تبیان، دستیار زندگی
ما باید به حضور خود در عراق ادامه می‌دادیم چون کسی نمی‌دانست که ما نمی‌دانیم سلاحی در این کشور وجود دارد یا نه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آمریکایی‌های همه‌چیز دان

معلوم و نامعلوم


از آنجا که ما آمریکایی‌ها همه چیز را می‌دانیم، همه چیز از نظر ما آشکار است و چیزهایی که پنهان می‌ماند احتمالاً بقیه هم درباره آنها چیزی نمی‌دانند و به خاطر همین باید به حضور خود در عراق ادامه می‌دادیم!

کتاب یادداشت‌ها و خاطرات دونالد رامسفلد، وزیر دفاع سابق آمریکا، با نام «معلوم و نامعلوم» به اظهار نظر وی درباره سلاح‌های کشتار جمعی در عراق برمی‌گردد که هیچ وقت در این کشور پیدا نشد.

رامسفلد در کتابش ذکر می‌کند که گزارش‌های مبنی بر وجود این‌گونه سلاح‌ها باید هم‌چنان نامعلوم بماند، چرا که هنوز آمریکا در عراق حضور دارد.

رامسفلد در یک سخنرانی در سال 2002 میلادی با کنایه می‌گفت: «از آنجا که ما آمریکایی‌ها همه چیز را می‌دانیم، همه چیز از نظر ما آشکار است و چیزهایی که پنهان می‌ماند احتمالاً بقیه هم درباره آنها چیزی نمی‌دانند و به خاطر همین باید به حضور خود در عراق ادامه می‌دادیم چون کسی نمی‌دانست که ما نمی‌دانیم سلاحی در این کشور وجود دارد یا نه!»

ما باید به حضور خود در عراق ادامه می‌دادیم چون کسی نمی‌دانست که ما نمی‌دانیم سلاحی در این کشور وجود دارد یا نه

وی در این کتاب خاطراتش درباره جنگ عراق و افغانستان را به دو دسته دانسته‌های آشکار و ندانسته‌های پنهان تقسیم می‌کند که هرچند بیشتر سعی می‌کند دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا مثل سیا و یا وزارت امور خارجه و فرماندهان ارتش در خارج (یعنی کالین پاول، کاندولیزا رایس و پل برمر) در بالا رفتن ندانسته‌هایش در این جنگ را سرزنش کند ولی از گفتن این مطلب نیز واهمه ندارد که به گفته‌ی جرج پاکر، ستون‌نویس نیویورکر، "حمله به عراق در هیچ احتمالی لازم نبود و می‌توانست مشکلات موجود، از طرق دیگر حل شود."

از جنگی که تقریباً تاکنون 700 میلیارد دلار هزینه روی دست مردم آمریکا گذاشته و بر اساس آماری بیش از 4 هزار نفر از سربازان آمریکایی و هزاران زن و کودک عراقی در آن کشته شده اند تنها این محصول به دست آمده است که شخصی مثل رامسفلد درباره آن می‌نویسد: «دانسته های معلوم ما از جنگ در این همه سال این مطلب را برای ما روشن کرده است که هرچند حذف اشخاصی مثل صدام حسین می‌تواند برای ثبات و امنیت جهان مفید باشد ولی این همه هزینه برای برداشتن یک نفر چندان منطقی به نظر نمی‌رسد.»

رامسفلد از گفتن این مطلب نیز واهمه ندارد که به گفته‌ی جرج پاکر، ستون‌نویس نیویورکر، حمله به عراق در هیچ احتمالی لازم نبود و می‌توانست مشکلات موجود، از طرق دیگر حل شود

رامسفلد به غیر از دیک چنی که دوستی قدیمی با وی دارد تقریباً تمام اعضای کابینه و مقامات ارشد دیگر دولت قبلی را مورد تمسخر قرار می‌دهد و می‌گوید تصمیمات اشتباه در دولت قبلی زائیده‌ی تفکر همین انسان‌ها بوده است. رامسفلد در کتاب خاطرات خود به صراحت نوشته است که از عدم استعفا در ماجرای رسوایی مربوط به زندان ابوغریب بسیار پشیمان است و هنوز هم فکر می‌کند مسئولان زندان بدون دستور مقامات ارشد چنین اقداماتی را انجام داده بودند.

وی می‌نویسد: «من دو بار استعفای خودم را به جرج بوش تحویل دادم ولی در هر بار رئیس جمهور با بهانه‌های مختلف از این کار امتناع کردو من از همان ابتدا هم می دانستم که حمله به عراق کاری اشتباه بود.»

رامسفلد به کتاب باب وودوارد، خبرنگار واشنگتن پست در کاخ سفید با عنوان «دولت انکار» هم اشاره می‌کند و اعتراف می کند که عنوان این کتاب، در مورد دولت بوش و شاید دولت‌های قبلی صحیح باشد زیرا در همان ابتدا سازمان‌های اطلاعاتی از حمله شورشیان و گروه‌های مردمی بعد از اشغال عراق خبر داده بودند ولی بوش و مشاورانش این مسئله را نادیده و بهتر بگویم انکار کردند در حالی که این موضوع به صراحت تحقیق و بررسی شده بود.

رامسفلد به طور غیر مستقیم در کتاب خود به این موضوع نیز اشاره کرده است که نقشه حمله به عراق از مدت‌ها پیش در دولت‌های قبلی و قبل از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر برنامه ریزی شده بود

رامسفلد به طور غیر مستقیم در کتاب خود به این موضوع نیز اشاره کرده است که نقشه حمله به عراق از مدت‌ها پیش در دولت‌های قبلی و قبل از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر برنامه ریزی شده بود به طوریکه به نامه‌هایی اشاره کرده است که قبل از این حملات به دیک چنی، کالین پاول و کاندولیزا رایس نوشته شده و از آنها خواسته شده بود در جلسه مربوط به بحث و گفت‌وگو درباره عراق حاضر شوند.

رامسفلد این مطلب را در کتابش فاش می‌کند که «15 روز بعد از حملات یازدهم سپتامبر جرج بوش از وی خواسته است که در دفتر کارش در اتاق بیضی‌شکل کاخ سفید او را ملاقات کنم.

در این ملاقات بدون اینکه اشاره ای به چگونگی مقابله و براندازی صدام حسین شود از آرایش نظامی و استراتژی‌های آینده آمریکا در عراق سوال کرد و من چیزی نداشتم به او بگویم چرا که خودم هم تعجب کرده بودم. در آن زمان تنها سرنگونی صدام حسین مطرح بود ولی از آرایش و طرح‌های بلند مدت چیزی به من نگفته بودند.»

بخش کتاب‌خوانی تبیان


منبع: خبرآنلاین