تبیان، دستیار زندگی
سلام بر لب‌های سیراب از عطش عشق، بر قمقمه‌های بی‌آبی كه هر بهار، هزاران تشنه را سیراب خود می‌كند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سلام، آمدم، بپذیر

در سرزمین گلبرگ‌های پرپر شده شقایق، همراه با سبزه‌ها،‌ هم نوا با ناله نسیم و جاری اشك شبنم، رو به قبله لاله‌ها، باید سلام كرد.

باید سلام كرد بر آنانی كه در آخرین فراز زیارتنامه‌ خود به زیارت سبز‌ترین سیرت و سرخ‌ ترین صورت تاریخ نایل شدند.

باید سلام كرد. بر زمزمه جاری رودها و رمل‌های روان به خون آغشته، با پای برهنه، كه این وادی طور شهیدان است. «فاخلع نعلیك انك بالواد المقدس طوی.»

سلام، آمدم، بپذیر

و اذن دخول گرفت از شاهدان سرزمینی كه سرود توحید را در عصر هجمه كفر و شرك فریاد زدند: «أأدخل یا انصار روح‌الله.»

آری اینجا كربلای سینه ‌سرخانی است كه آمدن و رفتنشان بسان یك رؤیا بود،‌ رویایی كوتاه و شیرین، در یلدای بشریت گمشده در تیه جهل و جور و جیره.

و باید سلام كرد به آخرین سلام آنان؛ سلامی كه تا پاسخی را نشنیدند، یك گام به جلو نگذاشتند. «اشهد انك تسمع كلامی و ترد سلامی.»

باید سلام كرد به آخرین خداحافظی آنان،‌ خداحافظی با عالم خاك در پشت خاكریزهایی كه مرز میان دنیا و آخرت بود. خداحافظی‌ای كه امر به معروف و نهی از منكر را در عینیت جامعه جاری ساخت. «اشهد انكم قد امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنكر.»

باید سلام كرد بر آنان كه لباس‌های خاكی‌ رنگشان، لباس احرام در «میقات» «موقعیت‌ها» بود.

باید سلام كرد به اشك‌های جاری مناجات بر گونه‌های خاكی و خونین، كه خط فردای جوانان این سرزمین‌ را با زیباترین مركب عشق، بر زیباترین تابلو و تصویر هستی به تماشا می‌گذارد.

باید سلام كرد بر دست‌های بریده شده، بر انگشت‌های جدا شده از دست؛ انگشت‌هایی كه راه هدایت را هنوز نشانه‌اند؛ بر انگشترهای بی‌انگشتی كه نام «كشتی نجات این امت» بر نگین آنان حك شده است.

باید سلام كرد بر پوتین‌های بی‌پا، به پاهایی كه بند پوتین آنان تا مقصد آسمان گشوده شد؛ به رد پای سبز آنان در هروله جست‌وجوی آب از سراب كه جاده «طریق وسطی» را از «یمین و شمال مضله» برای همیشه نمایان ساخت.

باید سلام كرد بر سرهای سرخ بی كلاه؛ به كلاه‌های سبز بی‌سری كه تا ابد آشیانه آرام یاكریم‌ها شد؛ سرهایی كه هر كس هوای «هم سری» با آنان را دارد، هرگز كلاه دنیا‌پرستی بر سرشان نخواهد رفت.

باید سلام كرد بر سینه‌های سوخته در سنگرها، به سینه‌های سترگ سنگرهایی كه هزاران مرز و راز و مناجات پرستوهای مهاجر را برای نسل‌های آینده در خود به امانت دارند.

سلام بر لب‌های سیراب از عطش عشق، بر قمقمه‌های بی‌آبی كه هر بهار، هزاران تشنه را سیراب خود می‌كند

باید سلام كرد بر پیشانی‌هایی كه بوسه‌گاه گلوله شد؛ بر پیشانی ‌بندهای سبز سرخ كه نماز را اقامه كرد و هر سنگ كوچك این سرزمین را مهر و هر قطعه ایران را به سجاده نماز بدل كرد. «اشهد انكم قد اقمتم الصلاه».

باید سلام كرد. بر قطارهای فشنگی كه تسبیح شد؛ تسبیحی كه با رها شدن هر دانه آن، نوای «انی سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم» زیارت عاشورا را بر لبان هر كوچك و بزرگ جاری كرد.

باید سلام كرد، بر كوله ‌پشتی‌های پر از پرواز، كه مرز میان آسمان و زمین و دنیا و آخرت را با پرهای سوخته طی كرد و روح پرواز و شهادت‌ طلبی را آرزوی هر جوان ساخت.

باید سلام كرد بر پلاك‌ پیكرهای قطعه ‌قطعه شده كه شماره و شناسنامه یك شهاب شد و هر كوچه و خیابان شهرمان را تا ابد ستاره‌ باران كرد.

باید سلام كرد بر لب‌های سیراب از عطش عشق، بر قمقمه‌های بی‌آبی كه هر بهار، هزاران تشنه را سیراب خود می‌كند.

باید سلام كرد بر چفیه‌، بیرق همیشه جاودان جبهه‌های خمینی.

و باید سلام كرد بر چفیه‌ای كه همواره بر دوش علمدار نهضت خمینی است... .

بخش فرهنگ پایداری تبیان