تبیان، دستیار زندگی
معاویه به عنوان سرسلسله خاندان نکبت بار بنی امیه، حکومت 42 ساله خود را از دوران خلیفه دوم آغاز کرد. او 22 سال عهده دار امارت و 20 سال خلیفه مسلمانان بوده است. هنگامی که برادر معاویه درگذشت، عمر بن خطاب او را به جای برادرش برای امارت دمشق فرستاد. عثمان خلی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معاویه، رکورددار بدعت

منطق معاویه ها

معاویه به عنوان سرسلسله خاندان نکبت بار بنی امیه، حکومت 42 ساله خود را از دوران خلیفه دوم آغاز کرد. او 22 سال عهده دار امارت و 20 سال خلیفه مسلمانان بوده است. هنگامی که برادر معاویه درگذشت، عمر بن خطاب او را به جای برادرش برای امارت دمشق فرستاد. عثمان خلیفه سوم نیز پس از چندی حکومت تمامی شام را در اختیار او گذاشت. او در دوران خلافت امیر مومنان علی علیه السلام پس از جنگ صفین و با نیرنگ حکمیت خود را خلیفه نامید و پس از آن با صلح تحمیلی به امام حسن علیه السلام خلیفه جهان اسلام شد و در نهایت در سال 60 هجری در سن 78 سالگی از دنیا رفت. (ترجمه طبقات الکبری، ج 7، ص 415)


معاویه پایه گذار بدعت های فراوانی بوده است که در طول حکومت 90 ساله بنی امیه و حتی پس از آن نیز ادامه یافته است. روزی پیامبر خدا به معاویه فرمود: «اى معاویه! براستى تو بدعت را سنت و زشت را پسندیده خواهى كرد. خوراک تو بسیار و ستم تو گران و بزرگ است.»

اکنون به برخی از این بدعت ها که خود سرچشمه بدعتهای دیگری بوده است، اشاره می کنیم:

1ـ ترویج عقیده جبرگرایی:

زورگویان عالم همیشه نیازمند تفکری بوده اند که به منزله جاده صاف کن حکومت آنان عمل کند و از عملکرد آنان به خوبی پشتیبانی نماید. به یقین اگر مردم جامعه ای بر این باور باشند که باید در برابر ظلم بایستند و دست متجاوز را قطع کنند، دیگر مجالی برای منحرفان باقی نخواهد ماند.

معاویه این تفکر فعال را که پیامبر به مردم هدیه کرده بود، از آنان گرفت و به جای آن یک تفکر منفعل را به آنان عرضه کرد. اعتقاد به جبر، خدایی زورگو را برای مردم تصویر می کند که همه باید در برابر خواسته های او سکوت کنند و دم بر نیاورند. نتیجه این تفکر انحرافی چنین خواهد بود که «این خواست خدا است که مستکبران بر مستضعفان حاکم باشند و به آنان ستم کنند. در برابر خواسته خداوند نه می توان کاری کرد و نباید اعتراضی نمود.»

از معاویه نقل شده كه مى گفت: «عمل و كوشش هیچ نفعى ندارد، چون همه كارها به دست خداوند است» همچنین در مورد خلافت خود می گفت: «خلافت من یكى از فرمانهاى خدا است و از قضا و قدر پروردگار مى‏باشد». (مکارم شیرازی، پیام امام شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 252)

این تفکر ناجوانمردانه دو ثمره را برای حکومت معاویه به همراه داشت. اول آنکه بهره برداری از منافع مادی و بهره کشی و استعمار امکانات و استثمار مردم را برای حکومت او فراهم می نمود. و دوم آنکه پذیرش وضعیت نابهنجار زندگی را برای مردم آماده می ساخت و بدعت ها و ظلم ها و عملکرد فاسد دستگاه بنی امیه را برای مردم توجیه می کرد.

خلاصه آنکه این تفکر، هم بر مفاسد آنان سرپوش می نهاد و انحرافاتشان را توجیه می کرد و هم جاده را برای ادامه مسیر ناپاکی صاف و هموار می نمود.

معاویه پایه گذار بدعت های فراوانی بوده است که در طول حکومت 90 ساله بنی امیه و حتی پس از آن نیز ادامه یافته است. روزی پیامبر خدا به معاویه فرمود: «اى معاویه! براستى تو بدعت را سنت و زشت را پسندیده خواهى كرد. خوراک تو بسیار و ستم تو گران و بزرگ است.»

2ـ تاسیس کارگاه جعل حدیث

حکومت معاویه پس از آنکه تفکر مردم را با روش انحرافی خود سازگار کرد، نیازمند همراهی دین و تایید آیین هم بود. به همین خاطر با استفاده از دانشمندان خبره و عالمان دنیاپرست، کارگاهی قدرتمند تشکیل داد تا بتواند آیینی متناسب با راه و روش خود به مردم ارائه دهد.

این دانشمندان وظیفه داشتند که متناسب با تفکرات انحرافی دستگاه اموی حدیث بسازند و در میان جامعه بگسترانند. خبره بودن آنان در دین باعث شد که احادیث آنان خیلی زود در میان مردم شایع شود. از جمله این دانشمندان دین به دنیا فروخته «ابوهریره»، «عمرو بن عاص»، «مغیرة بن شعبه» و «عروة بن زبیر» بودند. (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 63)

3ـ بنگاه تبلیغاتی دروغین

معاویه

جانشین هر کسی باید به او شبیه باشد و راه رسم او را ادامه دهد. معاویه که خود را جانشین پیامبر می نامید، شباهتی به پیامبر نداشت و همچون گندابی متعفن می خواست خود را به جای گلاب خوش بو جا بزند.

برای آنکه این تفاوت آشکار در دید مردم عادی شود باید دو کار را به صورت همزمان انجام می داد. اول آنکه مقام پیامبر و جانشینان او را با احادیث جعلی فرو بیاورد و دوم آنکه با همین سخنان برساخته مقام خویش را بالا برد و شخصیتی ظاهر الصلاح از خود نمایش دهد.

او مواد لازم برای این دو کار را در کارگاه جعل حدیثش فراهم می آورد و به وسیله دستگاه تبلیغاتی خود فراگیر می نمود. دستگاه تبلیغاتی معاویه چنان افکار مردم را در اختیار خودقرار داده بود که حتی مردم شام گمان نمی کردند امام علی(علیه السلام) نماز بخواند. هنگامی که خبر شهادت امیر مومنان به مردم شام رسید، آنان با تعجب به یکدیگر نگاه می کردند و می گفتند: مگر علی نماز هم می خوانده که در محراب عبادت کشته شده است؟

بنابراین بنگاه تبلیغاتی معاویه دو رویکرد اساسی داشت: اول: تخریب شخصیت اهل بیت و دوم ساختن شخصیتی دروغین برای معاویه.

معاویه که خود را جانشین پیامبر می نامید، شباهتی به پیامبر نداشت و همچون گندابی متعفن می خواست خود را به جای گلاب خوش بو جا بزند. برای آنکه این تفاوت آشکار در دید مردم عادی شود باید دو کار را به صورت همزمان انجام می داد. اول آنکه مقام پیامبر و جانشینان او را با احادیث جعلی فرو بیاورد و دوم آنکه با همین سخنان برساخته مقام خویش را بالا برد و شخصیتی ظاهر الصلاح از خود نمایش دهد

4ـ ناسزا گویی به امیر مومنان علی علیه السلام

معاویه

معاویه برای سلطنت ظلمانی خود دشمنی را بزرگتر از نورانیت علی و خاندان او نمی دید. به همین خاطر تمام همت خود را گمارد تا شخصیت امیر مومنان را تخریب کند.

او دستور داد تا در همه بلاد اسلامی به علی دشنام بگویند و از او بیزاری بجویند. نفرین و لعن علی سالهای سال بر منابر رواج داشت و به عنوان یکی از واجبات خطبه نماز جمعه مطرح بود تا اینکه در سال 99 هجری عمر بن عبدالعزیز بساط این بدعت آشکار را برچید.

بی شک جامعه ای که به وسیله تبلیغات دروغین به کفر و بی ایمانی علی باور کرده، لعن و نفرین او را با طیب خاطر و با قصد قربت انجام خواهد داد.

معاویه خود مى گفت: «سبّ و لعن على باید آن قدر گسترش یابد تا كودكان با این شعار، بزرگ شده و جوانان با آن پیر شوند و هیچ كس از او فضیلتى نقل نكند.» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 57)

5ـ تبدیل خلافت اسلامى به سلطنت و پادشاهی

مورخان گفته اند: «معاویه اولین کسی بود که خلافت را به سلطنت تبدیل کرد و او اولین پادشاه اسلامی است.» او بر تخت سلطنت می نشست و دیگران را در پایین پای خود می نشاند و بهترین اموال مردم را انتخاب می کرد و به خود اختصاص می داد. (تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 232)

زندگى اشرافى معاویه و شیوه رفتار او در كار خلافت، سبب شد تا «سعد بن ابى وقّاص» نیز در وقت ورود بر او، وى را «پادشاه» خطاب كند.

در دوره «معاویه» بیت المال به صورت ثروت شخصى شاه و دودمان شاهى درآمد و كسى نمی توانست درباره حساب و كتاب بیت المال از حكومت باز خواست كند.

در این دوران بود که معاویه با كشتن «حجر بن عدى» به آزادى ابراز عقیده و امر به معروف و نهى از منكر پایان داد. (پیام امام شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 251)

سید مصطفی بهشتی

بخش عترت و سیره تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.