تصویر پیامبر (ص) در ادبیات فارسی
تصویر پیامبر اکرم(ص) در ادبیات فارسی به روایت حسین اسرافیلی
مدح پیامبر در ادبیات فارسی از قدمتی طولانی برخوردار است و کمتر دیوان شعری را میتوان یافت که در آن شاعر به مدح و ثنای حضرت محمد(ص) نپرداخته و دیوانش را با مدح این حضرت شروع نکرده باشد.
زمانی که پیامبر اکرم(ص) به رسالت مبعوث شدند، شعر در عربستان اهمیت ویژهای داشت ، به همین دلیل مردم دوران جاهلی که گوششان به شعر عادت کرده بود، سخنان وحی را شعر قلمداد میکردند. از زمانی که دین اسلام رواج یافت، شاعران زیادی در مدح پیامبر(ص)و دین اسلام شعر سرودند، که این شعرها مورد توجه حضرت رسول(ص) قرار گرفت.
شعر فارسی از زمان پیدایش یک شعر آیینی بوده است و شعرهایی که در دورههای مختلف سروده میشد، بیشتر راز و نیاز و مناجات است.
ایرانیان نیز با پذیرش اسلام گامهای اساسی در خدمت به این دین برداشتند. بعد از به اسلام گرویدن ایرانیان، مدح پیامبر در اشعار شاعران ما دیده میشود. در پهنه ادب فارسی کمتر شاعری را میتوان سراغ گرفت که در شعر خویش، پیامبر اکرم (ص) را نستوده باشد و دیوان شعری را نمیتوان یافت که با مدح و منقبت حضرت رسول شروع نشده باشد.
البته چنان که از تاریخ برمی آید سابقه مدح و منقبت رسول (ص) در ادبیات فارسی به قرن چهارم هجری باز میگردد. نکته قابل تاملی که در خصوص اشعار سخنوران شعر کهن پارسی نمیباید مورد غفلت قرار گیرد، این است که بخش قابل ملاحظهای از آثاری که در این باره سروده شدند، در جریان تاراجها از میان رفتند، به این دلیل نمیتواند میزان دقیق شعرهایی را که درباره حضرت رسول از سوی شاعران فارسی سروده شده است، تخمین زد.
در کنار نعت مستقیم رسول خدا(ص) بسیار اتفاق افتاده که شاعران پارسیگو بهصورت غیرمستقیم و با بیان حوادث مربوط به دوران حیات آن حضرت به تعریف و ستایش میپردازند که در این بین مساله معراج رسول خدا(ص) از اهمیت خاصی برخوردار است؛ یکی از کرامتهای بزرگ و ویژه رسول خدا(ص)، عروج آن حضرت به آسمانها و عوالم بالا بوده است. بسیاری از شاعران و ادیبان برجسته به توصیف این رخداد بزرگ زندگی رسول اکرم (ص) پرداختهاند.
در این میان بسیاری از شاعران فارسیگوی نیز در منظومههای خویش معراج پیامبر اکرم (ص) را به صورت زیبایی توصیف کردهاند. برخی از زیباترین اوصاف پیامبر مکرم اسلام (ص)را که برگرفته از آیات و روایات و وقایع تاریخی است، میتوان در شعرهای ایرانیان دید.
شخصیت حضرت محمد(ص) دارای وجوه مختلفی است، از این رو شاعران گاه در توصیف شجاعت و اخلاق ایشان شعر سرودهاند و گاه درباره برخورد آن بزرگوار با دیگران و رعایت حقوق آنها. گاه صبوری و گاه صله رحم ایشان را در شعرهایشان ستایش کردهاند. شاعران سعی کردهاند در شعرهایشان بیشتر به توصیفات و کمالات معنوی پیامبر اسلام (ص) بپردازند.
شعر معاصر ما نیز حاوی شعرهای فراوانی درباره پیامبر اسلام است. شاعران جوان ما هم در حال حاضر با زبان و بیانی تازه به پیامبر گرامی اسلام در شعرهایشان عرض ارادت میکنند و کمالات معنوی آن حضرت را در شعرهایشان به تصویر میکشند.
****
حسین اسرافیلی به سال 1330در تبریز متولد شد.از کودکی تا 9سالگی خود را در زادگاهش گذراند و پس از آن ساکن تهران شد.دو اثر او در سن 18 سالگی که از اولین آثارش بود در سال48 در مجله نوجوانان به چاپ رسید.
اولین کتاب او در سال 64 توسط حوزه هنری به چاپ رسید که تولد در میدان نام داشت.اسرافیلی از اولین روزهای تاسیس حوزه هنری تا کنون با این مرکز همکاری داشته است.
او در سال 66 از طرف وزارت ارشاد و اسلامی جزء شاعران برگزیده و در سال 87 هم یکی از شاعران برگزیده بیست سال انقلاب بوده است.
اسرافیلی به زبان اسرافیلی :
- " از کودکی به شعر و ادبیات و موضوعات آیینی علاقه ویژه داشتم و آثارم معمولاً در مجلات جوانان در سالهای 47 و... چاپ میشد. امّا پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) باعث شد به جلوه اسلامی و آموزههای دینی و تأثیر آن در شعرم بیشتر توجه کنم و تحمیل جنگ سبب شد تا از این هنر در جهت آرمانهای انقلاب و اهداف دفاع مقدس استفاده کنم. با حضور در جلسات شعر حوزه هنری، که خود نیز به همراه عزیزانی چون روانشاد استاد مهرداد اوستا، سپیده کاشانی و اساتید معظم حضرات مشفق کاشانی، محمود شاهرخی، حسین آهی، حمید سبزواری، سید حسن حسینی، قیصر امینپور و... در شکلگیری آن سهیم بودم، از راهنمایی بزرگان، توانستم توشه برگیرم و حضوری نسبتاً فعال در حوزههای فرهنگی و رسانهای در جبهه و پشت جبهه داشته باشم."
مقامها و جوایز
- در سال 1366 جزء شاعران برگزیده وزارت ارشاد
- در سال 1378یکی از شاعران برگزیده 20سال انقلاب
فهرست تفکیکی آثار
- تولد در میدان
- آتش در خیمه ها
- در سایه ذوالفقار
- عبور از صاعقه
- مردان آتش نهاد
- گزیده ادبیات معاصر شماره 5
- آتش در گلو
- آیینه و سنگ
- مریمها و شقایقها
چند شعر از حسین اسرافیلی:
هنوز
پیداتر از تمامی گلدستهها هنوز |
نامت زبانزد است ـ دهنهای وا ـ هنوز |
تکبیرگوی قائم آل محمد(ص) است |
یعنی که بر قیام تویی مقتدا هنوز |
آیینههای باغ و بهاران شبانهروز |
بر دست میبرند نگاه تو را هنوز |
آیا بهار گوشهای از خنده تو نیست؟! |
گسترده سبز، دامن از آغاز تا هنوز؟ |
خلقی به معجزات تو دل بستهاند و من |
مشتاق یک نگاه که مشکلگشا... هنوز |
گفتند جمعه میرسی از مشرق امید |
چشمم دخیل بسته بر آن روشنا هنوز |
من خواهشم تمام، که پابوستان شوم |
آیا قبول میکنی اصلاً مرا هنوز؟ |
ای آخرین ذخیره وحی محمدی! |
در انتظار تیغ تو مانده «حرا» هنوز |
اماما...
روزی که تو آمدی شفق خونین بود |
گلهای چمن ورق ورق خونین بود |
از خون ستارهها که شب افسردند |
پیشانی صبح در فلق خونین بود |
توفان آخرین
به دنبال تو میگردم، نمییابم نشانت را |
بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را |
تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست |
بیابان تا بیابان جستهام ردّ نشانت را |
نگاهم، مثل طفلان، زیر باران خیره شد بر ابر |
ببیند تا مگر در آسمان، رنگین کمانت را |
کهن شد انتظار، امّا، به شوقی تازه، بال افشان |
تمام جسم و جان لب شد، که بوسد آستانت را |
کرامت گر کنی این قطره ناچیز را، شاید |
که چون ابری بگردم کوچههای آسمانت را |
الا ای آخرین توفان! بپیچ از شرق آدینه |
که دریا بوسه بنشاند، لبِ آتشفشانت را |
فرآوری: زهره سمیعی
بخش ادبیات تبیان
منابع: موعود، خبرآنلاین، پایگاه تخصصی ادبیات دفاع مقدس