تبیان، دستیار زندگی
اگر آدمى نطق نمى‏داشت، هم مانند چهار پایان مى‏بود. كه نه قدرت دارد از خود چیزى را خبر دهد و نه مى‏تواند از كسى كه خبر مى‏دهد، چیزى بفهمد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکمت سخن در کلام رئيس مذهب

حکمت سخن در کلام رئیس مذهب

همانطور که از عنوان اين مقاله معلوم است، اين بار در کلاس درس امام صادق عليه السلام زانو مي‌زنيم و به گفته‌هاي ايشان درباره کلام و سخن، گوش جان مي‌سپاريم. به راستي آيا وقتي کسي سخني مي‌گويد و يا سخنراني مي‌کند، مي‌داند چه موهبتي از جانب خداي متعال به او عطا شده است.

آيا انسان تا کنون انديشيده است که نعمت عقل و بيان چه نعمتي است و اگر او هم مانند حيوانات بود چگونه مي‌توانست استعدادهاي خداداي خويش را شکوفا کند؟

بشر سخن آفرين، با خلق كلام، مى‏تواند افكار و انديشه‏هاى درونى خود را برون افكند و آن چه را كه در باطن دارد، به زبان آورد و دگران را آگاه سازد.  مى‏تواند حب و بغض‏هاى نهفته، احساسات رقيق، و عواطف خويشتن را به صورت نظم و نثر بيان كند، براى دگران توضيح دهد و شنوندگان را به رازهاى پنهان خود واقف نمايند.

مى‏تواند منويات سياسى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و اعتقادى خويش را، كه احدى از آن‏ها خبر ندارد، به زبان آورد و به اطلاع دگران برساند.

در پرتو سخن گفتن، كه عطيه اختصاصى خداوند است به بشر، دانشمندان هر عصر توانسته‏اند معلومات و اطلاعات گران قدر خود را به محصلين حوزه درس خويش بياموزند و آنان را افرادى عالم و لايق بار آورند. به علاوه، از راه قلم، كه شاخه دوم عطيه بيان است و هم مانند سخن، اهميت و ارزش بسيار دارد، مطالب خود را به صورت كتاب بنويسند تا نوشته‏ها در دسترس نسل‏هاى بعد قرار گيرد و آنان نيز از علوم و دانشمندان پيشين بهره‏مند شوند.

مفضل، از جمله اصحاب امام صادق (عليه السلام) بود. او؛ در يكى از روزها، كنار قبر رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، با بعضى از ماديون آن زمان بر خورد نمود و سخنانى در نفى بارى تعالى شنيد كه سخت متأثر گرديد. با همان حال، به محضر امام آمد و جريان را به عرض رساند.

حضرت صادق (عليه السلام) وعده داد قسمت‏هايى از آيات الهى را در خلقت عالم و موجودات اين جهان براى وى شرح دهد. مفضل از اين وعده بسيار مسرور گرديد و در جلسات متعدد شرفياب شد. امام، هر بار، مطالبى را بيان مى‏نمود و او مى‏نوشت. مجموع گفته‏هاى آن حضرت، در كتب روايات، به نام توحيد مفضل آمده است.(1)

اگر آدمى نطق نمى‏داشت، هم مانند چهار پايان مى‏بود. كه نه قدرت دارد از خود چيزى را خبر دهد و نه مى‏تواند از كسى كه خبر مى‏دهد، چيزى بفهمد.

در يكى از جلسات، امام (عليه السلام)، ضمن بيانات خود، از نطق انسان سخن گفت و در كنار نطق از نوشتن نام برد و فوايد آن دو را فشرده و به اختصار خاطر نشان ساخت و فرمود:

تامل يا مفضل ما انعم الله تقدست اسماوه به على الانسان من هذا النطق الذى يعيربه عمافى ضميره و مايخطر بقلبه و نتيجه فكره و به يفهم عن غيره ما فى نفسه و لولا ذالك كان بمنزله البهائم المهمله التى لا تخبر عن نفسهابشى و لا تفهم عن مخبر شيئاً (2).

مفضل، دقت كن در نعمت نطق، كه حضرت بارى تعالى به انسان اعطا فرموده است. نطقى كه آدمى به وسيله آن چيزهايى را كه در باطن دارد، بيان مى‏كند يا آنچه را كه به خاطرش خطور نموده يا از انديشه و تفكر عايدش گرديده، به زبان مى‏آورد. همچنين، با سخن گفتن چيزهايى را از غير خود مى‏فهمد كه در ضمير او نهفته بود. اگر آدمى نطق نمى‏داشت، هم مانند چهار پايان مى‏بود. كه نه قدرت دارد از خود چيزى را خبر دهد و نه مى‏تواند از كسى كه خبر مى‏دهد، چيزى بفهمد.

امام صادق (عليه السلام)، در توحيد مفضل، سخن گفتن آدمى را در رديف عقل و هوش انسان به حساب آورده و در واقع آن را مستند به مزيت درونى و ساختمان باطنى نموده و از تشابه حنجره و گلو و ساختمان صوتى انسان و ميمون، سخنى به ميان نياورده است. به همين جهت، ضمن بيان خود فرموده: اگر ميمون، مانند انسان، داراى عقل و هوش و سخن مى‏بود، مانع نمى‏داشت كه ملحق به انسان شود، با آن كه در ظاهر با انسان تفاوت‏هاى متعددى دارد.

مفضل، دقت كن در خلقت ميمون و شباهتى كه در بسيارى از اعضاى بدن، به انسان دارد، مقصودم از آن اعضا، سر، صورت، كتف و سينه است و همچنين اعضاى داخلى شكمش شبيه به انسان است. علاوه بر اين شباهت‏ها، داراى هوش و فطانتى است كه اشاره‏هاى مربى خود را مى‏فهمد و بسيارى از كارهاييى را كه ايشان انجام مى‏دهند، تقليد مى‏كند. آن چنان در ساختمان بدن و دقايقى كه در خلقتش به كار رفته، شبيه به انسان است، كه مى‏تواند براى آدمى درس عبرت باشد و انسان بداند كه از طبيعت بهايم است و اگر خداوند به انسان هوش و عقل و نطق اعطا نمى‏فرمود، و او را از اين مزيت برخوردار نمى‏ساخت، هم مانند بعضى از بهايم بود.(3).

تكلم ملفوظ و قابل فهم، كه عامل اساسى تميز بين انسان و ميمون است، در هيچ يك از انواع ميمون‏هاى بزرگ وجود ندارد و تنها همين امر براى جدا نمودن و مشخص ساختن اين دو گروه از يكديگر كافى است.

سپس مى‏فرمايد: جسم ميمون، داراى مميزات دگرى است كه فارق بين ميمون و انسان است. مانند چگونگى ساختمان بينى، وجود دم آويخته و موهاى پر پشت، كه سراسر جسمش را پوشيده است. اين تفاوت‏ها، مانع آن نمى‏شد كه ميمون ملحق به انسان گردد، اگر هم مانند انسان داراى هوش و عقل و نطق مى‏بود و در حقيقت، فاصله واقعى بين انسان و ميمون، همان نقص و عقل و هوش و نطق است. خلاصه، نطق از جمله عطاياى بسيار بزرگ الهى است كه به انسان عطا فرموده و به وى اختصاص داده است.

تكلم ملفوظ و قابل فهم، كه عامل اساسى تميز بين انسان و ميمون است، در هيچ يك از انواع ميمون‏هاى بزرگ وجود ندارد و تنها همين امر براى جدا نمودن و مشخص ساختن اين دو گروه از يكديگر كافى است.

زيرا حرف زدن، وسيله ارتباط افراد و انتقال عادات و رسوم آن‏ها بوده و بهترين استعدادهاى فكرى نوع انسان را آشكار مى‏سازد.


منابع:

1. بحار، ج 3، ص 82.

2. همان.

3. بحار، ج 3، ص 97.

*. گفتار فلسفي

تهيه: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه