد از کودتای امریکایی 28 مرداد که فضای مبارزات سیاسی محدود شد؛ به خاطر شدت سرکوب به ادبیات پناه آوردند و بعد از سال 32 به بعد ما شاهد تولد یک نسل  جدید در ادبیات مبارزه هستیم ، بیشتر در قالب ادبیات داستانی خودش را نشان می دهد با گرایشات چپ ، اما این نحله هیچ ارتباط خاصی با ادبیات انقلاب اسلامی ندارد و در حوزه ی ادبیات انقلاب اسلامی هم محسوب و محشور نمی شود.

شاید خودشان هم مثلا آقای آل احمد اگر در قید حیات بود و می پرسیدیم که آیا شما خودتان را در حوزه ی نویسندگان ادبیات انقلاب اسلامی قرار می دادید بعید بود ایشان بپذیرند با توجه به اینکه اصلا یک نحله ی دیگری حساب می شوند اما در نویسندگان چپ تعداد فراوان است و آنها که اهلش باشند می توانند بروند و درینباره مطالعه کنند

- بین نویسندگان طرفدار حزب توده و نویسندگان مجاهدین خلق چه تفاوتی وجود داشت؟

ببینید نویسندگانی که به مجاهدین خلق نزدیک باشند و شاخص باشند تقریبا ما نداشتیم ولی عرض کردم بیشتر نویسندگانی که ادبیاتشان نوعی ادبیات مبارزه بود ، اینها گرایشات چپ گرایانه داشتند و به نوعی از ادبیات مارکسیستی اوایل قرن بیستم در روسیه الهام گرفته بودند مثل کارهای ماکسیم گورکی ، کارهای حماسی که با ادبیات چپ محشور شد مثل جنگ شکر در کوبا که اینها در واقع تکرار و به نوعی کپی آثار مارکسیستی روسی محسوب می شدند البته بعضی از آنها نیز به صورت بومی دیدگاه های عدالتخواهانه و یا حداقل نقد اوضاع اجتماعی را داشتند که آنها دیگر گرایشات چپ محسوب نمی شوند یعنی نویسندگانی که به هرحال سعی می کردند اعتراض خودشان را نسبت به وضعیت نامناسب اجتماعی ، فقر ، بی عدالتی و تبعیض اعلام کنند که اینها به نوعی درست است که ادبیاتشان گرایش به چپ داشت اما خودشان شاید واقعاً خواسته های چپ نداشتند و وابستگی هم به احزاب و گروهای چپ نداشتند ، البته این ادبیات با اینکه تولیدات سرشناسی دارد اما نسبتی با ادبیات انقلاب اسلامی ندارد و اصلا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم این ادبیات تبدیل به ادبیات دوران مبارزه می شود مخصوصا ادبیات دهه های 40 و 50 و برای خودش یک سر فصل دیگری پیدا می کند.

- خوب بود اگر از نویسندگان هر گروه  و البته آثارشان مثالی هم میزدید...

ببینید تعداد زیاد هست و حالا خیلی هم اینکه ما نویسندگان چپ را بخواهیم یاد بکنیم شاید موضوعیتی نداشته باشد و دوستانی که اهل نظر هستند خودشان بهتر در جریانند و حالا اگر هم کسی بخواهد در حد توضیحات مختصر اینجا ما اسم خاصی را ببریم ، من یکی دو تا مثال میزنم مثلا از نویسندگانی که گرایشات ملی داشتند می توان از خانم دانشور یاد کرد. کار مشهور و شاخص ایشان کار سووشون به نوعی ادبیاتیست که می خواهد بحث مبارزه را زنده بکند و یا از جمله نویسندگان دیگری که صبغه ی ملی داشتند آقای آل احمد هست که متون مخصوصا داستانیش و حتی مقالاتش و تک نگاری ها و سفرنامه هایش یکسره اعتراض به بی عدالتی ، نقد وضع موجود و در واقع جستجوی وضع مطلوب است . این دو نمونه ، این زوج هنرمند و ادیب داستان نویس ، شاخص آن نحله ای هستند که از نویسندگان مبارزه جوی ملی حساب می شوند . اما واقعاً این دو نویسنده ی مهم را هم در حوزه ی ادبیات انقلاب اسلامی نمی شود قرار داد به خاطر اینکه اصلا آن ویژگی ها را به آن شکل ندارند. شاید خودشان هم مثلا آقای آل احمد اگر در قید حیات بود و می پرسیدیم که آیا شما خودتان را در حوزه ی نویسندگان ادبیات انقلاب اسلامی قرار می دادید بعید بود ایشان بپذیرند با توجه به اینکه اصلا یک نحله ی دیگری حساب می شوند اما در نویسندگان چپ تعداد فراوان است و آنها که اهلش باشند می توانند بروند و درینباره مطالعه کنند.

- این توضیحاتی که فرمودید صرفا در خصوص قبل از انقلاب است یا نه ؟ بعد از انقلاب هم این گروه ها به فعالیت خود در این زمینه ادامه دادند؟

بله ، نویسندگانی که گرایشهای چپ داشتند چه در حوزه ی داستانی و چه در حوزه ی شعر تا همین امروز هم وجود دارند ، خیلی از اینها گرایش حزبی مستقیم به فلان گروه سیاسی نداشتند اما گرایشات چپ گرایانه و مارکسیستی داشتند که خیلی از اینها در قالب نویسندگان و شاعران روشنفکر موسوم به روشنفکری تا همین امروز هم وجود دارند و کار منتشر می کنند، شعر می گویند ، داستان می نویسند  اما الان دیگر از آن ادبیات مبارزه جویانه ی دهه ی سی، چهل و حتی دهه ی پنجاه  فاصله گرفته اند و در سالهای پس از انقلاب  بیشتر در قالب جریان روشنفکری شناخته می شود.

- به عنوان آخرین سوال بفرمایید که وضعیت امروز ادبیات انقلاب اسلامی را چطور ارزیابی می کنید؟ اصلا به نظر شما برای فعالیت نویسندگان در این حوزه ضرورت خاصی وجود دارد؟

ادبیات انقلاب اسلامی یک کار سفارشی نیست یک واقعیت است ، یعنی وقتی یک پدیده ی عظیم انسانی به دست انسان ها در جامعه ی ایران به نام انقلاب اسلامی رخ می دهد و بازتاب هایش در عرصه ی جهانی نمود پیدا می کند، آن هنرمندی که بگوید این حادثه اصلا در کار من تأثیر نگذاشته است و بازتاب پیدا نمی کند باید در هنرمند بودنش شک کرد چون هنرمند آینه ی روزگار خودش است ، در عین حال که آینه ی غیب می تواند باشد و الهامات غیبی را دریافت و منتقل کند. هنرمند آینه ی روزگار خودش هم به نوعی باید باشد که متاسفانه بعضی از هنرمندان ، نویسندگان و شاعران ، مخصوصا آنها که به جریان روشنفکری گرایش دارند به خاطر تفاوت اندیشه ای و اینکه به گرایش چپ وابسته بودند و اینکه انقلاب ماهیت اسلامی و دینی داشته است ، به نوعی سعی کرده اند که مهتاب پر نور انقلاب را پشت ابرهای تیره وجود خودشان مخفی کنند و نادیده بگیرند و وانمود کنند که نه انقلابی شده است، نه جنگی شده، نه اتفاقی افتاده و نه تحولی شکل گرفته است اما عرصه ی ادبیات انقلاب اسلامی عرصه ای است که به طور طبیعی وجود دارد و به طور طبیعی رشد کرده است در آن ریزش هایی رویش هایی شکل گرفته است و الان تبدیل به یک درخت تناوری شده است که خیلی ها می گویند ما اصلا نمی بینیم و خودشان را به آن کوچه می زنند اما این  درخت تناور هنوز راه زیادی دارد و در حال رشد است و جالب است بدانید که به هر حال از این جنس ادبیات به زبان های مختلف ترجمه شده است و فقط یک مترجم امریکایی به نام "اسپراکمن " تا الان چندین جلد از این داستان ها و محصولات ادبیات انقلاب اسلامی را در تیراژهای بالای سی چهل هزار تا در امریکا منتشر کرده و فروخته نیز شده است  یعنی دورترین عرصه ای که ما فکر می کنیم ادبیات انقلاب اسلامی ممکن است به آنجا برسد ایالات متحده بود ، که در آنجا نیز در حال درخشش است . با این حال ادبیات انقلاب اسلامی هنوز راه زیادی در پیش دارد و الان می توان گفت که یک نوجوانی شده است که در حال پشت سر گذاشتن دوران بلوغ خود و ورود به مرحله ی جوانیست. طبیعتا خطاهایی دارد اما در مجموع فرآیندی رو به رشد و کمال دارد.

فاطمه صادقی

بخش ادبیات تبیان