تبیان، دستیار زندگی
ب ـ مهلت خواستن امام در عصر عاشورا دیباچه ج ـ خطبه شب عاشورا 1. عشق به قرآن در دوران كودكى د ـ در چادرهاى حسینى چه گذشت؟ الف ـ فراگیرى سوره توحید 4. تشویق معلم قرآن ب ـ پرسش تاویل برخى آیات از رسول خدا(ص) 5. قرآن در سیره اما...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با امام حسین

علیه السلام

در محضر قرآن

(1)


ب ـ مهلت خواستن امام در عصر عاشورا

دیباچه

ج ـ خطبه شب عاشورا

1. عشق به قرآن در دوران كودكى

د ـ در چادرهاى حسینى چه گذشت؟

الف ـ فراگیرى سوره توحید

4. تشویق معلم قرآن

ب ـ پرسش تاویل برخى آیات از رسول خدا(ص)

5. قرآن در سیره امام حسین علیه السلام

ج ـ منظور از (ان السمع و البصر و الفواد) چیست؟

الف ـ امام حسین علیه السلام در كنار سفره بینوایان

د ـ شفا یافتن به بركت سوره حمد

ب ـ آزادى در برابر یك شاخه گل

2. عشق به آیات قرآن

ج ـ گذشت به خاطر شنیدن آیه عفو

3. عشق به تلاوت قرآن كریم

د ـ اخلاق كریمانه در پرتو قرآن

الف ـ قرائت قرآن در بیابان سوزان

دیباچه

دنیا براى بسیارى از مردم جاى زینت، تفاخر، تكاثر، لهو و لعب است؛ اما گروهى از مردان خدا هرگز فریب لذت‌هاى زودگذر را نمى خورند و بر اساسفرمایش قرآن كریم"تجارت، آنها را از ذكر خدا غافل نمى كند." آنان در دنیا زندگى مى كنند؛ اما هرگز وابسته به دنیا نیستند. آرى فقط به خدا و آنچه كه در مسیر كمال است؛دل بسته‌اند.

مونس آنان كتاب خدا و آیات الهى است؛ آن گونه كه اگر تمام مردم كره زمین بمیرند، اما این كتاب همراهشان باشد، هرگز احساس تنهایى و وحشت نمى كنند.

امام حسین علیه السلام از جمله انسان‌هاى بى‌نظیر جهان هستى است كه زندگى او با قرآن عجین شده بود. او از كودكى با قرآن همراه بود؛ عاشق و دلداده قرآن بود. چون لب به سخن مى گشود، كلامش آیات قرآن بود و از قرآن دفاع مى كرد؛ اگر نامه‌اى مى نگاشت، دفاع از قرآن بود و سكوتش براى اندیشیدن در آیات آن.

با اذعان به این كه در این نوشتار كوتاه نمى توان كاملا به زندگى قرآنى امام حسین علیه السلام پرداخت، اما اجمالا به مواردى از آن اشاره خواهد شد كه از دوران كودكى حضرت، تا روز شهادتش را در برگرفته است.

1. عشق به قرآن در دوران كودكى

امام حسین علیه السلام از كودكى به قرآن عشق فراوانى داشت، زیرا آیات فراوانى از قرآن در خانه شان بر رسول خدا(ص) نازل گشت و بدون تردید، امام حسین علیه السلام متاثر از فضاى قرآن حاكم بر خانواده بود. ایشان از سنین كودكى به قرائت، حفظ، تفسیر و تاویل قرآن اهمیت زیادى مى داد. به چند نمونه از آنها كه در تاریخ به ثبت رسیده، دقت كنید:

الف ـ فراگیرى سوره توحید

از امام حسین علیه السلام سوال شد: از رسول خدا چه شنیدى؟ فرمود: شنیدم كه مى فرمود:

"خداوند كارهاى مهم و بزرگ را دوست مى دارد و كارهاى پست و حقیر را نمى پسندد... و او"قل هوالله احد" و نمازهاى پنجگانه را به من آموخت."

و شنیدم كه مى فرمود:

"هر كه خدا را اطاعت كند، خدا او را بالا مى برد و هر كه نیت خود را براى خدا خالص كند، خدا او را نیكو سازد و بیاراید و هر كه به آنچه نزد خدا است، اطمینان كند، خدا او را بى نیاز كند و هر كه بر خدا بزرگى كند، خدا او را خوار سازد."(1)

امام زین العابدین علیه السلام مى فرماید: در شب عاشورا پدرم یاران خود را جمع كرد و براى آنها خطبه خواند. من نیز خدمت ایشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به یاران خود مى فرمود: خداى را ستایش مى كنم به بهترین ستایش هایش و او را سپاس مى گویم در خوشى و ناخوشى. بار خدایا! تو را سپاس مى گزارم كه ما را به نبوت گرامى داشتى و علم قرآن و فقه دین را به ما كرامت فرمودى و گوشى شنوا و چشمى بینا و دلى آگاه به ما عطا كردى؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.

ب ـ پرسش تاویل برخى آیات از رسول خدا(ص)

اسماعیل بن عبدالله روایت كرده است: هنگامى كه آیه"و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله"؛ (و خویشاوندان در كتاب خدا بعضى مقدم بر بعضى دیگرند) نازل شد، امام حسین علیه السلام مى فرماید: تاویل این آیه شریفه را از پیامبر(ص) سوال كردم.

پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند: سوگند به خدا كه منظور پروردگار در این آیه جز شما نمى باشد. و"اولوا الارحام" شمایید. پس اگر من از دنیا رفتم، پدرت على از هر كس به جانشینى من شایسته تر است و هر گاه پدرت على درگذشت، برادرت حسن به جانشینى او سزاوارتر است و هر گاه حسن از دنیا رفت، تو به جانشینى او لایق ترى.

عرض كردم: اى رسول خدا! چه كسى پس از من به جانشینى من سزاوارتر است؟

فرمود: فرزندت على، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش جعفر، سپس فرزندش موسى، سپس فرزندش على، سپس فرزندش محمد، سپس فرزندش على، سپس فرزندش حسن؛ پس هر گاه حسن از دنیا رفت، غیبت در نهمین فرزند تو رخ مى دهد و این نُه امام، از نسل تو هستند. خدا به آنان دانش و فهم مرا عطا فرموده است و سرشت آنان از سرشت من است.(2)

ج ـ منظور از (ان السمع و البصر و الفواد) چیست؟

عبدالعظیم فرزند عبدالله حسنى گوید: سرورم امام هادى علیه السلام از پدران خود، از امام حسین علیه السلام نقل كرده است كه رسول خدا(ص) فرمود: همانا ابوبكر نسبت به من همچون گوش، و عمر همچون چشم و عثمان همچون دل است. امام حسین علیه السلام مى فرماید: فرداى آن روز خدمت پیامبر(ص) مشرف شدم در حالى كه در محضر او امیرمومنان علیه السلام، ابوبكر، عمر و عثمان شرفیاب بودند. از حضرت سوال كردم: اى جد بزرگوار! دیروز از شما درباره این صحابه سخنى شنیدم؛ منظور چیست؟

پیامبر(ص) فرمود: آرى. سپس به آن سه نفر اشاره كرده، فرمود: آنان همانند گوش و چشم و دل اند و به زودى در روز قیامت در مورد این وصى من ـ سپس به على علیه السلام اشاره فرمود ـ از آنان سوال مى شود. خداى سبحان مى فرماید:"ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا"(3) سپس فرمود: سوگند به عزت پروردگارم كه همه امت من در روز قیامت نگه داشته مى شوند و از آنان درباره ولایت على علیه السلام سوال مى شود و این، همان فرموده خداى سبحان است كه"و نگاهشان دارید كه سوال مى شوند."(4)

د ـ شفا یافتن به بركت سوره حمد

علامه مجلسى مى نویسد: از امیرمومنان علیه السلام نقل شده كه فرمود: وقتى امام حسین علیه السلام بیمار شد، مادرش فاطمه(س) او را نزد پیامبر(ص) برد و عرض كرد: یا رسول الله! دعا كن خداوند به پسرت شفا عنایت فرماید. رسول خدا(ص) فرمود: دخترم! خداوند متعال همان كسى است كه او را به تو هبه كرد و او قادر است كه پسرت را شفا دهد. در همان وقت جبرئیل نازل شد و عرض كرد: یا محمد! به درستى كه خداوند متعال سوره اى را بر شما نازل نكرده، مگر این كه در آن، حرف"فا" مى باشد. و هر فایى از آفت است؛ جز سوره حمد كه در آن، حرف فاء نیامده است. پس ظرف آبى طلب كن و بر آن چهل مرتبه سوره حمد را بخوان. سپس آن آب را بر حسین بپاش كه خداوند در اثر چنین كارى، به حسین شفا خواهد داد. پیامبر(ص) چنین كرد و امام حسین علیه‌السلام عافیت یافت.(5)

2. عشق به آیات قرآن

اگر چه شنیدن تمام آیات قرآن براى امام حسین علیه السلام لذت بخش بود، اما گاهى شنیدن برخى آیات، آن هم از زبان پدرشان، آن قدر لذت بخش بود كه وصف آن را فقط خود ابى عبدالله علیه السلام مى دانست و بس.

امام صادق علیه السلام مى فرماید: پدرم برایم نقل فرمود كه على ابن ابى طالب علیه السلام در حالى كه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در محضر مبارك او بودند، سوره مباركه"انا انزلناه فى لیله القدر" را قرائت كرد. امام حسین عرض كرد: پدر جان! گویا شنیدن این سوره از دهان مبارك تو، شیرینى ویژه اى دارد! امام على علیه‌السلام در پاسخ فرمود: اى فرزند رسول خدا و اى فرزندم! من از این سوره خاطره اى دارم كه تو از آن خبر ندارى؛ چون این سوره نازل شد، جد تو پیامبر خدا(ص) مرا به حضور طلبید و آن را بر من قرائت كرد. سپس دست برشانه راست من زد و فرمود: اى برادر و وصى من و اى سرپرست امت من پس از من، و اى ستیزگر با دشمنان من تا روزى كه برانگیخته شوند! این سوره پس از من براى توست و سپس در شان فرزندان تو. همانا برادرم جبرئیل رویدادهاى امتم را برایم بازگو كرد و او آنها را همانند حوادث نبوت براى تو بازگو مى كند. این سوره در قلب تو و اوصیاى تو تا هنگام طلوع فجر قائم آل محمد علیه السلام نورى درخشان دارد.(6)

علامه مجلسى از اربلى، از انس نقل مى كند: نزد امام حسین علیه السلام بودم كه یكى از كنیزان آن حضرت در حالى كه شاخه گلى در دستش بود، وارد شد و آن را به امام تقدیم كرد. امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. عرض كردم: او را در برابر یك شاخه گل بى ارزش و كم بها آزاد مى كنى؟! حضرت فرمود: خداوند ما را چنین تربیت كرده است كه مى فرماید:"و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها." و آزادگى او بهتر است از آنچه كه او آورده بود.

3. عشق به تلاوت قرآن كریم

همانگونه كه گفته شد، امام حسین علیه السلام از دوران كودكى به این كتاب آسمانى علاقه شدیدى داشت و همواره در تمام زندگى اش از قرآن سخن مى گفت و لحظه اى از آن جدا نبود؛ حتى در آن روزهایى كه براى دفاع از قرآن و اسلام آماده جنگ با دشمنان اسلام بود. امام علیه السلام چه در مدینه و چه در بین مكه و مدینه و در راه عزیمت از مكه به كربلا و در كربلا، در مقاطع مختلف، از قرآن سخن به میان مىآورد و با ابراز عشق به آن، میزان علاقه خود را به حاضران و آیندگان نشان مى داد كه به چند مورد از آنها اشاره مى كنیم:

الف ـ قرائت قرآن در بیابان سوزان

ابن عساكر از یزید الرشك، از شخصى كه با امام حسین علیه السلام گفت وگو داشته، نقل كرده است: (در منزل ثعلبیه) چشمم به چادرهایى افتاد كه در بیابان برپا شده بود. پرسیدم: این چادرها از آن كیست؟ گفتند: امام حسین علیه السلام. پس به نزد او آمدم و او را پیرمردى یافتم كه مشغول تلاوت قرآن بود و اشك از چشمانش بر گونه ها و محاسنش سرازیر بود. عرض كردم: پدر و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا! براى چه به این جا آمدى، و در این بیابان كه هیچ كس در آن یافت نمى شود، چه مى كنى؟

فرمود: این نامه هاى اهل كوفه است كه به من نوشته اند و نمى بینم مگر آن كه همان ها قاتل من هستند. پس اگر چنین كردند، هیچ حرمتى براى خدا نبوده، مگر آن كه دریده باشند و خداوند در برابر این همه بى حرمتى، از آنها كسى را بر آنان مسلط خواهد كرد كه خوار و ذلیلشان كند...(7)

ب ـ مهلت خواستن امام در عصر عاشورا

تمام مورخان اسلامى ذكر كرده اند كه در عصرتاسوعا، عمر بن سعد با دریافت پیام و دستور جدید از عبیدالله بن زیاد، به محل استقرار امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش نزدیك شد. چون امام از هدف او آگاه شد، به برادر بزرگوار خود، قمربنى هاشم فرمود: اگر مى توانى آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداى خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خداى متعال مى داند كه من به خاطر او نماز و تلاوت كتاب او را دوست دارم...(8)

و با این بیان، حضرت یك شب را مهلت گرفت و بار دیگر اوج عشق و علاقه خود را به قرآن نشان داد.

ج ـ خطبه شب عاشورا

امام زین العابدین علیه السلام مى فرماید: در شب عاشورا پدرم یاران خود را جمع كرد و براى آنها خطبه خواند. من نیز خدمت ایشان رفتم تا گفتارشان را بشنوم. پدرم به یاران خود مى فرمود: خداى را ستایش مى كنم به بهترین ستایش هایش و او را سپاس مى گویم در خوشى و ناخوشى. بار خدایا! تو را سپاس مى گزارم كه ما را به نبوت گرامى داشتى و علم قرآن و فقه دین را به ما كرامت فرمودى و گوشى شنوا و چشمى بینا و دلى آگاه به ما عطا كردى؛ ما را از زمره سپاسگزاران قرار بده.(9)

د ـ در چادرهاى حسینى چه گذشت؟

در شب عاشورا در میان خیمه هاى یاران امام، جنب و جوش فوق العاده اى به چشم مى خورد. برخى سلاح خود را براى جنگ آماده مى ساختند؛ عده اى مشغول عبادت و مناجات و راز و نیاز با پروردگار بودند و بعضى هم با قرآن انس گرفته بودند.

از ضحاك بن عبدالله مشرقى نقل شده است كه در شب عاشورا، هر چند لحظه یك بار، گروهى سواركار از لشكریان عمربن سعد به عنوان ماموریت و نظارت به پشت خیمه هاى حسین بن على علیهماالسلام مىآمدند و به وضع این خیمه نشینان سر مى كشیدند. یكى از آنان صداى امام را كه این آیه شریفه را مى خواند، شناخت: (ولا یحسبن الذین كفروا انما نملى لهم خیر لانفسهم انما نملى لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین ما كان الله لیذر المومنین على ماانتم علیه حتى یمیزالخبیث من الطیب...)(10)

آنان كه كفر ورزیدند، گمان نبرند مهلتى كه به آنان مى دهیم، به نفع آنها است؛ بلكه به آنان مهلت مى دهیم تا بر گناهان خود بیفزایند و براى آنان عذابى است ذلت بار. خداوند مومنان را بر این وضعى كه هستند، واگذار نخواهد نكرد تا بد را از نیك و ناپاك را از پاك جدا سازد.

آن مرد با شنیدن این آیه، گفت: به خدا سوگند! افراد نیك، ما هستیم كه خدا ما را از شما جدا كرده است."بریر" جلو آمد و به او پاسخ داد: اى مرد فاسق! خدا تو را در صف پاكان قرار داده است؟ به سوى ما برگرد و از این گناه بزرگ خود توبه كن؛ به خدا سوگند كه ماییم افراد پاك. آن مرد از روى استهزاء گفت:"و انا ذلك من الشاهدین؛ من نیز بر این شهادت مى دهم"، آن گاه به سوى اردوگاه لشكر ابن سعد برگشت.(11)

تمام مورخان اسلامى ذكر كرده اند كه در عصرتاسوعا، عمر بن سعد با دریافت پیام و دستور جدید از عبیدالله بن زیاد، به محل استقرار امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش نزدیك شد. چون امام از هدف او آگاه شد، به برادر بزرگوار خود، قمربنى هاشم فرمود: اگر مى توانى آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خداى خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خداى متعال مى داند كه من به خاطر او نماز و تلاوت كتاب او را دوست دارم.

4. تشویق معلم قرآن

امام علیه السلام به خاطر علاقه شدیدى كه به قرآن داشت، به معلمان قرآن بسیار ابراز علاقه مى كرد و در موردى، یك معلم قرآن را آن قدر تشویق كرد كه مورد اعتراض دیگران قرار گرفت.

ابن شهرآشوب روایت مى كند كه عبدالرحمن سلمى به یكى از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره حمد را آموزش داد. وقتى فرزند امام آن را در نزد پدر خواند، امام حسین علیه السلام به آن آموزگار هزار دینار و لباس عطا كرد و دهان او را پر از جواهرات كرد.به حضرت اعتراض كردند كه آموزش یك سوره این همه عطا و تشویق لازم نداشت!

امام در پاسخ فرمود: این عطا و بخشش چگونه مى تواند با تعلیمى كه او مى دهد، برابرى كند!؟(12)

5. قرآن در سیره امام حسین علیه السلام

زندگى امام حسین علیه السلام بزرگترین و بهترین نشانه تجلى آیات قرآن كریم است؛ چرا كه قرآن همراه آنها و آنان همراه با قرآن بودند و هرگز جدایى بین قرآن و عترت، قابل تصور نیست. این حقیقت زمانى كه به نشانه هاى آن توجه كنیم، جایگاه خود را مى یابد:

الف ـ امام حسین علیه السلام در كنار سفره بینوایان

عیاشى در تفسیر خود از مسعده روایت كرده كه روزى امام حسین علیه السلام از كنار فقرا و تهیدستان مى گذشت. آنان كه سفره خود را پهن كرده و تكه هاى نان خشك را در آن قرار داده بودند، از امام خواستند تا با آنان هم غذا شود.

حضرت به درخواست آنها پاسخ مثبت داد و در كنار آنها نشست و با آنان هم غذا شد و این آیه را تلاوت فرمود:"ان الله لایحب المستكبرین"؛ (13) خداوند مستكبران را دوست نمى دارد.

سپس فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم؛ حال، شما نیز به دعوت من پاسخ گویید. عرض كردند: آرى، اى فرزند رسول خدا! چنین مى كنیم. پس همراه امام حسین علیه السلام به سوى منزلش روانه شدند. حضرت به كنیز خود فرمود: هر چه در منزل كنار گذاشته اى، براى ما بیاور.(14)

ب ـ آزادى در برابر یك شاخه گل

علامه مجلسى از اربلى، از انس نقل مى كند: نزد امام حسین علیه السلام بودم كه یكى از كنیزان آن حضرت در حالى كه شاخه گلى در دستش بود، وارد شد و آن را به امام تقدیم كرد. امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. عرض كردم: او را در برابر یك شاخه گل بى ارزش و كم بها آزاد مى كنى؟! حضرت فرمود: خداوند ما را چنین تربیت كرده است كه مى فرماید:"و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها"(15) و آزادگى او بهتر است از آنچه كه او آورده بود.(16)

ج ـ گذشت به خاطر شنیدن آیه عفو

همچنین نقل شده است كه روزى یكى از بردگان حضرت، جنایتى كه موجب تنبیه بود، انجام داد. حضرت دستور داد تا او را تادیب كنند. او گفت: اى آقاى من!"والكاظمین الغیظ"(17)؛ امام فرمود: رهایش كنید. بار دیگر گفت: اى مولاى من! "والعافین عن الناس"(18)؛ حضرت فرمود: از تو گذشتم. براى بار سوم گفت: اى مولاى من!"والله یحب المحسنین"(19)؛ حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. و از این پس، حقوق تو دو برابر آنچه كه پیش از این به تو مى دادم، خواهد بود.(20)

د ـ اخلاق كریمانه در پرتو قرآن

عصام بن المصطلق گوید: وارد مدینه شدم؛ وقتى حسین بن على علیه السلام را دیدم، هیبت و عظمت او حسد و كینه درونى ام را نسبت به پدرش على علیه السلام شعله ور ساخت. بدین جهت، او را مورد خطاب قرار داده، گفتم: تو پسر ابوتراب هستى؟ گفت: آرى. پس شروع كردم به دشنام دادن او و پدرش.

امام حسین علیه السلام نگاهى مهرجویانه به من افكند و فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم"خذالعفو وامر بالعرف واعرض عن الجاهلین و اما ینزغنك من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم. ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذكروا فاذا هم مبصرون و اخوانهم یمدونهم فى الغى ثم لا یقصرون".(21)

با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذیر و به نیكى ها دعوت نما و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستیزه مكن) و هر گاه وسوسه اى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر، كه او شنونده و داناست. پرهیزگاران هنگامى كه گرفتار وسوسه هاى شیطانى شوند، به یاد (خدا و پاداش و كیفر او) مى افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) در این هنگام بینا مى گردند. و (ناپرهیزگاران را) برادرانشان (از شیاطین) پیوسته در گمراهى پیش مى برند و باز نمى ایستند.

سپس به من فرمود: صدایت را كوتاه كن و آرام تر سخن گوى؛ خداوند من و تو را ببخشاید. اگر از ما چیزى طلب مى كردى، به تو كمك مى كردیم و اگر عطا و بخششى مى خواستى، به تو مى دادیم و اگر راهنمایى مى خواستى راهنمایى ات مى نمودیم.

عصام گوید: از تندروىهایى كه كرده بودم، سخت پشیمان شدم.

امام فرمود:"لا تثریب علیكم الیوم یغفر الله لكم و هوارحم الراحمین"(22)؛ امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست، خداوند شما را مى بخشد و او مهربان ترین مهربانان است. سپس فرمود: تو از شامیان هستى؟ عرض كردم: آرى. فرمود:"شنشنهاعرفها مناخزم"(23) خدا ما و تو را زنده بدارد. نیازهایت را از ما بخواه كه مرا در بهترین گمانت خواهى یافت.

عصام گوید: آن چنان شرمنده شدم كه زمین با آن همه وسعتى كه داشت، بر من تنگ آمده، آرزو داشتم تا مرا به كام خود فرو برد. از آن پس، هیچ كس در نزد من محبوب تر از او و پدرش نبود.(24)

پی نوشت ها:

1 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 31.

2 ـ كفایه الاثر، ص 175.

3 ـ اسرا / 36.

4 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 629.

5 ـ بحارالانوار، ج 92، ص 261.

6 ـ فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)،ص 637.

7 ـ وقائع الطریق من مكه الى كربلا، ج 3، ص 226.

8 ـ قصه كربلا، ص 243/ لهوف سید ابن طاووس، ص 38.

9 ـ ارشاد مفید، ص 214.

10 ـ آل عمران / 178 و 179.

11 ـ سخنان حسین بن على از مدینه تا كربلا، ص 209، به نقل از تاریخ طبرى.

12 ـ مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 66.

13 ـ نحل / 23.

14 ـ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 257/ بحارالانوار، ج 44، ص 189.

15 ـ نساء / 86.

16 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 195.

17 تا 19 ـ آل عمران / 134.

20 ـ بحارالانوار،ج 44، ص 195.

21 ـ اعراف / 202 ـ 199.

22 ـ یوسف / 92.

23 ـ مثلى است معروف و در جایى كه اصل و سبب و ریشه ماجرا معلوم است، به كار برده مى شود.

24 ـ الامام الحسین فى المدینه المنوره، ج 1،ص 353.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.