تبیان، دستیار زندگی
مردم دوستی در سیره عارفان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مردم دوستی در سیره عارفان
خدا

خیر برای مردم خواستیم برای خودمان شد. چون خیر برای مردم خواستیم ورق برگشت و سال دیگر هم همین جا هستیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

میدانیم خداوند رحمان بندگانش را دوست دارد و اولیای الهی و مقربان درگاهش نیز با عظمت وجودی که دارند، دوستدار خلایق اویند؛ از این جاست که در زندگی عارفان، مردم دوستی و محبت به مردم را آشکارا میتوان دید.

در روایتی زیبا از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم میخوانیم:

قال (صلی الله علیه و آله و سلم): خمس لا یجتمعن إلا فی مؤمن حقا یوجب الله له بهن الجنة النور فی القلب و الفقه فی الإسلام و الورع فی الدین و المودة فی الناس و حسن السمت فی الوجه (1)

فرمود: پنج چیز گرد نیایند مگر در مؤمن راستین كه خدا به آنها (به سبب این پنج چیز) بهشت را واجب میكند: روشنى در دل، فهم اسلام، ورع در دین، مردم دوستى و خوشروئى. (2)

در حدیث دیگری که هم از رسول الله و هم از موسی بن جعفر صلوات الله علیهم نقل شده است میخوانیم:

التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْل‏ (3)

جالب اینجاست که در سیره اولیای الهی خیرخواهی حتی نسبت به بدان را میبینیم، چنانکه امام حسین علیه السلام در لحظات قبل از شهادت نیز در صدد هدایت دشمنان خود بودند.

در کلامی زیبا از پیامبر رحمت صلوات الله علیه و آله منقول است که:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ وَ اصْطِنَاعُ الْخَیْرِ إِلَى كُلِّ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ (4)

پنج چیز گرد نیایند مگر در مؤمن راستین كه خدا به آنها (به سبب این پنج چیز) بهشت را واجب میكند:

روشنى در دل، فهم اسلام، ورع در دین، مردم دوستى و خوشروئى.

نیم نگاهی به سیره عملی برخی عارفان الهی

1. مرحوم شیخ عبد الکریم حامد می فرمود:

«در جنگ جهانی دوم که متفقین وارد تهران شده بودند و مردم را اذیت می کردند یک ولیّ خدایی گفت:

خدایا به من بزن تا مردم راحت شوند.یک مرتبه تیری آمد و به سینهی این ولیّ خدا خورد. ایشان از دنیا رفت و در «مسگرآباد» تهران دفن شد. پس از آن، متفقین رفتند و این ولی خدا تمام بلاها را به جان خود خرید. این نشانهی مردم دوستی اولیای خداست.» (5)

2. یکی از دوستان مرحوم حامد می گوید:

یک سال صاحب خانه به مرحوم حامد گفته بود که باید خانه را تخلیه کند. ایشان هم آمادهی بلند شدن بودند. خانه راهروی داشت که لامپ نداشت. جناب شیخ به من گفت:

«لامپی در راهرو بزن.»

من هم این کار را انجام دادم. پس از آن ایشان خوشحال شد و گفت:

«حالا که این کار را کردی در حیاط دو تا آجر کنده شده و گاهی که من می آیم پایم چاله ها میافتد، این را هم درست کن.»

با این که ایشان یک ماه دیگر باید خانه را خالی می کردند ولی من مقداری گل درست کردم و چاله ها را پر کردم. در این هنگام جناب شیخ از اتاق پایین آمد و گفت:

«خیر برای مردم خواستیم برای خودمان شد. چون خیر برای مردم خواستیم ورق برگشت و سال دیگر هم همین جا هستیم.»

بعداً صاحب خانه خبر داد که نمی خواهد بلند شوید و تا آخر عمر، مرحوم حامد همان جا ماندند. (6)

3. روزی شخصی در مجلس کربلایی احمد آقا تهرانی، در میان صحبت های ایشان آهی کشید و گفت: خدایا، عاقبت همه ما را ختم به خیر کن!

کل احمد آقا نیز فرمودند:

«عاقبت همه ختم به خیر است، إن شاء الله. ولی باید از خدا بخواهیم که هر نفسی که می کشیم، به خیر دیگران باشد؛ و لحظات ما نَفَس به نَفَس، در جهت خیر رسانی باشد.» (7)

الحمد لله رب العالمین

پی نوشت ها:

(1) كنزالفوائد ج2، ص 10

(2) گنجینه معارف شیعه- ترجمه كنز الفوائد و التعجب، ج‏2، ص7، فصل - در سخنان رسول خدا(ص) در خصال آدمى كه از یك تا ده را بر شمرده در ضمن چند حدیث

(3) الكافی، ج2، ص643، باب التحبب إلى الناس و التودد إلیهم‏؛ وسائل‏الشیعة، ج12، ص52، باب استحباب التحبب إلى الناس؛ تحف‏العقول، ص403

(4) وسائل‏الشیعة، ج16، ص295، 3- باب استحباب فعل المعروف مع كل أحد؛ عیون‏أخبارالرضا(علیه السلام)، ج2، ص35

(5) کتاب بهترین شاگرد شیخ

(6) همان

(7) کتاب رند عالم سوز


فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان