تبیان، دستیار زندگی
مدیریت تحول غربی در جامعه ‌دینی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تحول غربی و جامعه ‌دینی

شبکه های ماهواره های غربی

مدیریت تحول غربی در جامعه ‌دینی

در مورد اسلام سخنانی در تأیید امكان جمع میان مؤلفه‌های مدرنیستی و سرمایه‌داری با اسلام یا مباینت آن دو گفته شده است. برای توضیح این مضمون باید بدانیم «اصلاح» در قاموس اسلامی به چه معناست.

اصلاح به معنای سامان دادن، بهینه ساختن و به نیكی درآوردن (1) و نیز «درست كردن، به سازش درآوردن، آراستن و به صلاح آوردن» است. (2)

اصلاح در قرآن در مقابل افساد است و افساد به معنی نابسامانی ایجاد كردن و از حالت تعادل بیرون بردن است. قرآن درباره اصلاح چنین می‌فرماید: «‌چون به آنان گفته شود در زمین فساد نكیند، می‌‌گویند ما خود اصلاح گریم. به هوش باشید كه آنان فسادگرانند و لكن نمی‌فهمند.» (3)

اصلاح‌طلبی به مفهوم قرآنی باید توأم با اعتقاد به خدا و در جهت اهداف الهی باشد؛‌ این نكته، اولین مركز مفارقت فرهنگ تحول در اسلام و غرب است. چرا كه مهم‌ترین خصیصة مدرنیسم غربی، سكولاریسم و فرد محوری، پوچ‌گرایی و دین گریزی است كه با مفهوم اصلاح اسلامی مباینت تام دارد.

قرآن كریم رسالت بزرگ پیامبران را اصلاح در زندگی مادی و معنوی انسان‌ها برمی‌شمرد و پیامبران را مصلح معرفی می‌نماید. حضرت شعیب (علیه السلام) هزاران سال پیش فرمود: «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت». (4) حضرت موسی (علیه السلام) نیز فرمود: «اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین» (5)

باید گفت هدف قیام اصلاح طلبانة سید الشهدا (علیه السلام) نیز بازگشت به اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) بوده است. چرا كه می‌فرماید: «انما خرجتُ لطلب الاصلاح فی اُمّة جدی». (6)

معنای اصلاح در فرهنگ غرب، مرادف واژه «رفرمیسم» است. رفرم به اقدامی گفته می‌شود كه براساس آن برخی از جنبه‌های حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تغییر یابند، بدون این كه دگرگونی اساسی در جامعه صورت پذیرد. (7)

تحول در اسلام به معنای سیر و سلوك عِلمی و پیشرفت همه جانبه مسلمانان در ابعاد فرهنگ دینی است كه در آن عقلانیت و وحی در كنار یكدیگر لحاظ شده و عقل به مدد وحی، مقدس می‌گردد؛ این مضمون نیز با مؤلفه اصلی مدرنیته كه عقلانیت و خردگرایی محض است در مباینت كامل است. انسان‌گرایی كه محور مركزی تمدن غرب و فرهنگ مدرنیته به شمار می‌رود در قاموس اسلام مردود است، و انسان تنها در سایة‌ ارادة الهی و تبعیت از قوانین شریعت به ارزش خویش می‌رسد، تفكر او در عرض وحی قرار می‌گیرد، بلكه این وحی است كه به مدد عقل انسانی می‌شتابد.

اسلام مدرنیزه گاه به معنای پوشاندن جامعه اسلامی بر قامت پدیده‌هایی است كه در محیط اسلامی بارور نشده و نتیجه طبیعی اندیشه در جامعة ‌اسلامی نیست. می‌توان گفت كه این اقدام توجیه‌سازی‌ای آگاهانه یا ناخودآگاه است كه صورت‌های گوناگونی به خود گرفته است؛ مانند كاوش در میراث و تاریخ در جهت یافتن اقداماتی مشابه برای نفی خصوصیت غربی از ارزش‌ها و علوم و اختراعات غرب

نوكردن اسلام، امری است كه طرفداران و مخالفانی سر سخت دارد؛ آنان كه میان دین و فهم دین تفاوت می‌گذارند، به نو شدن اسلام معتقدند و آنان كه برای اسلام خاستگاهی جز خاستگاه الهی نمی‌بینند آن را نفی می‌كنند. گروه اوّل برای ایجاد تحول در اسلام و همچنین هماهنگ شدن با جریان مدرنیته، دست به مدرنیزاسیون كردن اسلام زدند و خواستند با این روش بدعت‌آمیز، محصولی مشترك از اسلام تحول یافته به واسطة مدرنیسم ارائه دهند. (8)

سخن درست این است كه تحول در اسلام حتماً در گرو این نیست كه قواعد تجدد و مدرنیته پذیرفته شود، بلكه توسعه و تحول در فهم دین، با حفظ مبانی و اصول و احكام دین، مسأله‌ای است كه قبل از پدیدار شدن جریان تجدد وجود داشته است.

پی نوشت ها:

(1) راغب اصفهانی،  مادة ‌صلح.

(2) فرهنگ عمید، ص 347.

(3) بقره،‌ آیه 11 و 12.

(4) هود، 88.

(5) اعراف، 122.

(6) افروغ، عماد، درآمدی بر آسیب‌شناسی اصلاحات، كتاب نقد، ش 16، ص 38 و 37.

(7) ظهیری، سیدمجید، نقدی بر قرائت‌های لیبرالیستی از اصلاحات، اندیشة حوزه، ش 28، ص 222.

(8) شرفی، عبد المجید، اسلام و مدرنیته، ترجمة مهدی مهریزی، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 154 _ 151.


معصومه اسماعیلی، گروه حوزه علمیه تبیان