تبیان، دستیار زندگی
-عامل اول در انتخاب همسر رضایت خانواده ها است. یعنی اعضای مهم و اصلی خانواده (پدر، مادر، خواهر و برادر) از این انتخاب رضایت داشته باشند. در خانواده های ایرانی اگر خانواده، فردی را بپذیرند می توان گفت بخش بزرگی از کار به خوبی پشت سر گذاشته شده است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با چه کسی می توان ازدواج کرد؟

قلب زیبا

  • 1- عامل اول در انتخاب همسر رضایت خانواده ها است. یعنی اعضای مهم و اصلی خانواده (پدر، مادر، خواهر و برادر) از این انتخاب رضایت داشته باشند. در خانواده های ایرانی اگر بزرگان خانواده، فردی را بپذیرند می توان گفت بخش بزرگی از کار به خوبی پشت سر گذاشته شده است.

این نوع انتخاب را با انتخاب یک دختر و پسری که بدون توافق خانواده هایشان می خواهند به محضر بروند و عقد کنند مقایسه کنید.

آن وقت خواهید دید که در یک ازدواج صلح طلبانه، همه دست به دست هم می دهند تا عروس و داماد با دل خوش سر زندگی شان بروند. پس اغراق نیست اگر بگوییم که رضایت خانواده ها اولین عامل سرنوشت ساز در زندگی یک زوج ایرانی است.

2- عامل دوم شباهت عاطفی عروس و داماد است.  یعنی دو نفر که می خواهند با هم ازدواج کنند، از نظر عاطفی قدری به هم شبیه باشند. نه این که یکی داغ و پرشور و اهل ابراز محبت و دیگری سرد و بی تفاوت و تودار. این دو نمی توانند زوج مناسبی باشند.

غالبا آقایان دوست دارند با زنان باهوش و تحصیل کرده ازدواج کنند. زیرا

معتقدند چنین زنی می تواند چراغ خانه آنها را روشن نگه دارند. اما این

به معنی آن نیست که مردی با هر سطح تحصیلی می تواند زنان باسوادتر

و باهوش تر و تحصیل کرده تر از خود را انتخاب کند

3- عامل سوم، شباهت و نزدیکی میزان هوش و حواس زوجین است.  مثلاً خانمی با ضریب هوشی 120 چگونه می تواند با آقایی با ضریب هوشی 85 زندگی کند و به سازگاری و توافق هم برسند؟ چنین ازدواجی محکوم به شکست است. باور کنید ازدواج یک پدیده فوق العاده مقدس و مهم است و بدون توجه به این ظرافت ها نمی شود ازدواج کرد.

عشق

4- عامل چهارم، نزدیکی جغرافیایی این دو نفر است. واقعیت این است که خصوصیت جغرافیایی پاره ای خصوصیات روانشناسی و شخصیتی به ما می دهد. مثلاً مردم مناطق جغرافیایی سردسیر را با مردم مناطق جغرافیای کویری یا جغرافیای مدیترانه ای و… مقایسه کنید، حتماً تفاوت دارند. معمولاً مردمی که در کنار دریا زندگی می کنند آرام ترند. چون طبیعت به نفع آنهاست.

یک چوب خشک را در این مناطق در زمین بکاری، سبز می شود. اگر خیلی تنبل هم باشید فقط کافی است که کنار دریا بنشینید و قلاب ماهیگیری را داخل دریا بیندازید و ماهی بگیرید. ناهار شما آماده است! حالا این را با یک مرد کویری که آب ندارد، زندگی ندارد، مدام در تلاش است تا روزش را به شب برساند و آرام و قرار ندارد، مقایسه کنید.

می بینید که این آدم شمالی با آن آدم کویری صفات رفتاری و شخصیتی متفاوتی دارد. یکی ملایم و دیگری تند و در تکاپو. ما می گوییم وقتی میخواهید ازدواج کنید، بهتر است طول و عرض جغرافیایی تان به هم بخورد و نزدیک باشد.

5-عامل پنجم، سن زن و مرد است.

به طور کلی مطلوب است که آقایان در حدود چهار تا هفت سال بزرگتر از خانم ها باشند. من معتقدم که هرگز یک خانم نباید با یک مرد خیلی کم سن تر از خودش ازدواج کند. شاید در ابتدا این انتخاب برایش جالب باشد ولی حقیقتامردی که مثلاً هفت یا هشت سال از همسرش کوچکتر است، نمی تواند شوهر مناسبی باشد.

تحصیل

6- عامل ششم، شباهت تحصیلی است. سطح تحصیلات زن و شوهر در میزان توافق و سازگاری آنان مؤثر است. زندگی یک آدم باسواد با یک آدم بی سواد خیلی سخت و عملا غیرممکن است.

غالبا آقایان دوست دارند با زنان باهوش و تحصیل کرده ازدواج کنند. زیرا معتقدند چنین زنی می تواند چراغ خانه آنها را روشن نگه دارند.

اما این به معنی آن نیست که مردی با هر سطح تحصیلی می تواند زنان باسوادتر و باهوش تر و تحصیل کرده تر از خود را انتخاب کند. فاصله تحصیلی زن و مرد هیچ گاه نباید زیادتر از نُرم باشد.

7- عامل هفتم، وجود اساس دلبستگی بین طرفین ازدواج است. وقتی قصد داریم با کسی ازدواج کنیم لازم است که قدری دلمان با او باشد. مثلاً کسی که به خواستگاری دختر خانمی آمده و حالا نامزد شده اند باید دو، سه ماهی با همدیگر رفت و آمد کنند تا قدری نسبت به هم احساس دلبستگی پیدا نمایند. به طوری که اگر دو روز همدیگر را ندیدند دلشان تنگ بشود. این احساس، عالی است. یک احساس دلتنگی نه کمتر و نه بیشتر. بعضیها که به شدت عاشق می شوند، می گویند یا این یا مرگ. من به شاگردانم یاد داده ام که در چنین شرایطی، مرگ را ترجیح بدهند!

اغلب زن و شوهر ها زبان یکدیگر را یاد می گیرند ولی مذهب را نمی توانند. مذهب ریشه در عمیق ترین بخش وجود ما دارد که جهان بینی و برنامه همه

حرکت ها و رفتارهایمان را مشخص می کند. چنین الگوی مستحکمی را

نمی توان نادیده گرفت

دکتر مجد

8- عامل هشتم، تشابهات مذهبی است. من اعتقاد راسخ دارم که شیعه فقط باید با شیعه زندگی و ازدواج کند، مسیحی با مسیحی، کلیمی با کلیمی و… چون ما هر اندازه بینش زندگی با فردی از یک مذهب دیگر را داشته باشیم، بالاخره مادربزرگی داریم که طبق اعتقادات و سنت ها و باورهای خودش عمل می کند.

او ممکن است متوجه نشود که اینها کتاب دارند. ممکن است در کلام خود گاهی بد و بیراه هایی بگوییم که مثلاً داماد یا عروس خانه ما که از یک دین و مذهب دیگری است بدش بیاید. تفاوت زبان چندان مهم نیست، اغلب زن و شوهر ها زبان یکدیگر را یاد می گیرند ولی مذهب را نمی توانند.

مذهب ریشه در عمیق ترین بخش وجود ما دارد که جهان بینی و برنامه همه حرکت ها و رفتارهایمان را مشخص می کند. چنین الگوی مستحکمی را نمی توان نادیده گرفت.

شخصیت مجموعه خصوصیات سرشتی و اکتسابی ما است. مثلاً فردی را

می بینید که خیلی منزوی و درون گرا و فرد دیگری را می بینید که خیلی

شاد و برون گراست. این دو نفر نمی توانند با هم ازدواج کنند. چون هر کدام

ساز خود را می زند

9- عامل نهم، تناسب نظر ظاهری دختر و پسر است.  دو نفر که می خواهند ازدواج کنند باید ظاهری داشته باشند که بتوانند پنجاه سال همدیگر را تماشا و تحمل کنند. اغلب ما انسان ها آینه های خود را گم کرده ایم. مثلاً آقا دنبال زیباترین زن است، در حالی که خودش چهره خوبی ندارد. اگر ما آینه هایمان را پیدا کنیم، کسی را که شبیه خودمان باشد پیدا می کنیم. عیب و ایرادهای چهره و ظاهر اندام در طولانی مدت معنی دار و مساله ساز می شود. اما در کوتاه مدت کسی متوجه نمی شود.

عشق

به هر حال یک ظاهر متعادل مورد درخواست است. درمورد هیچ یک از عواملی که تاکنون درباره اش صحبت شد، ما دیدگاه ایده آلیستی نداریم. ما دنبال ایده آل نیستیم، ما همین زندگی معمولی را بچرخانیم هنر کرده ایم. ما برای ازدواج یک آدم معقول و متدین می خواهیم که سواد و سن او هم معمولی باشد، خانواده معقولی هم داشته باشد.

اصلاً ایده آل گرا نیستیم. بسیاری از آقایان و خانمهایی که ازدواج نکرده اند یا دیر ازدواج می کنند علتش این است که ایده آلیستی فکر می کنند. مثلاً دختر خانم بدنبال آقایی است که هنوز در تاریخ نیامده و باید بسازیم و برعکس.

من به عنوان مشاور خانواده ها اعتقاد دارم که با همان چیزهایی که داریم باید قناعت کنیم. این همه خانم و آقای خوب و اهل زندگی در این مملکت وجود دارند که شایسته ازدواج هستند. حالا چه فایده ای دارد که ما بخواهیم یک فردی را با فلان شرایط بدهیم برایمان طراحی کنند! ما با چشم و ابروی دیگری که زندگی نمی کنیم، ما با شخصیت یک آدم زندگی می کنیم.

10- عامل دهم، تشابه شخصیت است. شخصیت مجموعه خصوصیات سرشتی و اکتسابی ما است. مثلاً فردی را می بینید که خیلی منزوی و درون گرا و فرد دیگری را می بینید که خیلی شاد و برون گراست. این دو نفر نمی توانند با هم ازدواج کنند. چون هر کدام ساز خود را می زند. کسی که از نظر ویژگی های شخصیتی، حد وسط باشد بسیار مناسب است.

آیا درون گرایان می توانند با هم ازدواج کنند؟ شاید بد نباشد چون هر دو ساکت در گوشه ای می نشینند و ممکن است خودشان راضی باشند. ولی آدم احساس می کند که چه خانه ساکت و سردی. برون گرایان چطورند؟ اینقدر حرف دارند که هیچ کدام حاضر به ساکت شدن نیستند! ولی مردم متعادل و عادی چه کسانی اند؟ آدمهایی که حد وسط این دو ویژگی قرار دارند: درون گرایی و برون گرایی.

سخنرانی دکتر مجد در مرکز خدمات مشاوره‌ای صنعت نفت

بخش کلوب ازدواج


مقالات مرتبط:

گفت وگوهایی برای دو تاشدن

قدم اول در ازدواج

همسر شایسته من کیست؟

از ازدواج تا رستگاری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.